محسنحسام مظاهری یادداشتی به مناسبت درگذشت آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
«مرحوم آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی (که امروز از دنیا رفت) نمونه شاخص الگوی سنتی «واعظ ـ مفسر» در زمان ما بود؛ مفسرانی که تفسیرشان از کتاب مقدس را بهجای آنکه در حجره شخصی و کنج کتابخانه بنویسند، روی منبر و در میان جمع بیان میکردند و وعاظی که محور اصلی منبرشان، بیش از هر چیز، تفسیر قرآن بود. در بین وعاظ روحانی شاخص امروز، بعد از آقای ضیاءآبادی شاید نتوان نمونه دیگری از این الگو نام برد. (البته در بین وعاظ مکلا با تفاوتهایی دکتر محمدعلی انصاری و چند نفر دیگر رویه مشابهی دارند.)
تفسیرهای ضیاءآبادی برای طلاب و حوزویان و نخبگان دینی نبود. برای مردم کوچه و بازار بود. ساده و روان و همهفهم. ماحصل مباحثش هم کتابهای قطور و چندین جلدی قطع وزیری و گالینگور طلاکوب زینت کتابخانهها نمیشد؛ جزوههای کمبرگ و سادهای میشد به نام «صفیر هدایت» که در شمارگانی محدود منتشر شده و رایگان بین مردم توزیع میشد و هرکدام را در چند دقیقه میشد خواند.
ضیاءآبادی از وعاظ قصهگو بود. سالها پیش که سلسله مطالبی در نشریه «همشهری داستان» با موضوع روایت در منبر منتشر میکردم، یکی از نمونههایم منبرهای وی بود. همین بیان ساده و سلوک مردمی محبوبیت زیادی در بین مخاطبانش ایجاد کرده بود.
ضیاءآبادی مخاطبان ثابت و پابهرکابی داشت. مخاطبانی که بعضاً حتی محل سکونتشان را با محل جلسات او تنظیم میکردند. منبر وی در تهران از اوایل دهه 40 آغاز شد و پایگاه آن ابتدا مسجد ولیعصر در خیابان حشمتالدوله (محله آذربایجان) بود و پس از چندی به «مسجد علی بن موسی الرضا» در خیابان عظیمزادگان (محله خیابان ایران) منتقل شد که هنوز هم پیرترهای محل آن مسجد را به اسم مسجد آقای ضیاءآبادی میشناسند. بعدتر و به توصیه پزشکان محل جلسات به «مسجد علی بن حسین» دربند منتقل شد؛ تا همین اواخر.»
انتهای پیام