تاریخ : 10:17 - 1395/07/11
کد خبر : 57466
سرویس خبری : ورزشی
 

 صحبت‌های خواندنی علی پروین؛ از اختلاف دایی و کریمی تا فوتبالی که علی‌اصغری بود حالا شده تاکتیک!

صحبت‌های خواندنی علی پروین؛ از اختلاف دایی و کریمی تا فوتبالی که علی‌اصغری بود حالا شده تاکتیک!

پروین طبق یک عادت قدیمی هر از گاهی از فعل «ننویس» استفاده می‌کرد به طوری که تعداد «ننویس»های این مصاحبه بیشتر از «حالا بنویس»ها(!) شد.

کارگرآنلاین:علی پروین مرد محبوب پرسپولیسی‌ها که چهارشنبه‌شب گذشته برای شرکت در مراسم ختم برادر دوست صمیمی‌اش محمود وحدتی به حوالی خیابان میرزای شیرازی آمده بود، سری هم به روزنامه خبرورزشی زد. در حالی که کار تحریریه به اتمام رسیده و بچه‌های خبرورزشی مشغول جمع کردن وسایل خود برای خروج از دفتر بودند، ناگهان با دیدن علی پروین سر جای خود نشستند. اسطوره خاکی و متواضع باشگاه پرسپولیس به همراه تنی چند از دوستان خود وارد تحریریه شد، در اتاق سردبیر نشست و حدود یک ساعتی با خاطرات و صحبت‌های شیرین و جذاب خود حضار را به وجد آورد. پروین طبق یک عادت قدیمی هر از گاهی از فعل «ننویس» استفاده می‌کرد به طوری که تعداد «ننویس»های این مصاحبه بیشتر از «حالا بنویس»ها(!) شد. باور کنید اگر مرد محبوب و خوش‌مشرب پرسپولیس اجازه می‌داد همه آن «ننویس‌»ها را بنویسیم، دو صفحه کامل روزنامه خبرورزشی هم می‌شد اما چه می‌شود کرد! علی پروین است دیگر... وقتی سلطان دستور می‌دهد، دیگر نمی‌توان اطاعت نکرد. شاید اگر جوان‌تر بودم، یک‌سری «ننویس»ها را به قول علی پروین لایی رد می‌کردم اما دیگر از ما هم سن و سالی گذشته و نه «شر»ی دیگر مانده و نه «شور»ی! با این مقدمه نسبتاً بلند مصاحبه ما با علی پروین در دفتر تحریریه خبرورزشی را بخوانید که خواندنی است.

علی‌آقا حالا که تا اینجا آمدید، حیف است بدون انجام مصاحبه دفتر خبرورزشی را ترک کنید، موافقید؟
(با لبخند) باز تو یکی بقچه‌ات (منظور کاغذ و قلم است!) رو پهن کردی؟!

ما چیز دیگری نداریم، شغل‌مان همین است و...
(به بغل‌دستی‌اش اشاره می‌کند) از همین رضا گگه مصاحبه بگیرین! (بدون آنکه معطل نظر ما شود، ‌شروع به تعریف یک خاطره از رضا گگه توی شمال کشور می‌کند) یه روز آقاجون ما این رضا گگه رو ورداشتیم با خودمون بردیم رامسر... ویلای داداش بزرگم یه خرده اون‌ورتر ویلای خودمونه و آقا سر اونا هم درد می‌کنه واسه شوخی و خنده و... (باور کنید نوشتن ادامه این خاطره از عهده نگارنده خارج است البته خود علی‌آقا هم تأکید کرد چیزی از این ماجرا ننویسیم اما همین‌قدر بدانید که همه بروبچه‌های خبرورزشی با شنیدن این خاطره کمی منشوری، از خنده روده‌بُر شدند و...!)

