کارگرآنلاین: "ماه عسل" را باید امسال یکی از پرحاشیه ترین برنامه های مناسبتی ماه رمضان دانست. ویژه برنامه ای که عمر آن از یک دهه فراتر رفته و هر ساله مخاطبان منتظرند تا ماه رمضانشان را با «ماه عسل» شیرین کنند.
البته رمضان ۹۴ برای ماهعسلیها از همان روز اول با حاشیه آغاز شد. مهمانی که برای اثبات عشقاش به یک دختر، خود را از ارتفاع، پایین می اندازد و همین موضوع آغازی می شود بر حاشیههای ماه عسل ۹۴. سراسر شبکه های اجتماعی و فضای مجازی با سرعت اعجاب انگیزی پر می شود از پیام هایی که بی ارتباط با موضوع نخستین قسمت ماه عسل نیست.
در این میان اما مهمانان ارزشمند دیگری هم به برنامه دعوت شدند. حضور بیست و سه نفر نوجوانی که به اسارات رژیم صدام درآمده بودند و حالا سن و سالی از آن ها گذشته بود و کتاب خاطراتشان امروز از پرفروش ترین کتاب هاست، از جمله قسمت های خوب ماه عسل بود.
رودخانه متلاطم «ماه عسل» می رفت تا حضور اثرگذار مهمانان خوبش رنگ آرامش به خود بگیرد که این بار یک مهمان دیگر جنجال آفرین شد. مهمانی که البته پرحاشیه تر از قسمت نخست بود؛ یک «پوزر عروس»! دخترخانمی که ساعتی ۲۰۰ هزارتومان درآمد دارد، خیلی راحت به استودیو ماه عسل راه پیدا می کند و می شود سوژه برنامه مناسبتی ماه مبارک رمضان.
هرچند علیخانی و سایر عوامل «ماه عسل» برای انتخاب خود، دفاعیاتی مطرح کردند اما خیلی زود خبر «توبیخ ماه عسل» در رسانه پیچید و همین امر نیز موجب شد تا احسان علیخانی بر روی آنتن زنده تلویزیونی اشتباه خود و همکارانش را بپذیرد و از مردم عذرخواهی کند.
شاید این چند خط را بتوان خلاصه ای از حواشی پر سر و صدای ماه عسل در رمضان ۹۴ عنوان کرد. حواشی که صدای منتقدان را درآورد. انتقاداتی که حتی بعضا از دایره انصاف نیز خارج و با تعابیری بی رحمانه به عوامل «ماه عسل» حملهور می شد.
اما برای روشن شدن پشت پرده فکری «ماه عسل» باید به سراغ کسی رفت که قصه ها را از بین صدها سوژه اجتماعی انتخاب می کند.
مریم نوابی نژاد؛ کارشناسی ارشد جامعه شناسی از دانشگاه علامه است. سابقه فعالیت در حوزه های اجتماعی را دارد و چند سالی است که قصه های «ماه عسل» نتیجه «سوژه یابی» اوست.
آنچه می خوانید گفتوگویی با «سوژه یاب ماه عسل» است.
طی روزهای ابتدایی ماه مبارک رمضان، ماه عسل با حواشی زیادی روبرو شده و صدای منتقدان را درآورده است. به نظر می رسد نگاه اصلی همه منتقدان به سمت و سوی سوژه های ماه عسل دوخته شده. سوژه هایی که گویا شما آنها را انتخاب می کنید. معیار اصلی شما برای انتخاب سوژه در ویژه برنامه ماه عسل چیست؟
من کارم خبرنگاری اجتماعی بوده و این معیارها همیشه با ما بوده و یاد گرفتیم. اینگونه نیست که یک شبه بخواهیم کار در حوزه اجتماعی انجام دهیم. ما کلا دنبال سوژه های اجتماعی می گردیم که پشتش معنا و هدف باشد.
منظور از این معنا و هدف چیست؟
این معنا و هدف کنار سوژه های خاص و در برنامه های دیگر تعریف پیدا می کند. ما نمی توانیم یک سوژه را تنها ببینیم. مثل اینکه داستان یک فیلم بخواهد تنها بر روی یک فرد بچرخد. ما موضوعات برنامه را فیلمنامه می بینیم. مثلا یک شب ممکن است یک مهمان تنها باشد ولی ادمهای اطرافش هم قصه دارند و قصه ادمهایی است که از جنگ برگشته اند و اتفاقا حالشان هم خوب است. اینگونه نیست که پشیمان باشند. خیر؛ خیلی هم حالشان خوب است و جانبازی، بخشی از زندگی شان است. در قصه های دیگر هم همینطور. ما هیچ فردی را تنها تعریف نمی کنیم. مثلا می گوییم این فرد بیاید تا روبروی فلان فرد بنشیند که فلان اتفاق بیفتد.
