به گزارش کارگرانلاین، از سخنرانی عمومی تا تهیه پیام های صوتی و تصویری و انتشار در فضای مجازی، محمود احمدی نژاد در فضای آزادی بیان حاکم بر کشور، بدنبال چیست؟
در شرایطی که روسای جمهور پیشین حداقل سه یا چهارسال پس از پایان دوره تصدی گری خود کمتر وارد فاز فعالیت سیاسی و اجتماعی رسانه ای می شدند، محمود احمدی نژاد بسرعت سنت فوق را زیر پا گذاشته تنها چند ماه نگذشته بود که فعالیت های سیاسی خود را علنی کرد.
بیشتر بخوانید:
امروز او مسیرش را از فعال سیاسی که بازگشت به عرصه قدرت را مدنظر داشت تا به کسی که خطرناکترین هجمه ها را علیه نظام بر زبان می آورد، طی کرده است. باید دید این فعالیت ها چه سمت و سویی را دنبال کرده و در نهایت امر، از ائتلاف با بقایی و مشایی چه اهدافی را از برنامه های تقابل گرایانه ای با نظام پیگیری می کند.
اگر بخواهیم خط سیری را از فرآیند فعالیت پس از پایان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد ترسیم کنیم، این خط سیر اینگونه آغاز می شود که احمدی نژاد همچنانکه طی ماههای اول پس از پایان دوره اش، در سکوت خبری و رسانه ای، فعالیت خود را پیش برد چالش هایش با دولت جدید و برخی نهادهای حاکمیتی را بطور مستقیم یا بدلیل حلقه اطرافیانش شروع کرد.
اولین چالش او با دولت جدید وقت، موضوع دانشگاه ایرانیان و تلاش او برای اجبار نظام آموزشی برای موافقت با فعالیت واحد مذکور بدون رعایت روال قانونی دریافت مجوزها بود. موضوعی که کمتر اهمیت داشت اما تجلی دو اراده یا روال یا سنت بود.
سنتی که می گفت رئیس جمهور سابق می بایست با سکوت و پرهیز از جنجال سازی، زمینه را برای پیشبرد سیاست های دولت منتخب جدید و آرامش جامعه فرآهم بیاورد و از دو قطبی کردن جامعه پرهیز کرده تا پس از آن و در شرایط مناسب همچنان بتواند وارد فعالیت سیاسی شود و اراده ی که خود احمدی نژاد و نزدیکان او، آن را نمایندگی می کردند و معتقد بودند که همچنان می بایست با برخورداری از بیت المال و اموال بدست آمده طی سالهای مسئولیت، به فعالیت سیاسی تنش آفرین و جنجالی ادامه بدهد و مهم نیز نبود که این فعالیت در چارچوب چه نهاد یا فضایی صورت می گرفت.
سکوت احمدی نژاد در ماجرای محاکمه محمدرضا رحیمی، معاون اولش را باید پایانی بر سنت مذکور دانست و احمدی نژاد پس از آن فعالیت سیاسی خود را آشکارا پی گرفت. احمدی نژاد، نظام قضایی کشور که زمانی آن را مستقل و نماد حاکمیت ملی و جمهوریت نظام اسلامی می دید را به سخره گرفت و از مراجعه به دادگاهی که برای رسیدگی به تخلفاتش تشکیل شده بود، امتناع کرد.
کار محمود احمدی نژاد، دیگر فعالیت صرف سیاسی برای تضمین بقای خود یا بقایی و دیگر نزدیکانش نبود بلکه، فاز فعالیت را تغییر داده و رسما وارد فاز تقابل شده بود.
احمدی نژاد برای فریب افکار عمومی و حفظ بخشی از بدنه حزب اللهی نظام در ابتدا وانمود کرد که در تقابل فوق، مقام رهبری و ولایت را خط قرمزی برای خود تعریف کرده است اما موضوع تمایلش برای شرکت در انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری و توصیه مقام عظمای ولایت در خصوص صلاح نبودن نامزدیش در انتخابات، موجب رسوایش شد.
احمدی نژاد در موضوع مذکور در ابتدا، عدم رسانه ای شدن توصیه رهبری را دستاویزی برای سرپیچی از توصیه امام خامنه ای(مد) قرار داد، اما اصرار او بر مواضعش آنهم پس از آنکه مقام معظم رهبری در جلسه درس خارج از فقه خویش، علنا موضوع را تبیین و خاطر نشان کردند که ورود او به کارزار انتخاباتی در فضای سیاسی وقت موجب دو قطبی شدن کشور می شود، موجب شد تا احمدی نژاد، قشر وسیعی از جامعه حزب اللهی را نیز از دست دهد.
حال آنکه مقام معظم رهبری همچنان از سر لطف، در جریان تشریح موضوع فوق، از عنوان «برادر مومن» استفاده کردند اما احمدی نژاد که دیگر، از قشر مذهبی جامعه نیز عبور کرده بود، با انتشار ویدیوهای خود حملاتش به نظام و نهادهایی مانند قوه قضائیه را در موضوع احضار نزدیکانی چون بقایی به دادگاه ادامه داد.
احمدی نژاد در جریان انتخابات با فریب اطرافیان و افکار عمومی و به بهانه همراهی با بقایی در ستاد انتخابات کشور حاضر و به عنوان نامزدی جنجالی ثبت نام کرد که توصیه مقام معظم رهبری را نادیده گرفته بود هرچند نزدیکانش برای توجیه اقدام او، مدعی شدند که فرمایش مقام معظم رهبری تنها در حد توصیه بوده است!!
ثبت نام او یک هدف بیشتر نداشت و آن، ایجاد تنش با نظام. چراکه او بهتر از هرکسی می دانست که صلاحیتش بدلایل مختلف در شورای نگهبان احراز نخواهد شد. احمدی نژاد با شرکت نمادینش در انتخابات و انداختن رای سفید در صندوق رای، چالشش با نظام را به اوج رساند.
