به گزارش کارگر آنلاین ، نرخ ارز و تعیین آن از سوی دولتها و ارباب بازار، همواره یکی از اهرمهایی بوده که معیشت کارگران را تحتالشعاع خود قرار داده است. ارزش داراییهای کارگران در حسابهای بانکی خود و واریزی آنها و حتی مزد روزانه دریافتی نقدی کارگران روزمزد نیز با تغییرات ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی تغییر میکند. در این میان یک مجادله همواره میان دولت و کارشناسان وجود داشته و آن این است که آیا دولت خود در افزایش نرخ ارز منافعی دارد یا خود نیز قربانی شرایط روزمره اقتصادی است و تلاشش ره به جایی نمیبرد؟
داستان یک اتهام ارزی
چندی پیش یکی از اقتصاددانان منتقد دولت مطلبی در رابطه با گرایشهای موجود در دولت برای افزایش نرخ ارز منتشر کرد. استدلال وی در رابطه با توجیه جهش ناگهانی قیمت ارزهای اصلی و کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزها این بود که دولت به عنوان یک صادرکننده بزرگ تلاش دارد تا ارزش داراییهای خود را با افزایش مصنوعی نرخ ارز پر کند و از این طریق کسری بودجه خود را تامین و با مکیدن سایر ارزشها، خود را نگه دارد و به این اعتبار، نرخ دلار ظرف چند روز از ۳۵ هزار تومان به ۴۲ هزار تومان رسید.
در مقابل روابط عمومی وزارت امور اقتصادی و دارایی چنان این اتهام به دولت و مدیریت ارزی و اقتصادی کشور را سنگین یافته بود که با انتشار بیانیهای تحت عنوان «دولت از گرانی ارز متضرر میشود نه منتفع» از آن اقتصاددان نام برده و در مقابل این اتهام موضع گرفته و دولت را عامل کاهش ارزش ریال در برابر سایر ارزها و افزایش نرخ دلار ندانست.
دو خاطره تلخ اقتصادی؛ منشاء سوءظنهای ارزی
شاید در این میان علت گرفتن انگشت اتهام از سوی آن اقتصاددان منتقد به دولت دو خاطره تلخ اقتصادی در ایران پس از پایان جنگ تحمیلی بوده است؛ دو خاطرهای که منشا سوءظنها و انتقادات جمع بسیاری به دولتهای بعد هم شده است. در سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۷۵ و در جریان اجرای سیاستهای موسوم به «تعدیل ساختاری» در مدتی کوتاه دولت به صورت عامدانه از افزایش نرخ ارز دفاع کرد. اقتصاددانان لیبرال طراح این سیاست اقتصادی یکی از دلایل عدم مقاومت دولت برابر افزایش این نرخ را «تحریک صادرات» عنوان کردند. آنها معتقد بودند که نرخ ارز در ایران رقابتی نیست و تولید با نرخ ارز فعلی برای تولیدکنندگان و صادرکنندگانی که قرار است ارز را به کشور وارد تزریق کنند، جذاب نخواهد بود.
مشابه این رویداد در جریان جهش نرخ ارز از ۱۰۰۰ تومان به ۳۵۰۰ تومان در زمان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد رخ داد که از آن به عنوان دوره دوم تعدیل ساختاری ایران سخن به میان آمده است. در آن زمان نیز وجود داشتند اقتصاددانانی درون یا بیرون دولت که از افزایش بیش از سه برابری این نرخ ظرف چند شب که موجب برخی التهابات اجتماعی نیز شد، دفاع کنند. آنها معتقد بودند دولت به طور مصنوعی مقابل سد افزایش نرخ ارز ایستاده بود و اکنون که نرخ ارز «رقابتی!» شده، دیگر میتوان امید داشت که صادرات بیش از واردات جذابیت یابد و توان رقابت صادرکننده ایرانی که در راس آن دولت و کارفرمایان بزرگ هستند، در بازارهای جهانی بیشتر شود.
تجربه عملی اما در ادامه ثابت کرد که سیاست شوک ارزی جز با ضربه به جیب فرودستان و کارگران، تاثیر جهشواری در افزایش صادرات و ورود ارز به کشور نداشته است. حدود سه بار تست شدن این سیاست این سوءظن را در میان برخی اقتصاددانان ایجاد کرده که اجرای این سیاست نه ناشی از یک تئوری غلط اقتصادی بلکه به نوعی یک روش کسب درآمد و کسب ثروت و پوشش کسری بودجه ریالی دولت از طریق افزایش ثروت دلاری خویش است.