در واقع برای هر موضوع برنامه، سناریو نوشته می شود.
دقیقا. برای همین هم این تعامل با مخاطب شکل می گیرد. واقعا اینگونه نیست که سوژه ها یکباره و بصورت دیمی انتخاب شود. انصافا روی هر سوژه فکر می شود. حالا اگر اینکه در صدها سوژه، یکی دو مورد هم آدمهایی پیدا شوند که مثلا جایی سابقه ای دارند یا گذشته شان یک اتفاقی بوده که ما از آنها بی خبریم، به ما حق بدهید. ما تیمی هستیم که فرصت محدود یک ساله برای پیدا کردن سوژه ها داریم. همین مستندها ۴-۵ ماه از ما وقت می گیرد و همه سوژه ها مستند نمی شود و بقیه را هم تحقیق می کنیم ضمن اینکه مواردی هم پیش می آید که بالاخره یکسری چیزها را به ما نگویند. بالاخره ما هم نمی توانیم از کودکی تا به امروز همه افراد را تحقیق کنیم که مبادا در کارنامه زندگی فلان فرد نقطه سیاهی نبوده باشد که خدا را شکر طی ۴۰۰-۵۰۰ برنامه، حدود یکی دو اشتباه پیدا شده که فکر می کنم قابل اغماض است.
شما در مصاحبه ای گفتید که همیشه دنبال سوژه های خاص هستم، قصه های معمولی راضی تان نمی کند. تعریفتان از این سوژه های خاص چیست؟ چه سوژه ای برای شما خاص به حساب می آید؟!
سوژه خاص یعنی اینکه در آن معنا باشد. باید یک رسیدنی در پشت پرده یک سوژه اتفاق بیفتد. یعنی مثلا ما اگر قصه سرطان را هزار بار می گوییم و بازهم می گوییم برای این است که مبتلابه زیاد دارد و هر سال آدم های بیشتری را با خودش درگیر می کند. ما امسال از یک آدمی دعوت می کنیم که نگاه این فرد به سرطان خاص است و شبیه دیگران نگاه نمی کند. یعنی افرادی می آیند که حرف تازه ای در این زمینه داشته باشند. یکسری سوژه ها واقعا تعجب مردم را بر می انگیزد. مثلا یک بچه ای از طبقه چهارم ساختمان به پایین می افتد اما نمی میرد. حالا چرا نمرده است؟ قرار است مادر فکر کند و یکسری اتفاقاتی را برای ما تعریف کند که همه آنها با هم گره خورده و بعد از آن، نگاه مادر به دنیا عوض می شود.
به صرف عجیب بودن و حادثه بودن سوژه برای ما خاص نمی شود. من هزار بار هم گفته ام، دختری که تمساح پرورش می دهد هیچ وقت موضوع ماه عسل نیست؛ با اینکه عجیب است. سوژه ماه عسل باید یک نخ و طنابی درونش باشد که در یک کنش و واکنشی به یک سرانجامی برسد.
برخی منتقدان معتقدند با توجه به سابقه مطبوعاتی که دارید، از بین ارزش های خبری تنها شگفت انگیز بودن، استثنا بودن و جذابیت را انتخاب می کنید؟! یعنی خبری که جذاب باشد به سراغ همان می روید؟!
نه واقعا اینگونه نیست. برای ما اول عمق و معنا مهم است؛ اما عمق و معنای صرف نه چون ما مخاطب داریم و برای مخاطب جذابیت هم مهم است. ممکن است برخی عمق و معناها در بسیاری از زندگی ها خیلی پررنگ هم باشد ولی چون جذابیت کمی دارد مخاطب با آن ارتباط نمی گیرد و کانال را عوض می کند! ما به جذابیت محتاجیم اما نه بدون محتوا.
پس نگاه شما صرفا جذابیت نیست
نه اصلا؛ اما خیلی مهم است. ما می گوییم معنا داشته باشد اما حتما باید جذاب هم باشد.
