اگر همه عارفان کره زمین جمع شوند که متنی عرفانی و دل آرام بنویسند، نمیتوانند مثل دعای عرفه را به انسان معاصر هدیه بدهند و می توان گفت که بالاترین متن عرفانی دنیا، دعای عرفه سید الشهداء است البته ناگفته نماند که در صحیفه سجادیه نیز مضامین عرفانی فراوان هست که همه را حیرت زده می کند.
یکی از علمای بزرگ مکتب اسلام بیان داشته است که اگر هیچ چیزی از امام حسین(ع) به دست ما نمی رسید جز این دعا و مناجات عرفه، ما می توانستیم با همین دعا و مناجات عظمت و بزرگی سید الشهداء (ع) را برای همه اثبات کنیم.
هرچند روز عرفه از اعیاد نیست اما در بیان عظمت این روز، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان میگوید که این روز از اعیاد عظیمه است پس اهمیت ویژهای دارد.
امر به دعای عرفه شدهایم زیرا که روح را صیقل میکند و دعای عرفه برای تبدیل انسان عادی به انسان عارف است زیرا که مضامین عمیقی دارد که با خواندن و ادراک آن آدمی به معرفت میرسد و راه خداشناسی را طی میکند.
شادمانی عارفان، مأنوس شدن با عِطر مناجات است و اوست که جامه بر قامت خطاکاران میپوشاند و نهایت شوق خواستاران و درخواستِ درخواستکنندگان را طالب شویم.
معمولاً عصرها وقت استراحت و تفریح و شادی است و یکی از عوامل ایجاد شادی، انس با خالق است و اگر انسان اهل معرفت باشد، میداند که عصر نهم ذی الحجّه الحرام روز عرفه است.
دعای عرفه از امام حسین (ع)است و ما گاهی به شخصیت امام حسین(ع) و گاهی به دعایی که از زبان حضرت بیان شده است متوسل میشویم تا مشکلات ما برطرف شود و هر دو کارساز است.
خداشناسی گاهی فطری است و گاهی استدلالی و ائمه(ع) در دعاها مسائل فلسفی و عرفانی را اشاره مینمودند که عقل انسان آن روزگار به این مفاهیم نمی رسید.
اعتراف به اینکه حال خوش و خوب گمشده انسان معاصر است عجیب نیست و روز عرفه از بهترین روزهای سال است که حال ما را به سمت آن خوبی و خوشی و شادی هدایت می کند و ما از دعای عرفه درس معرفت به حق و معرفت به ولی حق را به دست می آوریم پس آن را مغتنم بشماریم.
در بیان کوتاه ولایت معرفت اصلی است و عرفان و معرفت تجلی نور ولایت است و این ولایت خط نوری معرفت حق است تا بدان جا که منتهی میشود و به توحید کامل میرسد.
عصر عرفه با خواندن این دعا یکی از معجزات و تجلیات امام حسین (ع)را مشاهده می کنید و حال خوش و خوبی را به دست می آورید.
عرفه سایه گستر است و معروف است میان بزرگان و علمای دین که مناجات عرفه عمومی است و برای همه است و خداوند از همهی ما توحید را خواسته؛ پس از موحّدان باشیم و از او درخواست حل مشکلات همه جامعه را داشته باشیم.
در دعای عرفه میخوانیم (ماذا وَجَدَ مَن فَقَدَکَ؟! و مَا الَّذی فَقَدَ مَن وَجَدَکَ؟) کسی که فاقد تو است، چه دارد؟ و کسی که تو را دارد چه ندارد؟
همواره جهت رفع شبهات کوشش می کنیم و نکتهها و ادله ای اقامه میشود که جنبه معرفت افزایی دارد:
هنگام خواندن مناجات و در اوج دعا شبهه ای که مطرح میشود این است که امام حسین(ع) نفرین میکند و کور باد میگوید به چشمی که خدا را نمی بینید(عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک).
ترجمه درست این چنین است: کور باد دیدهای که تو را بر اعمال خود رقیب و حاضر نبیند.
اولاً:کوری بصر منظور نیست بلکه کوری بصیرت مقصود است.
ثانیاً:این دلیل برای اثبات رؤیت خداوند نیست که برخی مذاهب بخواهند از آن برای اثبات دیدن خداوند از آن سو استفاده کنند.
ثالثاً:هنگامی که امام خمینی(ره) در شرح یکی از ادعیه این جمله را نقل می کند در آخر میگوید که: (صدق ولیّ اللَّه المطلق، صلوات اللَّه علیه) ولی مطلق خدا درست و حقیقت می گوید پس بنابراین تکلف بما لایطاق و تعرض برای ما لا یدرک نیست.
رابعاً:هر انسانی به اندازه خود، خدا را می بیند و باید بنگریم که اندازه ما چه قدر است.
هرکسی که قلبش وسیعتر و گنجایش آن بیشتر است حتماً برای او ممکن میشود و این راه دارد که یا وحیانی است که مخصوص انبیا است و یا عقلی بوده که برای فیلسوفان است یا شهودی میشود که برای عارفان است و میتواند چهار معنا داشته باشد:
معنای اول : برای خداوند متعال در ذهن خودتان حد و اندازهای میگذارید و آن را با چشم ظاهری میبینید که درست نیست که او را محدود به چیزی کنید.
معنای دوم: شما خداوندی را میبینید که در همهچیز تجلی یافته است و نشانهها و آیات او همهجا هست.
معنای سوم: اسماء و صفات را میبینید.
معنای چهارم: این مسئله مبتنی بر دروننگری است.
جمله حضرت أباعبداللهالحسین علیهالسلام در روز عرفه، که اینگونه دعا میکنند و میفرماید: (عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ)نه تحقیر است و نه توهین است به کسانی که خدا را نمی بینند بلکه بیان یک واقعیت است.