این چندمین جشن تولد شما بود که طی یک هفته گذشته برگزار شد و این بار پیشکسوتان پرسپولیس برگزار کردند؟
آقاجون! من فقط یه تولد و اونم با بچه‌هام و خواهرزاده‌هام توی خونه خودمون لواسون گرفتم. این مرتبه هم جشن تولد خاصی نبود، یه دورهمی بود که سعید شیرینی، ضیا، بهروز سلطانی، عباس کارگر و... همه‌شون هم از شاگردای خوبمون هستن. رسیدیم اونجا دیدیم یه کیکی خریدن، این آقای زروانی که کنار ما نشسته، می‌دونه اصلاً شرط کرده بودم تولد مولد(!) در کار نباشه اما خب این بچه‌ها ما رو دوست دارن دیگه!

شنیدیم برای شما سنگ تمام هم گذاشتند.
(با تعجب) چطور؟!

مثل اینکه حسابی شما را ترسانده و زیر پای شما فشفشه انداختند؟
نفهمیدیم چی‌چی بود؟! ترقه بود، فشفشه بود، چی‌چی بود، متوجه نشدم ولی باز هم ناراحت نشدم. به هر حال می‌خواستن ما رو خوشحال کنن، فشفشه انداختن. عباس کارگر هم خیلی ترسید (دوباره می‌خندد) واقعاً شب خوبی بود. همه دور هم جمع شدیم و یاد گذشته رو زنده کردیم. مرتضی فنونی، مجتبی و مرتضی کرمانی، همه‌شون ماه هستن.

آیا این شایعه درست است که از باشگاه پرسپولیس با شما تماس گرفتند و گفتند به مراسم پیشکسوتان کهن پرسپولیس نروید؟!
(بلافاصله) زکی! حرف‌های قشنگ‌قشنگ می‌زنی‌ها!

نه، منظورمان دستوری نبود؛ ظاهراً از شما خواهش کرده‌اند اگر می‌شود به این مراسم نروید!
من اتفاقاً یک گله هم از آقاطاهری دارم و گفتم که مگه باید برای رفتن به جایی از شما اجازه بگیرم؟ شرکت پیشکسوتان که ثبت شد خودمون حمید استیلی رو مدیرعامل معرفی کردیم. خودم گفتم ضیا (عربشاهی)، بهروز (سلطانی)، کاظم (سیدعلیخانی) و اینا باشن. چه اشکالی داشت آقاطاهری هم به عنوان مدیر پرسپولیس می‌اومد و کنار این بچه‌ها چند ساعتی رو می‌گذروند؟ زمان ما این حرفا نبود. این روزا می‌بینم این با اون قهره... اون یکی چشم دیدن اینو نداره... مگه فقط موقعی که طرف می‌میره باید جمع شیم، بریم بهشت زهرا و امجدیه؟ آخه این چه وضعیه؟ به خدا بده... واسه فوتبالی‌ها بده!

خیلی‌ها طی دو، سه سال اخیر اظهار تمایل کرده یا خواسته‌اند علی دایی و علی کریمی را آشتی بدهند البته می‌دانیم این دو اسطوره فوتبال ایران با هم قهر نیستند ولی شنیدیم برخی‌ها از شما هم خواسته‌اند به عنوان بزرگتر وساطت کنید که...
این دو تا اخلاقشون به هم نمی‌خوره؛ تازه تا جایی هم که می‌دونم، با هم قهر نیستن که من یا یه عده دیگه بخوان اونا رو آشتی بدن. اجازه بدین خودشون درباره کنار گذاشتن اختلافات یا هر چی که اسمش رو می‌ذارین، تصمیم بگیرن. قرار نیست همه با هم رفیق فابریک باشن. یه عده هم اخلاقشون به یه عده دیگه نمی‌خوره اما شما یادتون هست که همین علی دایی و علی کریمی توی زمین فوتبال چطور بازی می‌کردن. هر اختلافی هم داشتن، کنار می‌ذاشتن و واسه برد تیم ملی می‌رفتن توی زمین. علی کریمی پسر خوبیه و شاگرد خود ماست، با حسام داماد کوچیکم هم رابطه خوبی داره و می‌دونم دلش پاکه و آدم صاف و درستیه... علی دایی هم همین‌طور، اونم با کسی رودربایستی نداره و خداوکیلی هر دوتاشون گنده‌های این فوتبال هستن. بذاریم خودشون واسه رابطه‌شون تصمیم بگیرن و الکی دخالت نکنیم.

