به گزارش کارگرآنلاین، سارا گلستانی با اشاره به جای خالی صرف زمان از سوی اولیای مدرسه در کنار فرزندانشان، افزود: به نظر میرسد این زمان برای دیدن علائم رفتاری دانشآموزان وجود نداشته است. در واقع لازم نیست این افراد کار خاصی در ارتباط با دانشآموزان انجام دهند بلکه تنها کافی است در کنارشان حضور داشته باشند، آنها را ببینند و درکشان کنند.
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده با اشاره به خلاء دیگری که در ارتباط با نظام آموزش و پرورش و فرایند آموزشی در مدارس وجود دارد، اظهار کرد: تا جایی که اطلاع دارم، در نظام آموزش و پرورش هیچ درسی به بچهها داده نمیشود که چطور از خودشان محافظت کنند و رفتار درست را از رفتار نادرست تشخیص دهند.
گلستانی در ادامه تصریح کرد: بنابراین وقتی آموزش به بچهها داده نمیشود، آنها از طریق آزمون و خطا و یا ازطریق هم سن و سالان ، دوستان یا بزرگسالانی که راحت تر با آنها ارتباط برقرار میکنند، اطللاعاتی کسب میکنند، اظهار کرد: مساله دیگر نبود گزینش درست سلامت روانی در افرادی است که جذب کادر آموزشی مدارس میشوند، بنابراین باید این پرسش را مطرح کرد که چطور ممکن است فردی که سلامت جنسی و روانی کافی ندارد، صمیمیتر از اولیای مدرسه یا اولیای دانش آموز با آنها ارتباط برقرار کند و بچهها نیز ضمن همکاری با وی، گروه دوستانهای تشکیل دهند؟.
وی با بیان این که به نظر میرسد موانع جدی ارتباطی بین بزرگترها و فرزندان وجود دارد، تصریح کرد: باید دید در کجای کار سهل انگاری و بیتوجهی اتفاق افتاده است که از نیاز فرزندانمان عبور کردیم و فضا را برای افرادی با منافع شخصی ناسالم برای نزدیک تر شدن به فرزندانمان فراهم کردهایم؟. افراد خاطی ممکن است معلم ، دوست و یا حتی اقوام درجه یک کودک و یا نوجوان باشد، بنابراین نوک پیکان مقصر یابی، به جز فرد متجاوز که دچار سلامت روانی و جنسی نبوده است، به سمت اولیای دیگر مدرسه و خانواده دانش آموز نیز نشانه میرود.
گلستانی با اشاره به این که بر اساس اخبار، این حادثه هم زمان با مشاهده رفتار پرخاشگرانه یکی از دانش آموزان از سوی والدینش مورد پیگیری قرار گرفته است، افزود: بنابراین ما از رابطهای حرف می زنیم که به نظر میرسد تجاوز با خشونت و پرخاشگری نبوده است، بلکه با اغواگری اتفاق افتاده و این به آن معنا است که ارتباط این معلم با بچه ها از صمیمیت و نزدیکی برخوردار بوده است. در اثر این صمیمیت بوده است که دانش آموزان به این فرد اجازه دادند به آنها نزدیک شوند و حتی ممکن است تماشای فیلم را نشانی از صمیمیت دانسته باشند.
وی در ادامه اظهار کرد: باید به عنوان مسئولان مدرسه در متولیان آموزش بچهها ببینیم که چطور مفهوم صمیمیت را به آنها آموزش دادهایم که آنها نتوانستند صمیمت سالم را از صمیمیت ناسالم تشخیص دهند و خودشان را به فردی بسپارند که به آنها رفتار ناسالم ارائه کرده است؟ این به آن معنا است که سواد و مهارت ارتباط موثر در دانش آموزان وجود ندارد. ما این آموزشها را به ارائه نکردهایم و شاید در ارتباطاتمان با فرزندانمان نیز صمیمیت سالم وجود ندارد تا آنها ببینند و یاد بگیرند.
گلستانی ضمن بررسی این حادثه از منظر فردی که تجاوز کرده است، نیز اظهار کرد: این فرد به شکل واضحی دچار انحراف جنسی است و در صورت بررسی، مشکلات روانی دارد، بنابراین باید علائم دیگری نیز وجود داشته باشد که نشان میدهد این فرد رفتار سالمی نداشته است. در صورتی که گزینش روانشناسی و سلامت روانی از این معلم انجام میشد وی را به عنوان مسئول بچهها در نظر نمیگرفتند؛ به طوری که این شخص در جایگاه قدرت نسبت به بچه ها قرار بگیرد و بنابراین دانش آموزان نیز جذب او شوند. به ویژه در صورتی که این فرد از مهارتهای ایجاد صمیمت ناسالم برخوردار باشد میتواند ارتباطی را شکل دهد که از طریق آن بتواند اهدافش را دنبال کند.
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده با بیان این که از منظر سایر مسئولان مدرسه نیز قطعا علائمی از ارتباط صمیمانه بین بچه ها و این معلم دیده شده، اما مورد توجه قرار نگرفته است، ادامه داد: شکلگیری چنین رابطهای بین بیش از دو نفر شامل صمیمتهای خاص بین آنها، شوخی ها و یا حتی گذراندن زمان بیشتر بین آنها می شود که به نظر می رسد سایر مسئولان مدرسه باید این نشانه ها را دیده باشند اما آنها را پیگیری نکرده باشند.
گلستانی ضمن اشاره به خلاء موجود در آموزش و پرورش برای ارزشیابی سلامت روانی کادر مدرسه نیز تصریح کرد: ما شاهد انواع دیگری از اختلالات روانی در معلمان هستیم که دانش آموزان را تحت فشار و آسیب روانی قرار می دهند اما به دلیل آنکه این فشارها در جامعه تابو نیستند مورد توجه قرار نمیگیرد اما لازم است آموزش و پرورش از این فرصت استفاده کند و قوانینی را وضع کند که کادر مدرسه از نظر سلامت روانی بررسی شوند.
وی با اشاره به مسولیت والدین در مورد صرف وقت کافی برای فرزندان و بررسی حالات روانی و رفتاری آنها، تاکید کرد: باید از این والدین پرسید که چرا این فرصت را در اختیار فرد دیگری قرار میدهند که رابطه صمیمانهتری از آنها با فرزندشان برقرار کند؟ در حال حاضر باید دید که چطور می توان این آسیب های روانی را جبران کرد و در همین راستا این خانواده ها و فرزندانشان باید به روانشناس و مشاور مراجعه کرده و روند درمانشان را پیگیری کنند.