اولین نکته قرآنی است و آن اینکه : واضح است که آدمی دو چشم دارد و حضرت در اینجا بیان نداشت که: (عَمِیَتعَیْنَیْن) کور باد دو چشم کسی که خدا را نبینید بلکه مفرد بکار برده است(عَیْنٌ) کور باد یک چشم کسی که خدا را نبیند و در قرآن سوره بلد آیه شریفه هشتم هم پرسیده میشود که (أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَیْنَیْن)آیا به او دو چشم ندادیم؟
شما شنیدهاید که دجال یک چشم دارد و چشم دیگر او کور است و شاید منظور جریان دجال در آخرالزمان باشد که کور شود چشم دیگر او چون خدا را با همان یک چشم هم نمی بیند.
دومین نکته ساده و همه فهم اینکه:مسلماً چشم ظاهری چیزی جز آثار و نشانهها را نمی بیند پس معلوم میشود حضرت با چشم دیگری میبیند که چنین میگوید.
سومین نکته عقلی است: دیدن خدا محال است و هر آنچه محال باشد یقیناً مقدور نیست و انتقال ناپذیر است.
چهارمین نکته منطقی است: منظور از(عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) نادیده گرفتن نعمت ها و خوبیهایی است که نزد خداست که همه می بینند و گاهی انکار می کنند که با این صغرا و کبرا و نتیجهگیری بیان میشود:
صغرا:هر آنچه نزد ماست از بین رفتنی است.
کبرا: تمام خوبیها نزد خداست.
نتیجه: خوبیهای که نزد خداست از بین رفتنی نیست.
پنجمین نکته تاریخی است: تفکر جاهلی در گذشته بر این بود که حتماً باید خدا را مثل بتها با چشم ظاهری دید و اعتقادی به چشم معنوی نداشتند لذا این فراز از دعا بیانشده است تا ردی بر اعتقاد باطل آنها باشد.
ششمین نکته کلامی است: مراد از کلام(عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) در دعای عرفه رؤیت قلبی است که برای اولیا خدا جای تردیدی در آن نیست نه رؤیت عینی.
هفتمین نکته اصولی است: امام حسین(ع) در این دعا غرق در مقام شهود است و برای بیانکننده که او باشد حقیقی و برای ما که شنونده هستیم مجازی است.
هشتمین نکته حلی است: (عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) نفرین نیست بلکه دعای خیر است و به نوعی تشویق و تحریض است که به مراتب بالای عرفانی دست پیدا کنیم و نظام هستی را بررسی کنیم.
نهمین نکته نحوی است:(عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) جملهای خبری است و نه انشایی و میتوان هم گفت که جملهای تعجبیه است.
دهمین نکته بلاغی است: این جملهی حضرت امام حسین(ع) که فرموده است:(عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) برای تفخیم و تعظیم و اجلال است که برای استنکاری ها بیان شده است.
یازدهمین نکته نقضی است:این فراز از دعا (عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ) برای مشرکان است که مبدأ و معاد را نمینگرند نه مسلمان و شیعیان که خدا و معاد و مبدأ را باور دارند.
دوازدهمین نکته عرفانی است: دیده آن دلی بینور شود که محبّت تو را ندارد چون سرمایه را باخته و کور است و چون آثار تو را نمیبیند کور است.
سیزدهمین نکته روایی است: در نهج البلاغه خطبه ۱۷۹ بیان شده است که منظور از دیدن پروردگار مشاهده حقایق به وسیله ایمان است(لا تدرکه العیون بمشاهده العیان، ولکن تدرکه القلوب بحقائق الإیمان)
چهاردهمین نکته فقهی است: عدم وصول بیان شارع برای دیدن خداوند در نماز دلیل بر این است که در عبادات مخصوصاً نماز، شرط نیست و ضرورت فقهی ندارد که خدا را ببینم بلکه همینکه بدانیم خداوند ما را میبیند و ادب و خشوع و حضور قلب داشته باشیم کفایت میکند و خداست که ناظر بر افکار و کردار ماست گرچه مولای همه عوالم وجود، حضرت علی(ع)درباره نماز خود میفرمایید:(لَمْ اَعْبُدْ رَبّآ لَمْ اَرَهُ)خدای ندیده (با آینه دل)را اصلاً عبادت نکردهام.
پانزدهمین نکته تمثیلی است :بعد از اینکه امام حسین(ع) میفرماید که: (عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاکَ)کلمه (رَقیباً) بکار رفته است یعنی اینکه حال آدمی همواره باید مثل کسی باشد که در حال امتحان دادن است و همیشه دیدهاید که برای امتحانات دانش آموزان و طلاب و دانشجویان مراقب و رقیب میگذارند تا مواظب باشد تخلف و گردن کشی نشود و همچنین یک تاجر معمولی هم باید بداند که چه میخرد و چه میفروشد و حساب و کتاب را یادداشت و محاسبه کند و مراقبت نماید تا بجای سود، ضرر نکند.
چه خدا را ببینیم و چه نبینیم او جود دارد پس بنابراین اوامر و نواهی او را مراقبه می کنیم و به این جمعبندی می رسیم که:
۱)احساس میکنیم که خدا مراقب ماست و ما را میبیند و اوست که خیر و سعادت ما را میخواهد.
۲)بعد از اینکه وجود او در زندگی ما احساس شد سبک زندگی ما متفاوت میشود و شادمانتر میشویم.
۳)همواره به سبب اعمال ناشایست که در محضر دیدگان او صورت میگیرد احساس شرمندگی داریم.
۴)احساس میکنیم که میخواهیم متعهد شویم و تلاش میکنیم آنچه را او دوست ندارد انجام ندهیم.