تاریخ : 16:38 - 1400/11/13
کد خبر : 1084671
سرویس خبری : فرهنگی
 

چه زمانی انسان یار ابلیس می‌شود؟

چه زمانی انسان یار ابلیس می‌شود؟

کارگرآنلاین| سقوط انسان از قبول وسوسه‏ شیطان شروع مى‏‌شود، آنگاه هر که وسوسه در او اثر گذاشت از یاران شیطان شده و در نهایت خودش شیطان مى‏‌شود.

به گزارش کارگرآنلاین ماهیت وحی جز به شناخت ویژگی‌ها ، مولفه ها و آثارآن امکان‌پذیر نیست. قرآن به عنوان کتاب و حیانی، خود به ویژگی‌ها آن در آیات مختلف و متعددی اشاره دارد. یکی از ویژگی‌های که قرآن برای وحی بر می‌شمرد، امکان تحقق و القای وحی برای ابلیس و شیاطین است. به این معنا که جنیان نیز می‌توانند وحی را القا کنند.

تعابیر قرآن درباره وحی و ماهیت آن، گوناگون است. یکی از تعبیرات قرآن درباره وحی، مسأله القا است که آن را در آیات متعددی هم به خدا و هم به دیگران و حتی به شیطان نیز نسبت می‌دهد.

آنچه در ادامه می‌خوانید گذری بر مفهوم وحی الهی و وحی شیطانی است که از تفسیر نو حجت‌الاسلام محسن قرائتی برای عموم علاقه‌مندان نقل می‌شود:

سوره مبارکه «نساء» آیه 163

«إِنَّا أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ کَمَآ أَوْحَیْنَآ إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنَآ إِلَى‏ إِبْرَاهِیمَ وإِسْمَعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَ عِیسَى‏ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَرُونَ وَسُلَیَْمنَ وءَاتَیْنَا دَاوُدَ زَبُوراً»؛ (اى پیامبر!) ما به تو وحى کردیم، آن‏گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحى کردیم. و (همچنین) به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، اسباط (فرزندان یعقوب)، عیسى، ایوب، یونس، هارون و سلیمان وحى کردیم و به داود، «زبور» دادیم.

نکته‌ها
در تمام قرآن نام 25 نفر از پیامبران آمده است. نام یازده تن از آنان در این آیه ذکر شده و نام بقیه آنان عبارت است از:
آدم، ادریس، هود، صالح، لوط، یوسف، شعیب، ذى‏الکفل، موسى، الیاس، یسع، زکریا، یحیى و عُزیر.

در حدیث آمده است: آنچه بر انبیاى پیشین وحى شده بود، بر پیامبر اسلام وحى شده است. «اَسباط» جمع «سِبط» به معناى نوه، عنوان فرزندانى از یعقوب است که به پیامبرى رسیدند. «زَبور» در لغت به معناى کتاب است، ولى در اصطلاح به کتاب حضرت داود گفته مى‏‌شود. «مزامیر داود» از کتب عهد قدیم (تورات) است و 150 فصل دارد که هر کدام یک «مزمور» است. 

پیام‌ها
1- وحى و نبوّت، یک جریان و سنّت خلل‌ناپذیر در تاریخ انسان است. «اوحینا الى نوح و...»
2- بیان نمونه‌‏هاى تاریخى از یک موضوع (مثل وحى بر پیامبران پیشین،) از شیوه‏‌هاى اثبات مدعاست و آگاهى از آنها زمینه‏ پذیرش. «اوحینا الیک کما اوحینا الى نوح...»
3- هدف، شیوه و کلّیات محتواى ادیان الهى، یکى است. زیرا سرچشمه‏ همه آنها خداوند است. «انا اوحینا...»
4- با آنکه در تاریخ، بارها وحى الهى نازل شده است، چرا اهل کتاب، نبوت پیامبر را نمى‌‏پذیرند و میان او و دیگر انبیا فرق گذاشته، توقّعات اضافى دارند؟ «اوحینا الیک کما اوحینا الى نوح...» 

