به گزارش کارگر آنلاین به نقل از مرکز مقابله با شایعات، محمدنصیرزاده: متاثر از انگاره فردای پس از جنگ سرد همچنان بسیاری از متفکران و سیاستمداران معتقد هستند که باید ایالاتمتحده آمریکا را قدرت بلامنازع و هژمون عرصه جهانی تصور کرد و در نتیجه این تلقی باید سیاسی به آمریکاییها نزدیک شو را در دستور کار سیاست خارجی قرار داد. از نظر آنها ایالات متحده برتری نظامی نسبت به سایر کشورها دارد، این کشور همچنین با کنترل اقیانوسهای جهان از طریق نیروی دریایی، شبکهای از پادگانهای نظامی در سراسر جهان، نظامی از اتحادها و در نهایت سلطه بر شبکه تجاری و مالی بینالملل بهایفای نقش هژمون در عرصه جهانی مبادرت میورزد. از نظر آنها هیچ کشور دیگری به اندازه ایالات متحده آمریکا نمیتواند بر نتایج در عرصه نظام بینالملل تاثیر بگذارد. ایالات متحده آمریکا بهعنوان کدخدای نظام بینالملل ایفای نقش میکند.
پذیرش پایان هژمونی ایالات متحده امریکا توسط مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا سبب شده است که این اتحادیه کاهش وابستگی خود به ایالات متحده امریکا را در پیش بگیرد؛ همچنان که مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعتقاد دارد که اروپا از این پس نباید امنیت خود را به آمریکا وابسته کند. امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه نیز برآن بود که اروپا باید اتکای خود به ایالات متحده را کاهش دهد.
فرار آمریکا از افغانستان و جنگ اوکراین و روسیه، از نظر بیداری ژئوپلتیکی و گذار از چندجانبهگرایی به چندقطبیگرایی ذیل اصل پایان هژمونی ایالات متحده امریکا برای اروپا تکاندهنده بوده است. برمبنای این بیداری ژئوپلتیکی و گذار از چندجانبهگرایی به چند قطبی بودن نظام بینالملل، در فضای پس از هژمونی امریکا که مشخصه بارز آن بیشتر شدن رویارویی، کاهش همکاری و پایان سواری رایگان امنیتی اروپا بوده است؛ مقامات اروپایی خواستار ایجاد یک اروپای مستقل و قویتر شدهاند. همچنان که امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه گفت که چتر امنیتی آمریکا متعلق به گذشته است و این قاره برای بقای خود باید استراتژی دفاعی معتبر خود را بسازد. در فضای پس از هژمونی ایالات متحده امریکا، دفاع از اروپای بدون امریکا از سوال آیا به سوال چگونه تبدیل شده است و اروپا را به تقویت ستون امنیتی خود که قبلاً نادیده گرفته شده بود، سوق داده است.