
امام کاظم(ع) به نعیم بن قابوس فرمود: علی(ع) فرزند من، بزرگترین فرزندانم است، نسبت به گفتههای من از تمامشان شنوندهتر است، نسبت به دیگران بیشترین توجه را به فعالیتهای من دارد، و همراه با من در کتاب جفر و جامعه نظر میکند که تنها پیامبر یا وصی او میتواند در آن نظر کند».[1]
نصر بن قابوس گفت: من خدمت امام کاظم(ع) بودم که امام رضا(ع) در میان خانه راه میرفت. عرض کردم: علی را میبینم که میآید و میرود، ولی دیگران رفت و آمد نمیکنند؟ امام کاظم(ع) فرمود: «علی فرزند بزرگ من است، او محبوبترین فرزندان من است».[2]
در ماه ربیع الاول سال 170 هجری که هارون الرشید حکومت را در دست گرفت، نمایندگانی فرستاد تا امام کاظم(ع) را نزد وی بیاورند. وقتی فرستادگان هارون نزد امام(ع) آمدند، آن بزرگوار امام رضا(ع) را که بزرگترین فرزندش بود، خواست و در حضور عدهای از برجستگان شیعه، آنحضرت(ع) را وصی خود قرار داده و ایشان را مأمور کرد تا کارهای ایشان را انجام دهد.[4]
حسین بن مختار میگوید: نامههایی از امام کاظم(ع) که در زندان بود رسید که در آن نوشته بود: این نامه عهد من به بزرگترین فرزندم است که آنرا انجام دهد.[5]
اگرچه در این روایت نامی از امام رضا(ع) برده نشده است؛ اما با توجه به گزارشهای دیگری که امام رضا(ع) را وصی امام کاظم(ع) معرفی نمودهاند،[6] میتوان گفت که این عهد به امام رضا(ع) نوشته شده است.
احمد بن عمر حلال طی نامهای از امام رضا(ع) پرسید که زمانی که امام قبل از دنیا برود، امام بعد از ایشان چگونه شناخته میشود؟(نشانههای امام بعدی کدام است؟) امام(ع) در پاسخ سؤال وی نوشت: برای امام علامات و نشانههایی وجود دارد که یکی از آنها آن است که بزرگترین فرزند امام قبل خود باشد.[7]
از آنجا که امام رضا(ع) بعد از امام کاظم(ع) به امامت رسید، با توجه به این روایت میتوان گفت که امام رضا(ع) بزرگترین فرزند پدرشان بودهاند.[8]
البته، آخرین روایت لزوما نشانگر آن نیست که در تمام موارد، امام بعدی باید پسر بزرگتر امام قبل از خود باشد؛ زیرا این احتمال وجود دارد که امام هفتم، تنها در صدد معرفی و بیان نشانههای امام هشتم بود که بزرگترین فرزندشان به شمار میآمد، نه آنکه در صدد آن باشد که قاعدهای کلی در این زمینه ارائه دهد.