به گزارش کارگر آنلاین ، «سبد معیشت خانوارهای کارگری» تنها مولفهی قابل احصا برای نرخگذاریِ شاخص هزینههای زندگی کارگران است. از میانهی دهه نود، عرف بر این شد که مذاکرات مزدی با محاسبهی سهجانبهی سبد معیشت، در کمیتهای ذیل شورایعالی کار، آغاز شود؛ بند دوم ماده ۴۱ قانون کار- تنها بند الزامآور مزدی در قانون- نیز چیزی جز این نمیگوید.
با این حال، در سالهای گذشته، محاسبهی سبد معیشت خانوارهای کارگری، فرمولها و راهکارهای مشخصی داشته است؛ جداول مرکز آمار برای قیمت خوراکیها و میزان کالری مصرفی براساس استانداردهای انستیتو پاستور ایران، مبنایی برای محاسبهی سبد خوراکیهای خانوار فراهم میآورد و در گام بعدی، با اعمال یک ضریب مربوط به دهک درآمدی کارگران، سبد معیشت کلی استخراج میشود.
توفیقی توضیح میدهد: «سبد غذائی ذیل برای یک فرد بدون در نظر گرفتن فعالیت بدنی و براساس معیارهای یک سبد حداقلی محاسبه شده است؛ در یک روندِ واقعیسازی، بایستی میانگین سنی خانوار ۳.۳ نفره، جنسیت، فعالیت بدنی و.. دخیل میشد که سهم ۲۵۷۳کیلوکالری میانگین هر فرد را میتوانست دستخوش تغییر نماید اما به دلیل توافق سه جانبه، این عدد حداقلی مبنا قرار گرفت.»
محاسبهی این فعال کارگری براساس نیازهای خوراکی اعلامیِ انستیتو پاستور ایران در جدول زیر انجام شده است:
در نهایت، با استناد به جدول یک مرکز آمار ایران ایران برای بهمن ماه، سبد غذایی خانوارهای کارگری، براساس جدول زیر، ۶ میلیون و ۵۳۲ هزار تومان محاسبه میشود.
توفیقی با استناد به این سبد خوراکیها و با اعمال یک ضریب توافق شدهی قبلی (۳۶.۶) سبد معیشت خانوارهای کارگری را محاسبه کرده است؛ با این توضیح که «به دلیل افزایش چشمگیر تورم مسکن، دهک خانوارهای کارگری به دهک پنجم سوق پیدا کرده است لذا سهم خوراکیها باید۳۴.۳ درصد لحاظ شود که بازهم به دلیل توافقات استاندارد شورایعالی کار، این تغییر را کنار گذاشتهایم و به همان سهم غیرواقعی بسنده نمودهایم». و اما محاسبه سبد معیشتِ کلی با این ضریب:
۱۷۸,۴۸۳,۷۷۰= ۳۶.۶ / ۱۰۰ × ۶۵,۳۲۵,۰۶۰ ریال در ماه
در واقع، سبد معیشت خانوارهای کارگری براساس دادههای آماری بهمن ۱۴۰۱ (دادههای رسمی مرکز آمار ایران) و با اتکا به سبد خوراکیهای حداقلی خانوار، نزدیک به ۱۸ میلیون تومان است؛ به طور دقیقتر، ۱۷ میلیون و ۸۴۳ هزار تومان.
در طول سال ۱۴۰۱، هزینههای حداقلی زندگی کارگران حداقل ۸ میلیون و ۸۶۸ هزار تومان افزایش یافته؛ این در حالیست که دستمزد با مزایا به زحمت به ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان میرسد؛ در واقعیت، جهش هزینههای زندگی در یازده ماه سال جاری، بیش از صد درصدِ دستمزد بوده است؛ و دقیقاً به همین دلیل است که صد درصد افزایش دستمزد هم دیگر جوابگو نیست و کارگران را به خط فقر حداقلی بازنمیگرداند.
در چنین شرایطی، باید پرسید آیا اهتمامی برای عمل به تنها بند الزام آور دستمزد در قانون کار یا همان بند دوم ماده ۴۱ وجود دارد؛ آیا طرفهای دولتی «میپذیرند» آنچه برای کارگران اهمیت دارد، هزینههای ریالی زندگیست که سر به فلک کشیده و درصدهای صوری افزایش به هیچ کاری نمیآید؟!