از وقتی مهدی رفته بود، کوچه انگار یک چیزی کم داشت. نبودش حس میشد. حتی برای بچههای کوچکی که وقتی مشغول بازی بودند یک نفر با محبت از کنارشان رد میشد و گاهی به حرفها و درد دلهایشان گوش میداد. یک نفری که حالا خیلی وقت پیدایش نشده.
اهالی محل سراغش را گرفتند. مادر گفت: یکدانه پسرش راهی سوریه شده تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با تکفیریها بجنگد. شنیدن این خبر تعجب داشت. مگر نه اینکه داعشیها آنجا سر میبرند و آدمها را به بدترین شکلی میکشند؟ چطور مادر و پدر اجازه دادند تنها پسرشان راهی چنین سفری شود؟
شهید مهدی صابری در کنار حاج قاسم و شهید صدرزاده
اما هجرت با شیعیان افغانستانی سالهاست که خو گرفته و آنها را همچون نور به سوی رستگاری میبرد. مگر نه اینکه پدر همین آقا مهدی سالها قبل به عشق انقلاب و امام خمینی بار سفر بسته بود و راهی ایران شده بود؟ همان سالهایی که کشورش درگیر جنگ با شوروی بود و افکار کمونیستی رواج پیدا کرده بود.
مهدی سر سفره چنین پدری نان خورده و تا ۲۴ سالگی قد کشیده بود. حالا او هم بر خود تکلیف میدانست مهاجر شود و نور را همراهی کند، اما چطور باید مادر و پدر را راضی میکرد؟ آنها اخبار سوریه را دنبال میکردند و خوب میدانستند در این سرزمین بلاخیز چه میگذرد.
او وقتی مقصود خود را با پدر در میان گذاشت، مخالفت پدر را دید، اما دست از اصرار برنداشت. پدر، رفتن به افغانستان را در تابستان بهانه کرد و اینکه در نبود او مادرش تنها میشود. مهدی قول داد تا وقتی پدر برنگشته مرد خانه شود، اما با آمدن پدر، نوبت پسر است که برود آنجا که دلش را خیلی وقت پیش روانهاش کرده بود. پدر میپذیرد؛ به شرطی که مادر مهدی هم دلش به رفتن پسر رضا دهد.
وقتی پدر بر میگردد از خوشحالی مهدی میفهمد که مادر نیز اجازه داده. مهدی به سوریه میرود و با شجاعت و تواناییای که از خود نشان میدهد، فرماندهی گردان حضرت علی اکبر لشکر فاطمیون را بر عهده او میگذارند. مهدی علاوه بر فرماندهی نیروهایش را امدادرسانی هم میکند.
بار آخری که داشت به سوریه اعزام میشد، نزدیک ایام فاطمیه بود. مهدی میدانست مادرش در این ۱۰ روز که روضه میگیرد به کمک پسرش نیاز دارد، به همین دلیل قول داد تا آن زمان برگردد.
اما ۹ اسفند وقتی تنها پسر خانواده صابری در عملیات تل قرین شرکت کرده بود، توسط تک تیرانداز دشمن مورد هدف قرار گرفت و از ناحیه سر، شکم و پهلو گلوله به بدنش اصابت کرد. مهدی شب شهادت حضرت زهرا(س) همانطور که قول داده بود برگشت و پیکر پاکش در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/