به گزارش کارگرآنلاین، الحیات نوشت: خطرات و تهدیدهایی در درجات مختلف اهمیت ایالات متحده را تهدید می کند که بدون شک مهمترین آنها ایران است؛ که از زمان انفجار بحران هسته ای، بمب شبه نظامیانش را به خدمت گرفت، در حالی که همزمان مشغول ساخت بمب هسته ای بود. واقعیت امر آن است که باید تعامل با این دو بمب و تهدید به یک اندازه صورت می گرفت، اما اوباما مقابله با خطر هسته ای را اولویت خود قرار داد و بدین شکل در سرپوش گذاشتن بر بمب دیگر ایران که همان شبه نظامیان هستند، سهیم شد.
توافق هسته ای با ایران، ترجمه اراده سیاسی مصمم اوباما برای مقابله با این خطر و به همین اندازه نتیجه زیرکی مذاکره کنندگان ایرانی و هوشمندی آنها بود. هر چه طی دو سال مذاکره در مورد ان صحبت شده بود، در زمان توافق به مسائل فنی و تکنولوژیک مربوط به غنی سازی اورانیوم توسط ایران محدود شد. اما اوباما و دولتش که فردای امضای توافق از تغییر رفتار منطقه ای ایران در سایه این توافق سخن گفتند، در واقع به چه چیزی استناد کردند؟ یا زمانی که ترامپ از نقض روح توافق توسط ایران صحبت می کند، تکیه اش بر چیست؟ این روح تنها می تواند سیاسی باشد، اما بندهای فنی این توافق بیانگر مسائل سیاسی نیست. پس این روح کجاست؟ به نظر می رسد روح توافق همان صحبتهایی باشد که در حاشیه مذاکرات بین دو طرف آمریکایی و ایرانی متبادل شد. در حین مذاکرات، ایران دستاوردهای خود را کسب کرد: انقلاب حوثی ها در یمن گسترش یافت، شرایط برای میلیونها عراقی و سوری بحرانی تر و دولت لبنان تعطیل شد.
مشخص است که مقابله با ایران، جوهر اصلی استراتژی ترامپ است، اما جنگی که از آن صحبت می شود نزدیک نخواهد بود، چرا که وقوع این جنگ منوط به مرحله ما بعد داعش در عراق و سوریه و سپس تثبیت مناطق کاهش درگیریها در سوریه و حل شدن مساله کردهاست. همه این صحنه ها، ایستگاههایی است که ایران از آنها برای افزایش نفوذش استفاده می کند. شکی نیست که ضربات اسرائیلی پی در پی به مواضع سوریه جزئی از سناریویی را تشکیل می دهد که تحت نظر روس ها اداره می شود.
چه بسا آنچه احتمالات مقابله نظامی را تقویت می کند آن است که ایران تا زمانی خواستار جنگ است که در خارج از زمینهایش و در مناطق عربی باشد.
انتخاب