حالا که بحث کسوت و این مسائل وسط آمد، می‌خواستیم نظر شما رو در مورد منصور پورحیدری بپرسیم.
به جون شما همین الان توی حسینیه واسه سلامتی منصور پورحیدری دعا کردم. از همه مردم چه پرسپولیسی و چه استقلالی هم می‌خوام واسه شفای منصور دعا کنن. پورحیدری یکی از مربیان بزرگ این مملکته که خیلی واسه استقلال زحمت کشید. شاید اگر امثال پورحیدری و حجازی نبودن، امروز چیزی از تیم فوتبال استقلال باقی نمی‌موند و... باطن امام رضا(ع) هرچی زودتر از روی تخت بیمارستان بلند بشه. ما باید قدر این پیشکسوتان رو بدونیم. مثل منصور پورحیدری کم داریم.

پرسپولیس بدون ۶ ملی‌پوش خود باید به مصاف قشقایی شیراز برود. ظاهراً شما هم اعتراضاتی نسبت به تعطیلی طولانی لیگ برتر و جدایی بازیکنان از تیم‌های باشگاهی داشتید، درست است؟
این بازی حذفی که مشکلی واسه پرسپولیس نداره... تیمه خیلی تیم نیست! قبلاً هم گفتم حتی صدای فردوسی‌پور که حامی کی‌روشه هم دراومده. تعطیلات لیگ زیاده اما مثل اینکه خود این باشگاه‌ها اول فصل امضا دادن و قبول کردن این شرایط رو... حالا نمی‌دونم چرا باز انتقاد می‌کنن؟ (یکی از اطرافیان پروین می‌گوید که وقت رفتن است و مربی و کاپیتان سابق تیم ملی و پرسپولیس با صدای بلند جواب می‌دهد) کجا بریم بابا؟ همه جا ترافیکه!

(به شوخی) فکر کردیم به خاطر ما آمدید خبرورزشی، حالا نگو ترس از ماندن در ترافیک بوده!
(با خنده‌ای بلند) نه بابا! به خاطر شما اومدیم... راستی نمی‌خواین یه استکان چایی به ما بدین؟! بابا گلومون خشکید! (بلافاصله چای می‌رسد و پروین پس از یک جرعه نوشیدن آن شروع می‌کند به تعریف یک خاطره دیگر) آقا یه روز... ننویسی‌ها! (چشمی گفته و قلم را کنار میز می‌گذاریم و پروین هم ادامه می‌دهد) بازی داشتیم با استقلال توی آزادی. تیمشون خیلی خوب بود. همه‌شون ماشاءالله سرحال و قبراق بودن. گلر ما هم وحید قلیچ بود! اونو صدا زدم و پرسیدم وحید فنری؟! قلیچ هم گفت آره علی‌آقا! خیالتون راحت... گفتم وحید اگه امروز گل نخوری، ۵۰هزار تومن دستخوش از من می‌گیری! اونم چشماش برقی زد و دوباره گفت خیالتون راحت! بازی شروع شد، چپ و راست استقلالی‌ها توپ می‌ریختن روی دروازه ما... وحید هم مثل فنر می‌پرید، شیرجه می‌زد و توپ‌ها رو می‌گرفت. آقا چپ زدن گرفت، راست زدن گرفت، توپ هوایی، زمینی و... خلاصه تموم لباس وحید خاکی و سبز چمنی شده بود. آقا روز بدمون هم بود و آبی‌ها هم قبراق و خداوکیلی شانس آوردیم صفر- صفر بازی تموم شد و اومدیم رختکن. وحید هم خوشحال و خندون اومد جلو که علی‌آقا دستخوش ما یادت نره! حالا ما رو می‌گی، هم ناراحت بودیم که صفر- صفر شدیم و هم خوشحال که نباختیم. گفتم وحید اینجا جلوی ممدمایلی اینا که نمی‌شه! وایسا داریم می‌ریم سونا و استخر و اونجا حساب بی‌حساب می‌کنیم. طفلکی نمی‌دونست چه نقشه‌ای واسه‌اش کشیدیم (رو به حسین عسگری معروف به شلغم می‌کند و می‌گوید) حسین یادته؟! (حسین عسگری هم سری به علامت تأیید تکان می‌دهد و پروین هم می‌گوید) آره کجا بودیم؟! آهان سونا و استخر! طفلکی وحید اومد اونجا که علی‌آقا ۵۰هزار تومان چی شد که یه مرتبه گفتم فلان فلان شده... (ببخشید این قسمت به خواهش پروین سانسور و حذف شد. البته اگر هم علی‌آقا خواهش نمی‌کرد، خودمان قادر به نوشتن آن نبودیم).