سوره مبارکه «شوری» آیه 51

«وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَآىِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَآءُ إِنَّهُ عَلِىٌّ حَکِیمٌ‏»؛
و هیچ بشرى را نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر از طریق وحى (که بر قلب او نازل مى‌‏شود) یا از پس پرده و حجاب یا آنکه فرستاده‏‌اى (به نام فرشته) فرستد، پس به اذن او هر چه بخواهد وحى کند. همانا او والا مرتبه و با حکمت است.

نکته‌ها
نزول وحى بر پیامبران سه راه دارد:
الف: القاى مستقیم به قلب پیامبر.
ب: شنیدن از وراى حجاب مثل درخت.
ج: از طریق فرشته حامل وحى (جبرئیل).

پیام‌ها
 1- وحى از طرف خداست نه خواست بشر. «ما کان لبشر أن یکلّمه اللّه...»
 2- بشر مى‌‏تواند مورد سخن خداوند قرار گیرد. «یکلّمه اللّه»
 3- محتوى و میزان وحى به دست خداست. «ما یشاء»
 4- وحى از مقام بالا و بر اساس حکمت است. «انه علىّ حکیم»

سوره مبارکه «انعام» آیه 112

«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَیَطِینَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ»؛

(اى پیامبر! اینان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند، بلکه) ما این گونه براى هر پیامبرى، دشمنى از شیطان‏‌هاى انس و جنّ قرار دادیم. که برخى از آنان حرف‏‌هاى دلپسند و فریبنده را به برخى دیگر مرموزانه القا مى‏‌کنند. البتّه اگر پروردگارت مى‏‌خواست، چنین نمى‌‏کردند. (ولى سنت الهى بر آزادى انسان‏‌ها است) پس آنان را و آنچه به دروغ مى‏‌سازند به خود واگذار. 

نکته‌ها
در دو آیه قبل آمده بود که: ما آنان را به حال خود رها کردیم، «نذرهم فى طغیانهم یعمهون» اینجا مى‏فرماید: تو نیز آنان را به حال خود رها کن. «فذرهم»
سقوط انسان، از قبول وسوسه‏ شیطان شروع مى‏‌شود، «یُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس»؛ آنگاه هر که وسوسه در او اثر گذاشت از یاران شیطان مى‌‏شود، «اِخوان الشیاطین»؛ و در نهایت خودش شیطان مى‏‌شود. «شیاطین الانس»
تضاد و درگیرى، زمینه‌ساز تکامل اختیارى است. به همین دلیل خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضاد اختیارى قرار داده است. «وکذلک»

پیام‌ها
1- از عوامل استقامت و پایدارى انسان، آگاهى از تاریخ و مشکلات دیگران است. «وکذلک»
2- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاریخ وجود داشته است. «وکذلک»
3- رهبر جامعه، باید براى مخالفت‏‌ها آماده باشد. «وکذلک»
4- انتظار ریشه‏‌کن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشیم. «وکذلک جعلنا»
5 - از سنّت‏‌هاى الهى روبرو شدن انبیا با مخالفان گوناگون است. «و کذلک جعلنا لکلّ نبىٍ‏ّ عَدوّا»
6- کفّار لجوج، شیطانند. «شیاطین الانس...»
7- شیاطین انس و جنّ از طریق القا به یکدیگر، با هم ارتباط دارند. «یوحى بعضهم الى بعض...»
8 - شیاطین، روش‌هاى شیطنت را به یکدیگر مى‌‏آموزند. «یوحى بعضهم الى بعض»
9- مخالفان انبیا، تبلیغات درون گروهى دارند. «یوحى بعضهم الى بعض»
10- کلمات زیبا و فریبنده، مى‌‏تواند از عوامل اغفال انسان باشد. «یوحى... زخرف القول غرورا»
11- خداوند انسان را آزاد آفریده و دنیا را میدان درگیرى‏‌ها قرار داده است. «ولو شاء ربّک ما فعلوه»
12- اختیار و آزادى بشر، در مسیر رشد و تربیت اوست. «و لو شاء ربّک ما فعلوه»
13- در نظام هستى، یک اراده حاکم است نه دو قدرت، یزدان و اهریمن در برابر هم نیستند و تلاش‏‌هاى انحرافى از قدرت و سلطه‏ الهى بیرون نیست. «ولو شاء ربک ما فعلوه»