در حدیثی مشهور قدسی خداوند می فرماید : «لم یسعنی أرضی ولا سمائی، ووسعنی قلب عبدی المؤمن اللیّن الوادع» (إحیاء علوم الدین للغزالی، ج 3، ص 16.)
یا درحدیث دیگر آمده است قلب المؤمن: «قلب المؤمن بیت الله » یا آمده است «قلب المؤمن عرش الله » یا «قلب المؤمن کالمرآة إذا نظر فیها تجلی ربه »
بدبن معناست که هیچکدام از موجودات عالم قابلیت این را ندارند که جمال محبوب را دریافت کنند مگر قلب مومن. قلب مورد نظر در این گفتارموجودی مادی یا به عبارت دیگر قلب صنوبری نیست بلکه ظرفیت اش فراتر از گستره عالم است ، خداوند در قرآن کریم سوره شعراء آیه ۱۳۴ می فرماید : «نزل به الروح الامین علی قلبک» ، در روایتی از امام حسن مجتبی علیه السلام منقول است که فرمود: بدلیل اینکه خداوند قلب رسول الله را از قلوب دیگران بزرگ تر دید ، او را رسول خاتم قرار داد. یا می بینیم در جای دیگر قرآن کریم فرموده است : الم نشرح لک صدرک مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه مبارکه در جلد 20 المیزان می فرماید :
ترتب آیات سه گانه اول سوره انشراح که مضمون هر یک مترتب بر آیه قبل است ، و سپس تعلیل آنها به آیه( فان مع العسر یسرا)که از ظاهرش بر مى آید که با وضع رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در اوائل بعثتش و اواخر آن منطبق باشد، و سپس تکرار این تعلیل و نیز تفریع دو آیه آخر سوره بر ما قبل همه شاهد بر آنند که مراد از شرح صدر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) گستردگى و وسعت نظر وى است ، به طورى که ظرفیت تلقى وحى را داشته باشد، و نیز نیروى تبلیغ آن و تحمل ناملایماتى را که در این راه مى بیند داشته باشد، و به عبارتى دیگر نفس شریف آن جناب را طورى نیرومند کند که نهایت درجه استعداد را براى قبول افاضات الهى پیدا کند.
در این صورت متصرف در قلب مؤمن، حق است نه نفس . کار کن در وجود او محبوب است . قلب مؤمن خود سر نیست . هرزه گر نیست .
مولانا در آن غزل زیبا حج روحانی را به جای حج جسمانی توصیه می کند چرا که هر ذره از ذرات جهان نشانه ای از وجود اوست و دل هر انسان صاحب دلی می تواند قرارگاه حضرت حق باشد. در این غزل پیری که دلش خانه خداست، به اعتقاد مولانا می تواند دل شمس را خانه خدا دانست و گرد آن طواف کرد.
ای قوم به حج رفته کجایید، کجایید
معشوق همین جاست بیاید، بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟!
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه برین بام برآیید
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو؟ اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو، اگر از بحر خدایید؟
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما، پرده شمایید
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرماید : اِلَهی أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِی قُلُوبِ أَوْلِیائِکَ حَتَّى عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ وَ أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا سِوَاکَ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى غَیرِکَ خداوندا! تویی که در قلوب اولیاء و خاصانت با انواری متجلی شدی تا به مقام معرفتت برسند و ترا به یکتایی بشناسند. تو همانی که بیگانگان را از دل محبین ات بیرون راندی تا غیر از تو کسی را دوست نداشته باشند و جز به درگاهت به جایی پناه نبرند .
از یادداشت های روزانه حجت الاسلام والمسلمین بحرینی