در آستانه هشتم ربیعالاول، سالروز شهادت امام حسن عسکری(ع) قرار داریم؛ امامی که میراثدار تمام مجاهدتهای معصومین(ع) پیش از خود بود و میبایست زمینه را برای دوران امامت ذخیره الهی و قائم آلمحمد(عج) فراهم کند. در آن دوران با وجود خفقان و مراقبتهای شدیدی که از جانب خلفای عباسی نسبت به تحرکات امام یازدهم و شیعیان ایشان صورت میگرفت، ایشان توانسته بودند به برکت شبکه وکالت، ارتباطات خود را حفظ کنند و امور جامعه شیعه را به پیش ببرند. در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد مروجی طبسی به بازخوانی و تحلیل آن دوران پرداختهایم.
شک و تردید در امامت امام حسن عسکری(ع)
حجتالاسلام والمسلمین مروجی طبسی با بیان اینکه پس از هجرت اجباری امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع) همراه برادر بزرگترش سیدمحمد از مدینه به سامرا هجرت کرد، میگوید: در سالهایی که امام(ع) همراه پدر خود در سامرا بود ناشناس زندگی میکرد به طوری که بسیاری از مردم سامرا و بنیهاشم از وجود امام عسکری(ع) اطلاعی نداشتند تا سال ۲۵۲ ه. ق و زمانی که سیدمحمد از دنیا رفت و برای او مجلسی گرفتند. جمعی از بنیهاشم از جمله حسن بن حسن افطس نقل کرده است که روز وفات سیدمحمد، به خانه امام هادی(ع) رفتیم. حدود ۱۵۰ نفر از آل ابیطالب، قریش و بنیهاشم حضور داشتند. ناگهان امام حسن(ع) وارد شد و در کنار پدرش ایستاد. ما حضرت را نمیشناختیم. از امام هادی(ع) پرسیدیم او کیست که جواب داد حسن(ع). در آن وقت ۲۰ ساله به نظر میرسید. فهمیدیم که پس از پدر، او امام است.
او اضافه میکند: از آن زمان بود که کار امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) شروع شد. امام هادی(ع) در حفظ فرزندش امام حسن عسکری(ع) بسیار کوشا بود و سعی میکرد آن حضرت به طور ناشناس زندگی کند. علت این امر واضح بود. اگر حکومتهای جائر متوجه میشدند فردی رقیب آنهاست به هر صورتی که ممکن بود او را از بین میبردند.
این استاد حوزه علمیه قم اظهار میکند: اختناق و فضای بسته دوران امام هادی(ع) به گونهای بود که شیعیان پس از ایشان در امامت امام حسن عسکری(ع) شک و تردید داشتند و گاهی به فرزندان دیگر ایشان به عنوان امام رجوع میکردند. حضرت(ع) باید تلاش بسیار انجام میداد تا این اختلافها را رفع کند. مسعودی نقل میکند که هارون بن مسلم روایت کرده من و جماعتی پس از شهادت امام هادی(ع) خدمت ابومحمد عسکری نامه نوشتیم و درباره وصی پدرش از آن حضرت پرسش کردیم. امام(ع) پاسخ داد که من وصی او هستم؛ من امام و پیشوای شما هستم. خدای متعال و فرشتگان و اولیای او را بر این سخن گواه میگیرم. اگر پس از دیدن دستخط من و شنیدن سخنانم باز هم شک و تردید کنید خود را بیبهره کرده و به بیراهه رفتهاید. یکی از کارهای عمده حضرت(ع) این بود که عدهای از افراد تأثیرگذار بر دیگران را نجات داده و از شک و تردید دربیاورد.
رهبری شیعیان با شبکه وکالت
این پژوهشگر سیره معصومان(ع) با اشاره به دوران امامت امام عسکری(ع) بیان میکند: این امام(ع) تحت سیطره حکومت ظالمانی بنیعباس قرار داشت و بیشترین زمان امامت حضرت(ع) که ۶ سال بود غالباً در شهر سامرا و تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری شد. به نحوی که ارتباط آن حضرت با شیعیان بسیار محدود و تنها به وسیله وکلای خاص آن حضرت بود.
او توضیح میدهد: امام عسکری(ع) در میان مسلمانان دوستداران زیادی داشت. گاهی وقتها که حضرت(ع) از زندان آزاد میشد مردم صف میکشیدند تا او را ببینند اما در همان روزها هم موارد امنیتی شدیدی برقرار بود. حتی در یکی از این ملاقاتها که برخی از شیعیان در مسیر حضرت قرار میگرفتند تا امام(ع) را ببینند یادداشتی از امام دریافت کردند که کسی با من سلام نکند و حتی اشارهای به من نکند زیرا در امان نخواهد ماند.