خاندوزی که خود قبل از رسیدن به این پست جزء اقتصاددانان منتقد سیاستهای نئولیبرالی در زمینه ارزی بوده و هنوز هم خود را از نظر گفتمانی مقابل مشی مدیریتی ارزی دولتهای پیشین میداند، در آن گفتگو با تاکید بر اینکه سیاست دولت سرکوب نرخ ارز و «تثبیت نرخ دلار» در بازار نیست بلکه به دنبال «ثبات بازار ارز از طریق مدیریت تقاضاست» اظهار کرد: دولت از منضبط کردن خود، کاهش کسری بودجه و عدم استقراض از بانک مرکزی آغاز، در گام بعد خلق پول شبکه بانکی را مدیریت کرد و در گام سوم ثبات بازار ارز را دنبال میکند.
وزیر اقتصاد در پاسخ به این سوال که آیا با تغییر مدیریت بانک مرکزی سیاستهای ارزی نیز تغییر کرده است، گفت: دستور کار جدیدی که در دولت بانک مرکزی در پیش گرفته شده اجرای تدابیر جدید با تیم جدید است و به دنبال این هستند که تقاضاهای ارز را مدیریت کنند.
وی در این گفتگو یادآور شد: بخش کوچکی از مشکلی که در آبان و آذر شکل گرفت ناشی از اشتباه تخصیص در زیرمجموعههای بانک مرکزی بود و موجب شد در مدت کوتاهی درباره تقاضای کالاهایی که باید با درهم وارد میکردند دچار مشکل شویم و چون در آن ایام درهم کم بود و موجب شده بود تصور شود که کشور ارز کم دارد، برای تامین آن هجوم آورده شد.
دنده عقب به سیاست ارز ترجیحی
در این میان خاندوزی یک دنده عقب به سوی سیاستی میگیرد که در طول یکسال گذشته با انتقاد از آن و دولت قبل، آن را منشاء مشکلات بسیاری در بازار معرفی میکرد و آن سیاست توزیع ارز ترجیحی توسط دولتها بوده است. وی در این زمینه با دفاع از «دلار مخبری» مقابل «دلار جهانگیری» میگوید: اختصاص ارز به صورت یکپارچه از سامانه نیما (دلار ۲۸۵۰۰ تومانی) و برخورد با شرکتهای متخلف استفاده کننده از این ارز برای مدیریت شرایط مهم است. باید کمیته تخصیص ارزی داشته باشیم تا در شرایط جنگی و بحرانی که نیازمند این هستیم که هر کالایی نتواند بیاید و صف تقاضا ایجاد و ارز را گران کند و بقیه مایحتاج مردم را با بحران روبرو کند که این هم جزو اقدامات و سیاستهای جدید است که صورت میگیرد.
وی با رفع اتهام از دولت تصریح کرده است که: «مردم به درستی آگاه شدند که بخشی از این نوسانات ناشی از انتظارات تورمی که در همین فضا شکل میگیرد و البته به عنوان سخنگوی اقتصادی دولت و از آنجا که باید با مردم صادق باشیم اشاره کردم که بخشی از آن نیز به سیاستهای ارزی دولت و مشکلی که به آن اشاره کردم بازمیگشت.»
شمشیر دو دم نرخ ارز روی سر دولت
وی با اشاره به اینکه «در بازه زمانی بلندمدت دولت به عنوان یک مصرف کننده اصلی ارز که وارد کننده بسیاری از کالاهاست و داراییهای ریالی زیادی نیز دارد، متضرر افزایش نرخ ارز است» گفت: در کوتاه مدت اما دولت میتواند بخش زیادی از کسری بودجه خود را از محل افزایش نرخ ارز تامین کند و شاید به همین علت مقابل افزایش نرخ ارز مقاومتی نیز از خود نشان ندهد.
این استاد اقتصاد توسعه با اشاره به بحران کسری بودجه اظهار کرد: باتوجه به گفته آقای پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، کسری بودجه امسال به ۴۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده و این به آن معناست که حدود یک سوم بودجه امسال با کسری مواجه بوده است. این کسری در موعدهای خاص مثل دادن حقوق و مزد کارمندان، کارگران و بازنشستگان دولت و تسویه بدهی دولت مقابل پیمانکاران، یارانه بگیران و مستمری بگیران بیش از پیش یقه قوه مجریه را میگیرد و دولتها معمولا تمایل دارند تا در این موعد خاص بتوانند فورا مبالغ را تسویه کنند و در چنین شرایطی افزایش ناگهانی نرخ ارز میتواند به فریاد دولت در کوتاه مدت برسد، زیرا تامین این مبالغ از طریق استقراض از بانک مرکزی بسیار تورمزا بوده و میتواند حجم نقدینگی موجود را بدون پشتوانه از این هم بیشتر کند. لذا دولتها گزینههای متنوعی را روی میز میگذارند تا بتوانند کسری خود را تامین مالی کنند و دولتها سبدی متنوع از راهحلها را دارند.
