رسیدگی به این پرونده از سال 99 با تماس زنی به اداره پلیس مبنی بر کشف جسد یک نوزاد در حیاط خانهشان آغاز شد. پس از آن مأموران پلیس به محل رفتند و بعد از بررسی صحنه متوجه شدند که نوزاد تازه متولد شده از بالای یک ساختمان به داخل حیاط سقوط کرده است. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مأموران تحقیقات میدانی را آغاز کردند.
در حالی که شواهد نشان میداد این زن از افسردگی پس از زایمان رنج میبرده، وی به پزشکی قانونی معرفی شد. اما پزشکان پس از معاینات بالینی در گزارشی سلامت روان این زن را تأیید کرده و گفتند او به اختلال روانی مبتلا نیست.
زن جوان که یک دختر سه ساله نیز دارد در بازجوییها گفت: 4 سال قبل ازدواج کردم اما با همسرم اختلاف داشتم او بچه نمیخواست. روز حادثه فرزندم را در خانه به دنیا آوردم و خودم با تیغ بند نافش را بریدم. اما تحت تأثیر حرفهای شوهرم آنقدر وضعیت روانی بدی داشتم که نوزادم را برداشتم و به سمت بالکن پرتاب کردم اما ناخواسته از بالکن به داخل حیاط افتاد.
اما در ادامه بازجوییها متهم اظهارات تازهای مطرح کرد و گفت: شوهرم مرد بدبینی است و گمان میکرد فرزندم متعلق به او نیست. او فکر میکرد با مرد دیگری ارتباط داشتهام.
با این اظهارات دادیار پرونده به این مرد مظنون شد چرا که او از قبل هم گفته بود بچه را مال خودش نمیداند و همسرش را تهدید کرده بود.
به این ترتیب طبق نظر بازپرس دادسرای جنایی برای زن جوان به اتهام قتل عمدی کیفرخواست صادر شد. اما دادیار پس از بررسی پرونده اعلام کرد شوهر وی در این جرم معاونت داشته است. در ادامه پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا متهمان پس از تعیین تکلیف و صدور کیفرخواست محاکمه شوند.