وحید قلیچ بینوا هم سرش را انداخت پایین و رفت؟!
(با خنده‌ای بلند) گفت علی‌آقا حداقل کرایه ماشین ما رو بده که این همه راه اومدیم و منم (به الیاس مژده‌جو مدیر تدارکات سابق پرسپولیس نگاه می‌کند) به همین الیاس گفتم ۵هزار تومن بده وحید و... ما با این بچه‌ها از این شوخی‌ها زیاد می‌کردیم. با یه سری از بچه‌ها مثل وحید، مجتبی، مرتضی و... بیشتر شوخی می‌کردیم. با ممدمایلی و ممدحسن (انصاری‌فرد) کمتر!

یکی از بازیکنان قدیمی پرسپولیس تعریف می‌کرد و می‌گفت علی پروین فقط به محمدحسن انصاری‌فرد و محمد مایلی‌کهن توی رختکن فحش نمی‌داد، این حرف را تأیید می‌کنید؟
بابا ما رو با شاگردامون درننداز! فحش‌های ما نمک فوتبال بود. (دوباره یاد یک خاطره دیگر می‌افتد) آقای یکتا! یه روز ما رفته بودیم این جام باشگاه‌های آسیا توی قطر بازی داشتیم. قبل بازی دیدم این قطری‌ها همه کوچولوموچولو هستن. رو کردم به خوردبین گفتم زکی! محمود اینا که همه فینگیلی هستن و پنج، شش تا می‌زنیم بهشون!

زدید؟
نه بابا! بازی شروع شد و هنوز گرم نشده بودیم که آقا دوتا به ما زدن! باورم نمی‌شد، همون فینگیلی‌ها رو می‌گم‌ها! اون بازی عابدزاده رو هم نداشتیم. مصدوم بود و فکر کنم واسه رادیو یا نمی‌دونم کجا داشت گزارش می‌کرد بازی رو... نیمه اول تموم شد رفتیم توی رختکن. به الیاس (دوباره به مژده‌‌جو نگاه می‌کند) اشاره کردم، گفتم در رختکن رو ببند!

برای چی؟
حالا می‌گم، عجله نکن! در رو که الیاس بست، شروع کردم هرچی دهنم رسید گفتن. واقعاً ناراحت بودم. به همه فحش می‌دادم (به نگارنده می‌گوید) ننویسی‌ها یکتا!

علی‌آقا یک‌جوری می‌نویسیم که مشکل‌ساز نباشد. به هر حال بخشی از خاطرات شیرین فوتبال ایران هم همین رختکن‌های علی پروین است.
آخه این شاگردا مثل بچه‌های خودم بودن. حرفی هم می‌زدم، توی لحظه بود مثل اینکه بچه خودت رو دعوا می‌کنی و دو ساعت بعدش هم همه چیز تموم می‌شه... آقاجون! نیمه دوم یه دفعه تیم از این رو به اون رو شد. نمی‌دونم ۴ تا زدیم یا ۵ تا ولی خوب یادمه بهروز رهبری‌فرد بعد بازی اومد و گفت علی‌آقا قبل نیمه اول شما حرفای تاکتیکی زدین و ما باختیم. بین دو نیمه فحش دادین و بردیم. بهتره همین تاکتیک رو بازی‌های بعدی داشته باشیم و همه رو ببریم که... پرویز کماسی بدنساز تیم گفت؛ علی‌آقا به ما چرا بد و بیراه گفتین؟ گفتم بابا دیگه همه رو گفتم و... آره بابا! ما با این بچه‌ها عشق می‌کردیم. با شما خبرنگارا هم همین‌طور بودیم.

