در یادداشت این استاد دانشگاه و منتقد ادبی که با عنوان «اندر مصیبتهای زبان فارسی» در پایگاه خبری شهر کتاب منتشر شده است، میخوانیم: زبان و ادبیات فارسی قدرت و قابلیت آن را دارد که زمینه ایجاد اتحاد، دوستی و برادری ملتهای بزرگی را فراهم آورد که پیشتر از خلقت انگورها، «میها خورده بودند و شورها نموده». گرچه خداوندگار میفرماید: «همدلی از همزبانی بهتر است» اما در این روزگار غریب، همزبانی خود میتواند زمینهساز همدلی شود، «غم نان اگر بگذارد». وقتی شعرخوانی ملت تاجیک را میشنوی که با آن لهجه شیرین و کلام نمکین بوی جوی مولیان را میخوانند، حس میکنی، یعنی با تک تک سلولهایت حس میکنی که هنگام شنیدن این چکامه رنگین چه حالی به امیر سامانی دست داده که «بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی آورده و روی به بخارا نهاده» (نظامی عروضی، ۱۳۶۴: ۵۳) و «ریگ آموی و درشتیهای او» برایش چونان پرنیان شده و آنگاه که شعرخوانی اهل غزنی به گوش جانت میرسد که
شهر غزنین نه همان است که من دیدم پار
چه فتادهست که امسال دگرگون شده کار
آتشی بر جانت میافتد که بهراستی چه به روز ملتهای فارسیزبان آمده که امروزشان بدتر از دیروزشان است و در همسایگی یکدیگر چون بیگانگان زندگی میکنند؟! آن وقت با خود میاندیشی که چرا سیاستمداران عظیمالشان ما از میراث کهن و سرمایه گرانسنگ زبان فارسی به عنوان یک امکان مهم در پدافند غیرعامل استفاده نمیکنند؟ حق حاکمیت ملتها محفوظ است اما ارتباطات فرهنگی و ادبی ما با کشورهای فارسیزبان منطقه اگر با محوریت «زبان و ادب فارسی» باشد، نه بر اساس مسائلی که عامل جدایی ملتها میشود، چه کارها که نمیتوان کرد؟ تنها در این صورت است که زمینه سوءتفاهمها، کژفهمیها و سوءاستفادههای شیاطین صغیر و کبیر منطقه و جهان برچیده میشود و ما میتوانیم در عالم همسایگی و با به رسمیت شناختن تفاوتهای یکدیگر، «دست در دست هم دهیم به مهر» و «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم». خطاب بنده اولا به «سیاستگذاران روابط بینالملل» است که، تا آنجا که من میدانم، «دیپلماسی فرهنگی و ادبی» برایشان اولویت ندارد و متوجه ضرورت آن از جهت ژئوپلتیک نشدهاند و ثانیا «وزارت فخیمه علوم و بنیاد سعدی» است که، چنانکه در یادداشت دیگری متذکر شدم، نقطه عزیمتشان سرمایهگذاری در کشورهایی است که در بسیاری از آنها و برای بخش عظیم مردمان آن مناطق یادگیری زبان فارسی تبدیل به مساله و دغدغه نشده و رقابت نفسگیر این دو نهاد والامقام چنان دلمشغولشان کرده که از زبان و ادب فارسی در همین همسایگیمان غافل ماندهاند و یادشان رفته چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. و ای کاش مساله به همین «غفلت» محدود میماند و عملکرد بد ما سرچشمههای ارتباط ملتهای فارسی زبان را کور نمیکرد. اگر اقتصاد و ارتباطات اقتصادی میخواهیم، اگر بالا رفتن قدرت سیاسی ایران در منطقه مد نظر است و اگر از همه اینها مهمتر، رشد و ارتقاء فرهنگی همه ملتهای فارسیزبان آرزوی ماست، باید از این زمینه بالقوه استفاده کنیم. زبان و ادب فارسی میتواند موانع دست و پاگیر برای ایجاد «اتحادیه کشورهای فارسیزبان» را از میان بردارد. چطور است که در جنوب ایران، اتحادیه کشورهای عرب تشکیل شده و در شمال غرب، اتحادیه کشورهای ترکزبان در حال شکلگیری است و مردمان آذربایجان و ترکیه میتوانند با کارت ملی از مرزهای سیمانی بگذرند و ما برای مسافرت به بخارای جان و سمرقند چو قند پشت درهای بسته دست به دعا میشویم که بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند یا نگشایند؟! آن کشورها طوری عمل کردند و میکنند که تشکیل اتحادیه، عامل پیوند ملتها و بالارفتن توان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و قدرت مانور بینالمللیشان میشود. یک نفر لطفا این پرسش بنده کمترین را به گوش استراتژیستهای سیاست خارجی ما برساند که مگر ما چه کردیم که این همسایگان چنین از ما ترسان و گریزاناند؟ و آیا وقت آن نرسیده که با بازنگری در سیاستهای خارجی، این بار به زبان و ادب فارسی به عنوان یک عامل اثرگذار در معادلات منطقهای و جهانی بنگریم؟ من خیلی از زیرمجموعه نهادها و سازمانها اطلاع ندارم اما تشکیل دفتر مشترک مابین وزارت فخیمه علوم با وزارت جلیله خارجه میتواند مقدمات شکلگیری «دیپلماسی ادبی و فرهنگی» را فراهم آورد، به شرط آن که یار اهل باشد تا کار سهل شود.
انتهای پیام