این معنا داشتن را برای ما تعریف می کنید؟
معنا؛ از موقعی که از خواب بیدار می شوید، سوار تاکسی می شوید و ... معناهای اجتماعی را می بیند. در حرفها، از هر چیزی که صحبت می کنید موضوع روز ماست. از قصاص، بخشش، تفاوت درآمدها، محیط زیست، گذشت، فداکاری و... همه اینها می شود زندگی پیرامون ما. هرجا که گوشمان تیز می شود و دلمان می خواهد که بدانیم بعدش چه می شود، همان معنا پیدا می کند.
شما به مبتلابه بودن سرطانی ها تاکید کردید که ما اگر چند بار هم به این موضوع بپردازیم برای مخاطب تکراری نمی شود. در مورد موضوع شب اول ماه عسل ۹۴، آقای علیخانی مصاحبه ای کردند و گفته اند که ما از قصد چنین سوژه ای را انتخاب کرده ایم چراکه جامعه باید بداند چه اتفاقی در حال وقوع است و نسل جوان باید آداب و رسوم عشق و عاشقی را یاد بگیرد. آیا واقعا این قضیه مبتلابه است در جامعه ما و هر عاشقی قرار است برای وصال عشقش خودش را از بلندی پرت کند؟! به همین دلیل این سوژه می شود دغدغه اصلی شما؟!
«هر» در برگیرنده عام است اما مگر کم می خوانیم در روزنامه ها که فردی برای اثبات عشقش به دیگری دست به کارهای احمقانه زده است. ما وقتی اسیدپاشی را می آوریم نمی گوییم «هر» آدمی مورد اسیدپاشی قرار گرفته اما موضوعی است که مبتلابه بوده و هست و ما هم در حوادث می خوانیم و مردم هم از آن هراس دارند. من در اطرافم می بینم دوستی را که پسر جوانی دارد که عاشق دختر خانمی شده و می گوید نگرانم که کار دست خودش بدهد. واقعا این نگرانی ها را در جامعه نمی بیند؟! همسایه، فامیل، آشنا، دوست و... جوان هایی که قبل از اینکه به بلوغ فکری برسند عاشق می شوند؟!
از سوی دیگر اینکه متهم شدیم که چرا همیشه روی خوش قصه را نشان می دهیم، سمت بد قصه را هم نشان دهید. ما امتحان کردیم؛ یک جایی طرف برای اثبات عشقش دست به کارهای احمقانه می زند و بعد از چند سال خودش هم پشیمان می شود و می گوید این چه کاری بود که کردم اما در آن جوگیری متوجه نیست و تنها به این فکر می کند که اگر طرف مقابلش بفهمد، برایش اشک می ریزد یا نه؟! این بچگی برای این است که قبل از اینکه به بلوغ فکری برسد عاشق شده است. مگر کم پیش می آید؟ کافی است فقط واقعیت عشق های نابالغ را بشنوید و اینکه بعدش چه زندگی هایی که از بین می رود و لزوما آن دو فرد به هم نمی رسند یا اگر هم برسند برای همیشه یا به آن اتفاق باید بخندند و یا باید مسخره بشوند. ما گفتیم این کار را انجام می دهیم تا بازخورد جامعه را به این آدمها و به این جوانان نابالغ نشان بدهیم و دیدید که شب اول واقعا بازخورد خوبی داشت و در همه شبکه های اجتماعی بحث این موضوع بود که این چه کاری است و ...
دوست من می گوید وقتی فرزندم عکس العمل مردم و تمسخر آنها را دید با خود گفت حتما این کار احمقانه ای است که همه جامعه آن را مسخره و تقبیح می کنند. منتهی چون کار جدیدی است و هر کار جدیدی با کلی از انتقادات روبرو می شود، این بلا هم سر ما آمد. البته اسمش را بلا نمی گذاریم چون خودخواسته این کار را کردیم و از آن هم دفاع می کنیم.
اما در این میان یک موضوعی مطرح می شود. به عنوان مثال در سینما تفکری وجود دارد که معتقد است برای هراس دادن جامعه از زشتیها و پلیدیها، باید همه آنها را به تصویر بکشیم و در نهایت یک نتیجه خوب می گیریم و به این نتیجه برسیم که اگر همه این کارهای بد را انجام دهید به چنین سرنوشت بدی دچار می شوید. اما در مقابل نیز تفکر دیگری وجود دارد که می گوید، به تصویر کشیدن بدی ها، خودش آموزشی می شود برای جامعه و نسل جوان. کما اینکه بعد از قسمت اول ماه عسل در خبرها آمد که یک جوان شهرستانی برای اثبات عشقش به دختری که به او علاقه مند بود خودش را از ارتفاع به پایین پرت می کند. این دقیقا تفکر دوم در بین اهالی سینما را تایید می کند. شما که قرار بود نهیب بزنید و هراس دهید، محلی برای آموزش اثبات عشق شده اید!