بازیکنان امروزی چرا مثل گذشته نیستند؟
می‌گم ولی هیچی نمی‌نویسی‌ها (حرف‌هایی می‌زند که انصافاً درست و منطقی است اما به خواهش خود پروین، قید نوشتن آن را زدیم!)

آیا این حرف درست است که به برنامه‌های زنده تلویزیونی نمی‌روید چون نگران هستید چیزی بگویید یا حرفی بزنید و...؟
بهرام شفیع، عادل فردوسی‌پور، همین افشین عبداللهیان برنامه شب‌های فوتبالی و همه دوستان تلویزیونی لطف دارن اما (با لحنی توأم با خنده و جدی) داری اینا رو می‌نویسی؟!

اگر تمایل نداشته باشید، این یکی را هم نمی‌نویسم. چشم علی‌آقا!
آخه نوشتنی نیست. دارم درددل می‌کنم و... (حدود ۱۰ دقیقه‌ای صحبت می‌کند و آنچه که نمی‌خواهد یا نمی‌تواند در برنامه زنده عنوان کند را به ما می‌گوید که باز هم نباید نوشت!)

چرا به این فکر نیفتادید که کتاب زندگی خود را منتشر کنید؟
ان‌شاءالله وقتی رفتم اون دنیا، می‌تونین بخونین! (حضار دسته‌جمعی می‌گویند) دور از جان شما علی‌آقا!

شما همیشه اسم دو تا فوتبالیست را به عنوان بهترین بازیکنان تاریخ ایران می‌آورید؛ اول قلیچ‌خانی و دوم خودتان!
ولش کن! بی‌خیال... حالا فردا می‌گن این علی پروین خواسته از خودش تعریف کنه (با اصرار ما راضی می‌شود و ادامه می‌دهد) همایون (بهزادی) خدابیامرز همیشه می‌گفت علی اول تو بودی و بعد قلیچ‌خانی اما خودم می‌گم اول قلیچ‌خانی! فوتبالیست روی دستش نیومد که نیومد! حالا اینو ننویسی فردا یه سری فوتبالیست دیگه با ما بد می‌شن. از من علی پروین گذشته دیگه وارد این جریانا بشم!

نصرالله عبداللهی، سرپرست تیم استقلال به تازگی مدعی شده مجتبی محرمی استقلالی بود ولی پرسپولیسی شد. این حرف را تأیید می‌کنید؟
مجتبی که بابا شاهینی بود! (به یکی از دوستان حاضر در تحریریه که همراهش به خبرورزشی آمده، اشاره می‌کند) همین جلال نصیری اولین بار مجتبی محرمی رو آورد پرسپولیس (نصیری تأیید کرده و می‌گوید) علی‌آقا یکی دیگه هم بود. دو تا بودن از شاهین! (پروین حرفش را قطع می‌کند) حالا اون یکی رو نمی‌خواد اسم بیاری. رفت طرف استقلال و موفق هم شد. مجتبی رو هم ما گرفتیم که خداوکیلی خوب بود. محرمی اومد پرسپولیس. حالا پرسپولیسی بود یا نبود رو نمی‌دونم و فرقی هم نمی‌کنه. مهم اینه که با جون و دل و غیرت واسه پرسپولیس بازی کرد. این بچه نمی‌دونین چی بود! (آهی می‌کشد)

رابطه شما با برانکو خیلی دوستانه است. اشتباه که نمی‌کنیم؟
نه، درست می‌گین. ما با آقابرانکو رفیق هستیم. چطور مگه؟

آخر باورش سخت است. شما که زمانی فقط دل‌بوسکه، سرمربی رئال مادرید را قبول داشتید و اصولاً خیلی موافق مربی خارجی نبودید!
من مخالف مربی خارجی نیستم. می‌گم مربی خارجی باید درجه یک باشه مثل آقابرانکو، مثل همین آقاکی‌روش. یه مربی درجه سه و بنجل به درد فوتبال ما نمی‌خوره. چی می‌خواد به بچه‌هامون یاد بده؟ همین جلال نصیری خودمون بهتر می‌تونه یاد بده... (شروع به شوخی کردن با بغل‌دستی‌های خودش می‌کنه. دوباره خاطره‌ای تعریف می‌کنه که نباید بنویسیم!)

