قتل یک بانوی خبرنگار توسط همسرش بار دیگر زنگ خطر افزایش خشونت و قتل های خانوادگی را به صدا درآورد.
این حادثه تلخ نشان داد که ارتکاب به قتل به ویژه قتل خانوادگی مختص یک طبقه خاص مثلا افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی نیست بلکه افراد تحصیل کرده نیز در میان مجرمین این دسته از بزه های اجتماعی دیده می شوند همچنان که در این حادثه نیز قاتل یک حقوقدان بوده است.
باید این واقعیت را پذیرفت که خشونت های خانوادگی به ویژه در کلان شهرها و به خصوص در تهران به مرز هشدار و حتی فراتر از هشدار رسیده است.
دلیل اصلی خشونت های خانوادگی را باید در روند تصاعدی عصبی شدن مردم جستجو کرد. عصبی شدن مردم دلایل مختلفی دارد اما در یک بررسی کلی می توان نتیجه گرفت که وضعیت معیشتی نامناسب، بیکاری، فقر و در یک کلام مشکلات اقتصادی یک عامل اصلی در تشویش خاطر و اضطراب بسیاری از هموطنان است که این موضوع منجر به بروز ناهنجاری های عصبی و روانی می شود که متاسفانه خشونت های خانگی نیز متاثر از این موضوع است و حتی بر پایه برخی آمارها ۶۰ درصد خشونتها از نوع کلامی و روانی و ۴۰ درصد نیز اذیت و آزار جسمی بوده است.
خانواده مقدس ترین نهاد در نزد ایرانی هاست اما پایین آمدن آستانه تحمل مردم تاثیر منفی خود را در خانواده ها نیز گذاشته است. رفتارهای پرخاشگرایانه زن و شوهر با یکدیگر یا فرزندان با والدین در ابتدا همانند جرقه ای است که اگر علاج نگردیده و تدبیر مناسب برای آن اندیشیده نشود به شعله ای بزرگ تبدیل می شود و ریشه قتل های خانوادگی نیز همین موضوع است.
بایستی همه مسئولان دولتی و شهری با تشریک مساعی با صاحب نظران در جهت کاهش آمار خشونت و قتل های خانوادگی تلاش کنند. حتی اگر رشد این خشونت ها هم کند شود شروع خوبی برای این حرکت خواهد بود.