این اتفاق به کرات می افتد. اگر کمی با حوزه های اجتماعی آشنا باشید می دانید که از این دست اتفاقات به کرات در جامعه در حال وقوع است.
یعنی این چنین خودکشی هایی در جامعه به کرات اتفاقات می افتد؟
حالا یا خودکشی یا اینکه فردی می خواهد به دوستش بگوید ببین من چقدر به تو علاقه دارم که بخاطر خود از این ارتفاع پریدم! البته قصه ما هم خودکشی نبود، اثبات عشق بود.
یعنی می گویید این اتفاقی که بعد از برنامه ماه عسل افتاد هیچ ارتباطی به برنامه شما نداشت و در ادامه روند اجتماعی جامعه بوده است؟
بله؛ کافی است فقط یک جستجوی کوچک کنید. اما چرا این موضوع زیاد باز نمی شود و بعد از برنامه تا چنین خبری می آید همه می گویند از این برنامه یاد گرفت؟ چون وقتی این اتفاق می افتد خانواده ها پنهان می کنند و می گویند بچه مان از پشت بام افتاد و حواسش نبود و بعدش هم چون پنهان می شود، ما هیچ آمار واقعی نداریم.
بالاخره این موضوعی بود که باید طرح می شد و جایش هم در همین برنامه بود. من این را با قوت می گویم که هر کسی برنامه ما را دیده باشد و تمسخرهای بعدی اش را هم دیده باشد قطعا این کار را نمی کند.
ضمن اینکه آن صحبتی که شما کردید درباره فیلم و سینما؛ مگر ما هر شب جو سیاه را القا می کنیم؟ ۹۰ درصد برنامه ما روشنی و امید و تلاش و پویایی است اما چند مثال نقض هم باید نشان بدهیم.
موازین شرعی، عرفی، دینی و منافع ملی چقدر در انتخاب سوژه ها لحاظ می شود؟
خیلی؛ شما باید بگویید.
می خواهم بدانم شما به عنوان فرد اصلی انتخاب سوژه های ماه عسل چقدر شرعی و دینی بودن سوژه برایتان مهم است؟
خیلی؛ یعنی اگر این معیارها ملاک نباشد، قطعا ماه عسل هم نخواهد بود. این هجمه ای که علیه ما راه افتاده کاملا مشخص است که هدایت شده است. یکسری انتقاداتی می کنند که مضحک است و صرفا می خواهند ما را خراب کنند که کاملا مشخص است. مثلا می گویند چرا بیچاره می آورید؟ چرا می خندید؟ چرا گریه می کنید؟ چرا خوشحالید؟ چرا ناراحتید؟ خیلی بی دردید! مگر برنامه اجتماعی غیر از این است؟ یک سمتش درد است و سمت دیگرش اتفاقات بامزه. ما اگر سالمندان را می آوریم پشتش حرکت است. طرف در سن ۷۰-۸۰ سالگی مدرک تحصیلی گرفته. به صرف این که چند پیرمرد و پیرزن را به برنامه بیاوریم اکتفا نکرده ایم.
مثلا می گویند که چی در برنامه زنده خواستگاری به راه انداختید؟ خب پشت آن برنامه چند معنی وجود داشت. اول) بچه های بهزیستی ۱۸ سالگی رها می شوند. چرا؟ به بچه هایی که اول راه هستند می گویند این ۷ میلیون را بگیر و برو. آن بچه با آن ۷ میلیونی که گویا الان شده ۱۴ میلیون، در این جامعه باید چه کار کند؟ ما می خواهیم این خلاء را پر کنیم. خیلی از خیریه ها به ما زنگ می زنند و پیشنهاد سوژه می دهند اما اتفاقی که در این خیریه نظر ما را جلب کرد این بود که اتفاقا آنها دقیقا همین خلاء را به درستی پر کرده و یادش افتاده بود که بچه بی سرپرست فقط کودک نیست.