این استاد اقتصاد دانشگاه تصریح کرد: گزینه انتفاع دولت از افزایش نرخ ارز از سوی سایر دستگاههای درون آن البته منتفی نیست و احتمال آن وجود دارد. اینکه در عمل چه چیز در نتیجه اقدام دولت رخ میدهد و اینکه نیت دولت از اقدامات خود چیست؟ دو سوال کاملا متفاوت از هم هستند. اگر خوشبین باشیم باید بگوییم دولت تمایلی به این اقدام نداشته اما با نگاهی واقع بینانهتر باید تاکید کنیم که در کوتاه مدت بخشی از مطالبات از دولت با این شوک ارزی تنزیل شد و دولت میتوانست از آن منتفع شود.
آثار زیانبار افزایش نرخ ارز تا سالها در حقوق کارگران جبران نخواهد شد
علیرضا حیدری (نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری و اقتصاددان) نیز با اشاره به مجادله اخیر پیش آمده میان کارشناسان و دولت در رابطه با نرخ ارز به منافع تضییع شده کارگران و بازنشستگان در این رویداد اشاره کرده و گفت: اگر شخصی چون آقای احسان خاندوزی این تمایل را داشت که به صورت دردمندانه و همدلانه و با نگاه علمی منصفانه به تحلیل رویداد شوک ارزی در اقتصاد ایران نگاه میکرد، باید به ریشه این اتفاقات و نوسانات ماندگار و غیرقابل بازگشت توجه میکرد.
حیدری تصریح کرد: بدهی و کسری بودجه ناشی از هزینههای جاری اصلیترین موتور محرک شوکهای قیمتی است زیرا بخش عمده کسری بودجه را تشکیل داده و چون ماهیت این نوع کسری و بدهی این است که دولت خرجی را کرده و چیزی را از جیب خالی خود پرداخت کرده و پولی را خرج کرده و بدهی آن برایش باقی مانده است. وقتی بدهی باقی بماند، این بدهی در بازار سرمایه با نرخ بهره بالا رویش نزول میآید. وقتی نرخ بهره فزاینده باشد، دولت برای سال بعد باید اوراق و پول بیشتری منتشر کند تا بتواند به نسبت سال قبل بدهی خود را جبران کند و این چرخه به همین شکل ادامه دارد. دولت درون یک مجموعه امواج سیکلی میافتد که مدام بدهیاش زیاد میشود و این باعث ناپایداری مالی میشود.
نایب رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با اشاره به اینکه «دولت اکنون مانند بیماری شده که با قرض زندگی میکند و برای کاهش فشار روی خود قرض را با قرض جابهجا میکند» گفت: قرضها باید با بهره بیشتری در دور بعد تسویه شوند و به این ترتیب یک بدهکار کوچک تبدیل به بدهکار بزرگتر میشود. در این شرایط دولت بدهی را با افزایش قیمتها جبران کرده و دولت منشاء تورم میشود. از آنجا که تورم در بازار معمولا از نرخ بهره بیشتر است، دولت علاوه بر تسویه بدهیهای قبلی، بهره اضافی موجود را نیز با بهره دهنده تسویه میکند. این مسئله در عمل ارزش پول را در برابری ارزهای خارجی کاهش میدهد. اگر وزیر اقتصاد و روابط عمومی آن در گفتههای خود به این مطالب اشاره میکردند، پازل و طرح ذهنی بیان شده درستی را ارائه داده بودند و همه بخشهای نظراتشان در این رابطه که دولت عامدانه نرخ ارز را بالا نبرده، جور درمیآمد، اما اکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.
این عضو هیات مدیره کانون بازنشستگان تهران با بیان اینکه «حتی با رفع تحریمها نیز معجزهای رخ نمیداد و تنها ممکن بود نرخ دلار از ۴۱ هزار تومان به ۳۵ هزارتومان کاهش یابد» افزود: ما دچار بیماری مزمن بلندمدت هستیم که شاید چندان ربطی به تحریمها نداشته باشد. مشکلی که وزارت اقتصاد ندیده است، بحران بدهی در شرکتهای دولتی است که به دلیل همین شرایط ارزی دچار زیان انباشته هستند. هرچند سود ابرازی خالص شرکتهای بزرگ دولتی مانند برخی واحدها در شستا در سالهای اخیر بسیار زیاد گزارش میشود اما این شرکتها نیازهای خود را با ارز آزاد باید رفع کنند و خودشان با ارز نیمایی و با سرکوب قیمتها کار کنند. این مسئله میتواند شرکتها را دچار سقوط جدی بکند. سود ابرازی این شرکتها نیز کاذب است و در عمل نیز کاری زیان انباشته وجود دارد. صورتهای سود و زیان شرکتها اگر به قیمت ریالی اکنون به روزرسانی شود و با نسبت دلار ۴۰ هزارتومانی حسابرسی شود، آن وقت زیانهای پنهان در پس و پشت آمار سودهای ابرازی کاذب خود را نمایان میکند.
گزارش: رضا اسدآبادی