کوتاه و خواندنی 24 / این ماشین برای شما شیطون میشه!
بعد از چند روز مأموريت، با ماشين بنياد جانبازان آمده بود خانه. گفتم: «يه ده روزی ميشه تو خونه ايم. حوصله مون سر رفته. حالا كه ماشين آوردی بريم خونه مامان اينا؟
کارگرآنلاین : ، آنچه می خوانید خاطره ای است از شهید غلامرضا جان نثاری به روایت همسرش:
بعد از چند روز مأموريت، با ماشين بنياد جانبازان آمده بود خانه. گفتم: «يه ده روزي ميشه تو خونه ايم. حوصله مون سر رفته. حالا كه ماشين آوردي بريم خونة مامان اينا؟
گفت: «نه!» گفتم: «خب، پس بريم گلستان شهدا.»
باز گفت: «نه!» بعد هم پا شد و گفت: «من ميرم اين ماشين را بذارم بنياد و برگردم. بعدش هر جا خواستي ميريم. اين ماشـين اينجـا بمونـه، واسه شما شيطون ميشه».
منبع : جام نیوز