با گذشت زمان و سپری شدن دوره رقابت انتخاباتی، احمدی نژاد به طور خاص با تاکید دستگاه قضا بر پیگیری پرونده نزدیکانی چون بقایی و مشایی، تمرکز خود را بر تقابل با نظام قضایی قرار داد. او، در یکی از این چالش ها، برای قوه قضائیه ضرب الاجل تعیین کرده و رسما تهدید به افشاگری کرد و در نهایت نیز خواستار برکنار ریاست قوه شد.
تقابل احمدی نژاد با نظام به این موضوع محدود نشده و او همچنان از هر فضایی برای حمله به نهادهای حاکمیتی استفاده کرد.
او، وعده تغییر شرایط و اوضاع را به اطرافیان می دهد و از نزدیک بودن این امر سخن می گوید. تمرکزش نیز بتدریج از طرفدارانش در بدنه نظام تنزل پیدا کرده و امروز او از کلمه «مردم» به عنوان مخاطبان و طرفداران خود صحبت می کند اما واقعا منظور احمدی نژاد چیست؟ آیا او بدنبال اسطوره شدن است؟ آیا او، همانطور که ادعا می کند، اسناد و مدارکی در دست داشته و اقدام به افشاگری خواهد کرد؟
اینها سوالاتی است که پاسخ به آنها مستلزم پرداختن به سه سوال یا موضوع اصلی است:
اولا: طرفداران احمدی نژاد در بدنه و ساختار قدرت چه کسانی هستند؟
دوما: منظور احمدی نژاد از گفتمان تاکید بر مردم چیست؟
سوما: هدف بازی سیاسی احمدی نژاد چیست؟
در پاسخ به سوال اول باید گفت که احمدی نژاد پایگاه خود را در بین قشر حزب اللهی از دست داده اما همچنان هستند افرادی که ماهیت بازی او را درک نکرده و بدلیل تفسیر غیرواقعی از فضای سیاسی کشور از وی طرفداری می کنند نمونه این جریان، افرادی هستند که اخیرا نامه ای را تحت عنوان حمایت از احمدی نژاد به اسم فعالان حزب اللهی منتشر کرده اند، اما در ساختار قدرت نیز، احمدی نژاد طی هشت سال دوران ریاست جمهوری خود افرادی را وارد ساختار قدرت کرده اما این عده قلیل وفادار نیز فقط در شرایط بحران، فضا و امکان کنشگری تاثیرگذار را می یابند و در شرایط عادی از قدرت کافی برای تاثیر بر ساختار سیاسی برخوردار نیستند.
البته بسیاری از کسانی که در دولت احمدی نژاد وارد ساختار قدرت شدند، از بدنه مومن و انقلابی بودند و به همین دلیل حاضر به همراهی با او نیستند. این برخلاف دولت خاتمی بود که افرادی وارد عرصه قدرت شدند که از خود خاتمی برای عبور از انقلاب پیشروتر بودند. در هر صورت باید گفت احمدی نژاد فاقد مولفه های لازم برای تاثیرگذاری بر بازی سیاسی است.
در پاسخ به سوال دوم، ذکر این نکته ضروری بوده که احمدی نژاد خود نیز، نسبت به این امر آگاه است که، او در بین قشر روشنفکر، جوانان، منتقدان و حتی مخالفان نظام پایگاه و جایگاهی ندارد حتی اگر تندترین هجمه ها را بر زبان بیاورد. مگر آنکه محاسبه اش این باشد که مخالفان نظام در او فردی را ببینند که بتواند ضربه های جبران ناپذیری به نظام وارد آورد که در صورت صحت این فرض نیز، حمایت آنها از او تاکتیکی خواهد بود.
امروز، پایگاه احمدی نژاد به حدی تنزل یافته که حتی برخی از اقشاری که روزگاری هوادار او بودند نیز دیگر گرایشی به احمدی نژاد و سیاست های او نداشته و چالش های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دوره او را از یاد نمی برند. اما صحبت احمدی نژاد از مردم، چیزی است که در هدف او پنهان است.
در توضیح چیستی هدف اول باید تاکید کرد که احمدی نژاد امروز، چالش های سیاسی را از چالش بین دولت اسبق و کنونی به چالش با قوه قضائیه و نهادهایی که ذیل نظر رهبری قرار دارند، منتقل کرده است. او می داند جامعه در مقابل کوچکترین جسارت او به ساحت عظمای ولایت سکوت نخواهد کرد لذا برای حمله به نظام و رهبری، حمله به قوه قضائیه و نهادهای حاکمیتی را پیگیری می کند. او، از مردم صحبت می کند برای اینکه اینگونه فضای سیاسی را بازنمایی کند که تمام این نهادها در مقابل مردم و مردم پشت سر او قرار دارند حال آنکه، پیام های صوتی و تصویری احمدی نژاد با تمسخر در بین مردم در شبکه های اجتماعی دست به دست شده و کسی کمترین توجهی به ادعاهای او ندارد.
اما بازی احمدی نژاد فقط از آن جهت ناجوانمردانه و تکمیل کننده پازل دشمن است که با بی رحمی تمام هجمه ها و حملات را متوجه کلیت نظام مقدس اسلامی و نهادهای تحت نظارت مقام معظم رهبری می کند. هدف او، مشروعیت زدایی است بدون اینکه توجه داشته باشد با تخریب و فریب افکار عمومی ره به جایی نخواهد برد همانطور که در دوران تصدی گریش با اتکا به جریان انحرافی و غفلت از مسیر ولایت ره به جایی نبرد.
منبع: جهان نیوز