برانکو امسال می‌تواند جام بگیرد؟
صددرصد! باید جام بگیره. پارسال هم تیمش خیلی خوشگل و تمیز بازی می‌کرد.

یکی، دو روزی می‌شود که شایعه حضور احتمالی اشکان دژاگه در پرسپولیس مطرح شده است. نظرتان درباره این بازیکن چیست؟
هافبک کاردرستی است اما فکر نمی‌کنم بیاد پرسپولیس. اون یکی رو من خیلی قبول دارم، فوروارده...

رضا قوچان‌نژاد؟
آره خداوکیلی! خیلی فوروارده... دو تا گل زد یکی به کره‌ جنوبی و یکی دیگه هم به قطر همین آخریا، عالی بود. هر کس دیگه بود، نمی‌تونست گل کنه.

بی‌تعارف می‌خواستیم بپرسیم در فوتبال امروز کسی هم شما را یاد علی پروین می‌اندازد؟
بی‌خیال! همه خوبن و ما رو درگیر این داستان‌ها نکن!

خواهش می‌کنیم به این پرسش جواب بدهید. به هر حال مرسوم است که در دنیای فوتبال از بزرگانی مثل پله و مارادونا هم مشابه همین سؤال را می‌کنند.
(با اصرار زیاد ما راضی می‌شود) مادر روی دست علی پروین فوتبالیست نزاییده است. یادمه ۱۷ ساله بودم که (وقتی می‌بیند داریم می‌نویسیم باز می‌گوید) این یکی رو هم ننویس!

پارسال به ما گفتید علی کریمی بهتر از من دریبل می‌زد و...
شما گفتین توی فوتبال امروز. علی کریمی الان بازی نمی‌کنه ولی انصافاً از منم بهتر دریبل می‌زد. اون موقع ما توی محلمون تک به هفت... (باز می‌گوید) ننویس! حالا دور هم جمع شدیم و حرف می‌زنیم. یه موقع مردم فکر می‌کنن ما داریم از خودمون تعریف می‌کنیم. هر چی بود تموم شد و (با خنده ادامه می‌دهد) حالا هی ما تعریف می‌کنیم تا این ترافیک خیابونا تموم بشه و بریم (دوباره صدای شلیک خنده دسته‌جمعی به آسمان بلند می‌شود) ولی گیر شما افتادیم دیگه!

علی کریمی هم برنامه زنده تلویزیونی نمی‌رود؛ مثل شما!
خوب کاری می‌کنه! (دوباره خنده جمع) خداوکیلی اینا نابغه بودن. رو دست علی کریمی هم فوتبالیست زاییده نشده.

راز حفظ محبوبیت ۴۵ ساله شما چه بوده است؟
با مردم باش و پادشاهی کن! رازی توی کار نیست. ما با این مردم زندگی کردیم و همین الانم می‌بینید با مردم عشق می‌کنیم. باورتون نمی‌شه پاره‌ای وقتا ماشین ما رو نگه می‌دارن که عکس بندازیم. منم وامیستم و عکس می‌ندازم و به خدا عشق می‌کنم. هر چی دارم مال این مردمه و دعای پدرم و مامان‌نصرت.

ببخشید سؤالات ما کمی پراکنده است اما شما گفته بودید اگر جای برانکو بودید، رامین رضاییان را فیکس بازی می‌دادید؟
باز هم نظر برانکو شرطه... من نظرم رو گفتم.

برخی‌ها معتقدند اگر پرسپولیس جلوی استقلال از رامین رضاییان در سمت راست خط دفاعی خود استفاده می‌کرد، برنده دربی می‌شد.
نه آقاجون! اون روز پرسپولیس خیلی خراب‌تر از این حرفا بود.

برخی دیگر هم مدعی هستند برانکو در دربی ۸۳ کمی ترسو بازی کرد.
نه، این حرف رو قبول ندارم. برانکو ترسو نبود. زمان ما هم همین‌طوری بود. هر ۵ تا بازی، یکی رو خراب می‌کردیم. دلیلش رو هم نمی‌دونم ولی فوتبال همینه دیگه.