بچه هایی که تازه اول راه زندگی اعم از عشق، تحصیل، کار و... هستند کجا رها می شوند؟! بعد این خلاء را پر می کند. ما با این برنامه نشان دادیم که آقای بهزیستی حواست به این جای خالی باشد. آن بچه درسخوانی که سه ساله لیسانس حقوقش را گرفته، دو شیفت کار می کرده و اگر چنین خیریه ای نبود او هرگز نمی توانست درس بخواند. دوم) تنهایی این دختر را ببینید. نگاه های بعضی از ما آنقدر آزاردهنده است که او حتی حاضر نیست جلوی دوربین بیاید. سوم) در نهایت ببینید این بچه ها موقع خواستگاری چقدر تنها هستند. مدیر خیریه میشود ولیشان یا مدیر مرکز دختران. اینها پدر و مادرها را در چنین روزهایی می خواهند که ندارند. ببینید! در ظاهر فقط یک خواستگاری است و آدم عامی فقط همین را می گیرد اما پشتش واقعا کلی معنا و فکر است. هیچ فیلمسازی نمی گوید به نام خدا؛ منظور ما از ساخت فیلم این است که....!
سوال اول من درباره جذابیت بود. برخی منتقدان شما می گویند اولویت برای انتخاب سوژه در ماه عسل فاکتور جذابیت است.
جذابیت اولویت دوم ماست.
برخی منتقدان اینگونه می گویند: وقتی جذابیت ملاک اول باشد زیر این فاکتور جذابیت، هم جانبازی قرار می گیرد که ۲۸ سال نتوانسته بخوابد، هم پوزر عروس قرار می گیرد و هم کودکان کار! چگونه این سوژه ها را در کنار هم تعریف می کنید؟!
مگر جامعه ما آدمهایی غیر از اینها هستند؟ مگر تک تک انسان های جامعه من غیر از اینها هستند؟ مگر کارگر معدن زنی که به برنامه آمد از جامعه دیگری بود؟ در مورد پوزر عروس نمی دانستیم چنین سابقه ای دارد و عذرخواهی هم کردیم اما من همچنان فکر می کنم ما سه شغل سخت را در برابر سه شغل راحت قرار دادیم. کارگر معدنی که ۲۰۰ متر به زیر زمین می رود. شیشه شور برجی که ۱۵۰۰ بالا می رود و دیوار مرگ و در کنارش مانکن زنده می نشیند ساعتی ۲۰۰ هزار تومان می گیرد، دوم ساقدوشی که دنبال داماد راه می رود و روزی ۵۰۰ هزار تومان می گیرد.
قشنگترین فیدبک را در همان برنامه همان مهندس معدن داد که گفت اینها چه پول هایی می گیرند و کارگران من زیر زمین چه پول هایی! شما چه برنامه ای می خواهی بسازی درباره اختلاف درآمد بیشتر از این تاثیرگذار باشد؟!
موضوعی که مطرح می شود این است که قرار است برنامه شما آموزنده باشد و از هر قشر و سنی هم مخاطب دارد و متاسفانه باید اذعان کرد که جوان امروز هم دنبال سختی کار نیست. وقتی یک کارگر معدن را می بیند که با زحمت فراوان پول کمی به دست می آورد و از آن طرف پوزر عروس با کار کمتر و صرفا اندک چهره ای می تواند زندگی خود را متحول کند، قطعا به کار راحت تر ترغیب می شود.
شما در قصه های ما تنها جوانان را می بینید؟ قرار نیست کمی دولتمردان و مسئولان هم به خودشان بیایند؟! فقط طرف صحبت ما جوانان است؟ یعنی فقط ۴ نفر جوان نشسته که بدی های ما را یاد بگیرد؟
به نظر شما در کنار پیامی که برنامه شما برای مسئولان مخابره می کند، بحث بدآموزی برای نسل جوان اتفاق نمی افتد؟!
اما در نهایت ما به آن سه نفر خندیدیم و آن زنی که روی صندلی اصلی ما بود همان کسی بود که مهندس معدن بود. آخر قصه اصلی ما شأن مهندس معدن بود که حفظ شد و از حقوق زنان دفاع کرد. گفت کارگران مرد به من احترام می گذارند. ما مگر چقدر دیالوگ با آن سه نفر ارتباط برقرار کردیم؟ چند جمله؟ ما فقط می خواستیم کنار این نشان دهیم که مشاغل مسخره ای هم وجود دارد که درآمدش چندین برابر شغل همین مهندس معدن است.
