یک مغالطه در معنای گسترده یک خطا در استدلال است، یعنی استدلالی که در آن مقدمات از پشتیبانی نتیجه برنیامده باشد. اما، در منطق به خطایی در استدلال یک مغالطه گفته که ”نوعی“ باشد، بعبارت دیگر، خطایی در استدلال که موردی از یک گونهی مغالطهای باشد. از همین جهت است که هر مغالطه نام ویژه خود را دارد.
خطا در استدلال
ضمینه تصمیم و اتفاق فرهنگی در شهر تهران ، شناخت و معرفت به مسئله است که بحث یادداشت بوده و به نظر می رسد خطا در استدلال عامل عدم نشانه گیری صحیح در به هدف رسیدن برنامه ها و عملیات های فرهنگی است .
به نظر اینجانب در حال حاظر مغالطه در باب مدیریت فرهنگی در تهران به اوج رسیده و مطالعات فرهنگی نادیده و بی اثر محسوب می شوند.
تجربه ی اندک نگارنده اینطور می گوید هر کجا مطالعات و مشورت های دقیق و به جا در بینش حل مسائل فرهنگی کمرنگ شود خطاهای نابخشودنی زیاد می شوند.
به زبان ساده و با استفاده از علم منطق می توان به این نتیجه رسید که مشکلات پایدار فرهنگی شهر تهران دچار مغالطه ای شده است .
متاسفانه این مشکل جزئی از برهانی است که بهطور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کلِ برهان را نامعتبر میسازد.
در این برداشت باریکتر، هر مغالطه، یک گونه استدلال غلط است. بنابراین، ممکن است استدلالها مختلفی همگی دارای خطایی از گونهای مشخص باشند، یعنی، آنها گونهیِ یکسانی از خطا را نشان دهند. به استدلالی که چنین گونه خطایی را داشته باشد، گفته میشود، آن استدلال مرتکب مغالطه شده است. به یک استدلال خاص که مرتکب مغالطه شناختهشدهای گشته، عموماً، مغالطه گفته میشود، چراکه یک مثال موردی از آن خطای نوعی است.
بنابراین کلِ برهان را نامعتبر میسازد. مغالطه ممکن است برای وارونه کردنِ حقیقت(ها) به کار رود. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست رسیدهاست و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم به کار گیرد.