مهدی مهدوی‌کیا هم نظر جالبی در مورد نیمکت‌نشینی رامین رضاییان دارد. او از زمانی می‌گفت که در پرسپولیس داود محبوب بازی می‌کرد و نعیم سعداوی ملی‌پوش روی نیمکت می‌نشست. رامین رضاییان هم باید حرفه‌ای تمرین کند و با این شرایط کنار بیاید؛ قبول دارید؟
کاملاً درست است. ما هم خیلی وقتا این کار رو می‌کردیم تا جنبه بازیکن رو بسنجیم یا حتی پست بازیکنان رو عوض می‌کردیم. مثلاً یه بازی دفاع چپ نداشتیم، به حمید درخشان گفتم برو دفاع چپ!

(با تعجب) جداً؟!
آره! توی رختکن هم بچه‌ها خیلی جا خوردن. گفتم چه اشکالی داره؟ حمید هم انصافاً رفت و عالی بازی کرد. بازیکن باید تابع سرمربی باشه و حرفی نزنه.

راستی خبر دارید مصاحبه‌ای از قول احمدرضا عابدزاده چاپ شد که از علیرضا بیرانوند تعریف کرده بود؟ بیرانوند هم فردای آن مصاحبه گفت تا صبح از خوشحالی نخوابیده است اما یکی، دو روز بعد عابدزاده با تکذیب مصاحبه‌اش دروازه‌بان جوان پرسپولیس را شوکه کرد!
چی بگم؟ ولش کنین!

نظرتان راجع به پرتاب دست‌های علیرضا بیرانوند چیست؟
می‌گم ولی ننویسید! زمان ما وقتی اوت دستی می‌نداختیم یا کاشته و کرنر می‌زدیم، می‌گفتن علی‌اصغری! الان به پرتاب دست دروازه‌بان یا اوت دستی می‌گن تاکتیک! اون‌وقت ما را همین شما خبرنگارا به خاطر اوت دستی بیچاره کردین و نوشتین علی‌اصغری! بابا ما با همون فوتبال علی‌اصغری شروع بازی ۴ تا گل از همه جلو بودیم. ننویسی‌ها! (مهدی هژبری سردبیر خبرورزشی با اصرار علی‌ پروین را راضی می‌کند که این بخش از حرف‌های او منتشر شود) راستی یه خاطره دیگه هم همین الان یادم اومد و اینم تعریف کنم و دیگه بریم!

خواهش می‌کنم، بفرمایید!
الیاس مژده‌جو یادش هست. یه بازی داشتیم توی کرمانشاه و با مکافات و دو، سه تا هلی‌کوپتر راهی اونجا شدیم. دکتر قربانی رو که یادتون هست؟ (سری به نشانه تأیید تکان می‌دهیم) بازی رو بردیم اما وسط‌های بازی فرشاد پیوس روی زمین افتاد و از درد به خودش پیچید. ما هم دکتر تیم رو فرستادیم توی زمین، حالا تو نگو همه اینا فیلمه! فرشاد داشت از درد فریاد می‌کشید و همه‌مون رفتیم توی زمین بالای سرش... دکتر قربانی هم هول شده بود و گفتیم باباجون، اون کیفت رو باز کن و... جای همه‌تون خالی! همین که دکتر قربانی در کیفش رو باز کرد، دید به جای قیچی، پانسمان، چسب و وسایل پزشکی، پر آچار فرانسه، انبردست، پیچ‌گوشتی و ایناست! مثل اینکه بچه‌شیطون‌های پرسپولیس یعنی مجتبی محرمی، مرتضی کرمانی و فرشاد پیوس کیف دکتر تیم رو خالی کرده و جاش آچار و پیچ‌گوشتی ریخته بودن... خلاصه خیلی خندیدیم. اون دوران پرسپولیس این‌طوری بود. هم فوتبال بازی می‌کردیم و هم می‌بردیم و عشق می‌کردیم. یادش بخیر. ما دیگه باید بریم و... یاعلی!ا

منبع: خبرورزشی