چند روز قبل مردی جوان به همراه زنی افغان قدم در یکی از کلانتریهای تهران گذاشت. مرد سراسیمه و مضطرب بود و ناگهان فریاد کشید:«این زن مرا گروگان گرفته نجاتم بدهید». او سپس خود را به افسر پلیس رساند و گفت: ساعتی قبل در حوالی سعادت آباد سوار بر خودروی پرایدی شدم که تصور میکردم راننده آن مسافرکش است. بهجز راننده2پسر جوان دیگر هم در ماشین بودند که در بین راه با چاقو تهدیدم کردند و اموالم را دزدیدند و کارت عابربانکم را هم گرفتند. آنها دستگاه کارتخوان داشتند و با تهدید رمز کارتم را گرفتند و متوجه شدند 28میلیون تومان موجودی دارد. بعد یکی از آنها به دیگری گفت که فریبا داخل پاساژ است و میگوید مغازه طلافروشی باز است. مرد جوان ادامه داد: یکی از سارقان کارتم را برداشت و به سمت پاساژ رفت. ظاهرا میخواستند با کارت من طلا بخرند. اما وقتی سارق با کارت عابربانکم و کارت ملیام برای خرید به مغازه طلافروشی رفته بود، صاحب مغازه به او مشکوک شده و پلیس را خبر کرده بود. مأموران هم به سرعت از راه رسیده و سارق را دستگیر کردند اما دختری افغان که فریبا صدایش میزدند سراسیمه خودش را به ماشینی که من داخلش گروگان بودم رساند و به بقیه سارقان گفت که یکی از اعضای گروه دستگیر شده است.
مرد جوان ادامه داد: سارقان بهدنبال راهی بودند که همدستشان را نجات بدهند. آنها از من خواستند تا نقش شوهر فریبا را بازی کنم و همراه او به کلانتری بروم و به پلیس بگویم مردی که دستگیر شده کارگر خانه ماست و خودم کارت ملی و کارت عابربانکم را به او داده بودم. آنها تهدیدم کردند که اگر این نقشه را اجرا نکنم، هم جان خودم و هم جان اعضای خانوادهام در خطر است. من هم قبول کردم، اما وقتی به همراه فریبا وارد کلانتری شدیم، تصمیم گرفتم نقشه آنها را به هم بزنم.
گفتههای این مردکافی بود تا مأموران، زن افغان را نیز دستگیر کنند. در تحقیقات از آنها معلوم شد که اعضای این باند، دو مرد افغان و یک مرد ایرانی به همراه زنی افغان هستند که در پوشش مسافرکشی، دست به سرقت از طعمههای خود میزدند. هماکنون 2 متهم بازداشت شده با دستور قاضی علیرضا بهشتی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتهاند.