تاریخ : 10:33 - 1400/09/03
کد خبر : 1080010
سرویس خبری : حوادث
 

سرنوشت زهرا کوچولو؛ کودک‌ربایی یا فروش نوزاد؟

سرنوشت زهرا کوچولو؛ کودک‌ربایی یا فروش نوزاد؟

کارگر آنلاین/زوج افغان پس از یک سال، شکایت عجیبی در دادسرای جنایی تهران مطرح کردند و مدعی شدند که زنی آشنا و شوهرش نوزادشان را سال گذشته ربوده و فراری شده بودند، اما زوج جوان ادعا می‌کنند که کودک‌ربایی در کار نبوده و به‌دلیل اینکه بچه‌دار نمی‌شدند، نوزاد را از زن و شوهر افغان خریده اند. تحقیقات در این پرونده از چند روز قبل با شکایت زنی افغان در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران شروع شد. این زن مدعی بود که یک سال قبل نوزادش را ربوده‌‌اند و حالا بعد از ماه‌ها جست‌و‌جو محل زندگی ربایندگان فرزندش را پیدا کرده است.

وی در توضیح ماجرا به قاضی محمدرضا صاحب جمعی گفت: 26آبان پارسال فرزند چهارمم که دختر بود به دنیا آمد. اسمش را زهرا گذاشتیم و به‌دلیل اینکه ناچار بودم بیرون از خانه کار کنم هر ازگاهی نوزادم را به زن همسایه که نمی‌توانست بچه‌دار شود و در حسرت مادرشدن بود می‌سپردم تا از او مراقبت کند. تا اینکه یک روز وقتی از سر کار برگشتم متوجه شدم زن همسایه به همراه شوهرش خانه‌شان را ترک کرده و با ربودن دخترم از آنجا رفته‌اند.
وی درباره دلیل اینکه چرا همان زمان شکایت نکرده گفت: من و شوهرم اهل افغانستان هستیم و سال‌ها قبل برای زندگی و کار به‌صورت قاچاقی به ایران آمدیم و کارت اقامت قانونی نداریم. به همین دلیل می‌ترسیدم پلیس ما را دستگیر و از کشور اخراج کند. این زن ادامه داد: با این حال من و همسرم در همه این مدت به‌دنبال پیدا کردن ربایندگان دخترم بودیم و سرانجام محل زندگی آنها را پیدا کردیم و تصمیم گرفتیم شکایت کنیم.

نوزاد را ندزدیدیم، او را خریدیم
به دستور بازپرس پرونده، تیمی از مأموران پلیس وارد عمل شدند و زن و مردی که نوزاد دختر نزد آنها بود، شناسایی و به دادسرا احضار شدند. آنها اما گفتند که ماجرا کودک‌ربایی نبوده و آنها این نوزاد را از پدر و مادر اصلی‌اش خریده بودند.مرد جوان توضیح داد: همسر من به‌دلیل شرایطی که داشت نمی‌توانست بچه‌دار شود. او چندبار باردار شد اما بچه دوام نیاورد و سقط شد.

به همین دلیل تحت درمان بود و از من خواسته بود که به پدر و مادرهایمان درباره بیماری او حرفی نزنیم. وی ادامه داد: مدتی بعد همسرم با زنی افغان آشنا شد. به من گفت که او قصد دارد جنینش را سقط کند، اما همسرم به زن افغان پیشنهاد داده تا بچه را نگه دارد و پس از زایمان سرپرستی‌اش را به ما بسپارد. زن افغان نیز قبول کرده بود و ما از زمان بارداری، هزینه‌های این زن را به‌عهده گرفتیم.

از سوی دیگر در این مدت نقش بازی کرده و نزد بستگانمان مدعی شده بودیم که همسرم باردار است. پس از آن برای ادامه زندگی به اطراف تهران رفتیم و به بستگانمان گفتیم که دستور پزشک است. پس از آنکه زن افغان در بیمارستان زایمان کرد، من و همسرم در بیمارستان حاضر شدیم و دختر کوچولو را تحویل گرفتیم.

پس از آن جشنی گرفتیم و تمام فامیل را دعوت کردیم. براساس توافقی که با زن و مرد افغان کردیم قرار شد در ازای گرفتن نوزاد 20میلیون تومان به آنها بپردازیم که این مبلغ نیز پرداخت شد و در این یک سال به خوبی از زهرا کوچولو مراقبت کردیم تا اینکه حالا و بعد از گذشت یک سال این زوج پیدایشان شده و با شکایت دروغین قصد دارند زهرا کوچولو را از ما بگیرند.بازپرس دادسرای جنایی با شنیدن حرف‌های این زوج دستور تحقیقات بیشتر و استعلام از بیمارستان محل تولد نوزاد را صادر کرده تا مشخص شود حقیقت ماجرا چیست.

تحمل دوری زهرا را ندارم
زن 37ساله که از یک سال پیش نقش مادر زهرا کوچولو را بازی کرده و همانند فرزند واقعی‌اش از او مراقبت کرده در گفت‌وگو با ما جزئیات بیشتری از این ماجرا را بازگو کرد.او گفت: زهرا چند روز قبل یکساله شد و در این مدت ما چشم از او برنداشتیم و سعی کردیم او را در محیطی آرام بزرگ کنیم و چیزی از او دریغ نکردیم.

وی ادامه داد: ما زهرا را ندزدیدیم. مادرش 4ماهه باردار بود که به‌دلیل مشکلاتی که گریبانگیرش بود تصمیم به سقط جنینش گرفته بود. او 3 فرزند دیگر داشت و برای چهارمین بار باردار شده بود. از سوی دیگر شرایط زندگی اش اصلا خوب نبود؛ مشکلات شدید مالی داشت و از 3کودک دیگرش هم به خوبی مراقبت نمی‌کرد. علاوه بر این، صاحبخانه‌شان جوابشان کرده بود و آنطور که زن افغان می‌گفت در آستانه گرفتن حکم تخلیه بود. در این شرایط بود که به او پیشنهادی دادم و گفتم بچه را نگه دارد و پس از تولد تحویل من و همسرم بدهد تا او را بزرگ کنیم. من و همسرم بیش از 3سال بود که ازدواج کرده بودیم و در این مدت 3دفعه جنینم سقط شد و نمی‌توانستم مادر بشوم. من و همسرم در حسرت این بودیم که پدر و مادر شویم، اما نمی‌شد.

زن جوان گفت: وقتی پیشنهادم را با زن افغان مطرح کردم، او یک هفته فرصت گرفت تا جواب بدهد. بعد از یک هفته سراغم آمد و گفت به شرط آنکه 30میلیون تومان به آنها بدهیم و هزینه دوران بارداری و سزارین را بپردازیم پیشنهادم را قبول می‌کند. او و شوهرش سرانجام راضی شدند که با دریافت 20میلیون تومان، بچه را به ما بدهند. از طرفی در تمام دوران بارداری ما همه هزینه‌های این زن را پرداختیم. از هزینه خوراک و غذا گرفته تا لباس و هزینه‌های آزمایش و چیزهای دیگر. در تمام این مدت هم زن افغان هرجا می‌رفت با شناسنامه من می‌رفت.
او ماسک می‌زد و چادر سرش می‌کرد و به همین دلیل کسی متوجه تفاوت عکس روی مدارک هویتی نمی‌شد. تا اینکه زهرا کوچولو به دنیا آمد و اسم او در شناسنامه من ثبت شد. چون زن افغان شناسنامه مرا به بیمارستان داده بود. بعد از تولد هم بچه را تحویل گرفتیم، اما چندبار زن افغان به بهانه‌های مختلف سراغمان آمد و از ما پول گرفت. می‌گفت بچه را ارزان فروخته و حتی یک‌بار سراغ ما آمد و مدعی شد موبایلش خراب شده و ما برایش گوشی خریدیم.

این زن گفت: هر چند که محل سکونتمان را تغییر دادیم، اما زن افغان با پیگیری‌های فراوان ما را پیدا کرد و سراغمان آمد. می‌خواست بچه را از ما بگیرد و به زوج دیگری بفروشد.چون به تمام بستگانش گفته بود که فرزند چهارمش سقط شده است، اما قبول نکردم و حالا از ما به اتهام کودک‌ربایی شکایت کرده است. من و شوهرم در این یک سال زهرا کوچولو را در ناز و نعمت بزرگ کردیم. او مرا مادر خودش می‌داند و یک شب هم نمی‌تواند دور از من بماند. از طرفی چنان به او وابسته شده‌ام که طاقت یک لحظه دوری‌اش را ندارم و نمی‌دانم درصورت نبودش زندگی‌ام چه خواهد شد.


منبع : بهار