نویسنده کتاب حیات امام حسن عسکری(ع) خاطرنشان میکند: با وجود پراکندگی زیادی که در بین یاران امام(ع) وجود داشت و زندانی بودن حضرت در بیشتر سالهای عمر خود اما امام(ع) مسلمین را اداره و رهبری میکرد. در آن زمان امام(ع) به قدری زیر فشار و مراقبت جاسوسان حکومت بود که حتی مردم سامرا جرئت تماس گرفتن با او را نداشتند و تمام امور دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم از طریق وکلای امام به اطلاع او میرسید. مردم قم، ری، نیشابور، بغداد و... به وسیله نامه با او ارتباط برقرار میکردند و حضرت(ع) نیز از طریق نمایندگان خود پاسخ نامهها را داده و پیام خود را به آنان ابلاغ میکرد.
این استاد دروس خارج حوزه علمیه قم یادآور میشود: نامههای زندان و بیرون زندان به وسیله شخصی به نام ابوالادیان که از خدمتکاران خانۀ امام حسن عسکری(ع) بود و علاوه بر حضور در خانۀ حضرت(ع) سرپرست امور نامههای امام(ع) و بردن آنها به شهرهای مختلف نیز بود به مردم رسانده میشد.
کار حضرت عسکری(ع) از سایر ائمه(ع) مشکلتر بود
حجتالاسلام والمسلمین مروجی طبسی تصریح میکند: بعضی از نامهها به صورت علنی نبود. به طور نمونه حضرت چوبدستیای در خانه داشت که داخل چوبدستی خالی بود و گاهی وقتها برای بعضی از شیعیان نامه نوشته و با رساندن چوبدستی توسط نامهرسانان یا پیشکار خود، نامه را به دست شیعیان میرساند. در این مورد پیشکار حضرت(ع) میگوید چوبدستی را از طرف امام بردم. در بین راه دیدم که شخصی چند گوسفند همراه دارد و آنها را به طرفی میبرد. به من گفت اینها را به این سو راهنمایی کن. من چوبدستی را برداشتم و به گوسفند زدم. چوبدستی دو تا شد و مقداری از نامهها از داخل چوب بیرون افتاد. فوراً آنها را جمع و جور کردم و به اصحاب رساندم. وقتی برگشتم امام(ع) بسیار ناراحت شد و فرمود چرا چنین و چنان کردی. بعد معلوم شد که حضرت(ع) در این چوبدستی نامههایی می گذاشت که به دست اصحابش برساند.
او میافزاید: سرسلسله شبکه وکالت عثمان بن سعید، فردی مورد تأیید امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بود و به عنوان نایب اول هم تعیین شد. در شرایطی که امکان صحبت حضوری و ملاقات فراهم نبود و در نهایت احتیاط نامهنگاری انجام میشد از راههای مختلفی برای رساندن نامه نیز استفاده میشد. عثمان بن سعید در ظاهر روغنفروش بود اما در ظرفهای روغن نامههای امام(ع) را جاسازی میکرد به نحوی که فردی متوجه نشود این نامهها از کجا به کجا برده میشود.
این پژوهشگر تاریخ تشیع میگوید: هر چند که از زمان امام موسی کاظم(ع) شرایطی برای دور نگه داشتن امام از مردم به وجود آمده بود و در زمان امام حسن عسکری(ع) به اوج خود رسیده بود اما آن حضرت(ع) در زندان هم دست از فعالیتهای خود برنداشته و شیعیان را رهبری میکرد. طبق روایتی که علامه مجلسی نقل کرده، امام عسکری(ع) از روی اعجاز در زمان خویش به گرگان رفت و با دوستان و یاران بیشمار خود دیدار داشت؛ یا آمده است با وجود اینکه امام عسکری(ع) بیشتر اوقات در زندان بود، با اعجاز از تاریکی شب استفاده میکرد، به خانه شیعیان میرفت و با آنها ملاقات میکرد. امام بر حق چه در زندان، چه در خانه و چه در شهرهای دیگر مردم را رهبری میکرد. کار حضرت عسکری(ع) از سایر ائمه(ع) مشکلتر بود؛ زیرا او باید کاری میکرد که دشمن نفهمد مفاد نامه چیست و برای چه کسی ارسال میشود تا موجب آزار آنها نشود.
حجتالاسلام مروجی طبسی در پایان با بیان اینکه سختگیریهای بنیعباس نسبت به امام حسن عسکری(ع) و شیعیان حضرت نتوانست مانع گسترش معارف و فرهنگ ناب اسلام شود، تأکید میکند: با توجه به اینکه دوران امامت امام حسن عسکری(ع) نزدیک به دوران غیبت فرزندش امام دوازدهم بود، امام(ع) با وجود مشکلاتی که برای او وجود داشت به خوبی مسئله غیبت را تبیین کرد.