پس بحث تاثیرات منفی و بدآموزی چنین سوژه هایی را منکر می شوید؟
من نمی دانم ممکن است چند جوان تشویق شوند و آن سمت قضیه را ببینند و با خود بگویند چقدر پوزری شغل خوبی است ولی اینگونه هم نیست که جوانان ما بروند و بگویند من از فردا پوزر عروس می شوم و موفق هم شوند اما حرف ما این است که بالاخره این اختلاف درآمد باید یکجایی گفته می شد یا نه؟ اینکه برخی آدم ها بواسطه مهارت شخصی شان دستمرد نمی گیرند. ما اگر ریسک می کنیم، این حرفها را می زنیم و پای انتقادات هم ایستاده ایم، برای این است که می خواهیم حرف های جدی تری بزنیم. می دانیم یک جاهایی سخت مورد انتقاد قرار می گیریم. سری اول می دانستیم مورد انتقاد قرار می گیریم و یکسری خواهند پرسید که این چه سوژه ای است! اما ما این عکس العمل ها را می خواستیم. این یعنی بچه در صورت خانواده اش ببیند که همه چگونه در قبال این موضوع موضع می گیرند. ما اختلاف درآمد را با این تفاوت شغل ها نشان دادیم و غیر از این نمی توانستیم کاری بکنیم.
با تقابل این شغلها چه چیزی را می خواستید نشان دهید؟
اینکه ادم ها به نسبت مهارت و سختی در کار و در واقع زمانی که برای کارشان صرف می کنند و سختی که می کشند پاداش نمی گیرند. اتفاقا ماه عسل برنامه ای است که خیلی از مسئولان آن را می بینند و یک جاهایی هم تاثیرات خوبی گذاشته است.
نمونه ای از این تاثیرات را در سطح مدیران و مسئولان به یاد دارید؟
بله خیلی اتفاقات خوبی طی سال های گذشته افتاد. البته در حوزه مدیریت کلان نمی توانم بگویم اما خود من گزارشی کار کردم که مثلا بچه بهزیستی با ۷ میلیون چه کار می تواند بکند. قصه بچه ای بود که تمام زندگی اش را تعریف کرد و از دوره ای می گفت که به یکباره و در سن ۱۸ سالگی تنها می شد. خب او با ۷ میلیون تومان چه کاری می تواند در جامعه انجام دهد؟! دو سه ماه بعد این بحث در بهزیستی درگرفت و چند ماه بعد به تصویب رسید که این مبلغ به دوبرابر افزایش پیدا کند. ببینید قطعا تاثیر دارد. ما اگر حتی بتوانیم دنیا را به اندازه یک بند انگشت تغییر دهیم کار بزرگی کردیم، حالا نیازی نیست که جای نیم کره ها را هم عوض کنیم!
برخی منتقدان ماه عسل معتقدند که فضای این برنامه بیش از حد غمگین است؟ نظر شما در این باره چیست؟
ما تا روز آخر یک آماری می دهیم که نشان می دهد دقیقا نیمی از برنامه های ما شاد و نیمی دیگر غمگین است. اما غم اینقدر تاثیر دارد که با آدمها می ماند و اتفاق اجتماعی را مگر می شود از غم جدا کرد و از آنها بدون درد حرف زد.
ما منتقدان مان را دوست داریم. به چند نفرشان همین امسال زنگ زدم که بیایید نه برای اینکه با ما دوست شوند و دیگر انتقاد نکنند بلکه به آنها گفتیم قبل از برنامه انتقاد کنید و بگویید این راه را اینجوری طی کن تا کمی از شما خط بگیریم.
ما انتقاد درست را می پذیریم. اما این حجم انتقادات هجوی که در فضای مجازی راه افتاده و هر کسی فکر کند با دو انتقاد از احسان علیخانی و ماه عسل می تواند لایک بگیرد، واقعا چنین انتقاداتی برای ما اهمیت ندارد اما اگر در بین این انتقادات جملات عمیقی باشد و مثلا فردی بگوید بچه های بهزیستی نباید جلوی تصویر باشند شاید پس فردا بخواهند ازدواج کنند و پشیمان شوند و... چنین انتقادات معقولی را می پذیرم و درست است؛ چراکه هشدار می دهد اما واقعا برخی انتقادات را نمی فهمیم.
پس به همان جمله کلیشه ای معروف می رسیم. انتقادات سازنده را می پذیرید و انتقادات مخرب برای شما اهمیتی ندارد.
انتقاد افراد صاحب فکر را می پذیریم نه افرادی که می خواهند جلب توجه کنند.
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
خواهش می کنم.
منبع: پارسینه