جابربنعبدالله انصاری خم میشود و دست امام باقر(ع) را میبوسد. در حالی که امام باقر(ع)، کودک بودند و جابر، پیرمردی بوده و به ایشان میگوید: پیغمبر دیدن تو را به من بشارت داد، من را نصیحت کن. با این که جابر خدمت پیامبر بوده، بهترین نصیحتها را از پیامبر شنیده، امّا به امام باقر(ع) این را میگوید.
اصلاً یک دلیل این است که اولیاء خدا برای این که دچار عُجب نشوند، هر آن گاهی اعمال خود را به بزرگان عرضه میدارند و از آنها نصیحت میخواهند. در جلسهای که قرّاء را به محضر آیتالله العظمی گلپایگانی برده بودند، ایشان به آنها گفتند: من حمد و سورهام را میخوانم، ببینید درست است یا خیر. آن هم در اواخر عمر شریفشان، آن مرجع تقلید! عُجب ندارد که بگوید: من خودم احکامش را میدانم، من میگویم: اگر در قرائت اینطور شود، این است و ...عُجب، انسان را بیچاره و زمینگیر میکند. برای همین شیطان گفت من در این سه مطلب نفوذ پیدا کنم، دیگر تمام است و کاری به انسان ندارم. انسان باید خیلی مراقب و مواظب باشد.