آبان ماه سال ۹۸ بود که عروس و داماد جوان هراسان و نگران به پلیس مراجعه کردند. آنها در اظهاراتشان مدعی بودند که همه طلاها و هدایای مراسم ازدواجشان به سرقت رفته است. با حضور مأموران در خانه عروس و داماد مشخص شد که علاوه بر طلا مقدار زیادی هم پول و دلار از خانه این زوج جوان به سرقت رفته است.
بلافاصله پروندهای با موضوع سرقت در دستور کار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت. اما نبود سرنخی از سارقان تقریبا تحقیقات در این پرونده را به بنبست رسانده بود که چندی پیش عروس و داماد با مراجعه به اداره آگاهی به مأموران گفتند یکی از اقوام آنها به دزدی طلاها اعتراف کرده است. این زن و شوهر در اظهاراتشان به مأموران گفتند: «دخترعمه تازهعروس شب گذشته تلفنی با آنها تماس گرفته و اقرار کرده که دزدی کار او و دوستپسرش به نام آرش بوده است.» پلیس بلافاصله این دختر را دستگیر میکند. این دختر بیستوهشت ساله که آمنه نام دارد، همه ماجرا را برای مأموران تعریف میکند: «من میدانستم که طلاها و پولهای آنها در کمد اتاق خواب است. روز پاتختی از شلوغی استفاده کردم، در یک فرصت مناسب کیسه طلاها و هدایای گرانقیمت آنها را از پنجره بیرون انداختم. آرش هم آنجا منتظر بود و بلافاصله کیسهها را برداشت و رفت.» اما ظاهرا ارتباط این دختر و پسر سارق کمرنگ میشود. آنطور که آمنه در اظهاراتش آورده، آرش ابتدا وعده ازدواج به او داده است. او خودش را مهندس معرفی کرده است، اما بعد از مدتی مشخص میشود که یک کلاهبردار است. با این همه آرش به دختر جوان وعده میدهد که با پول سرقت این طلاها از ایران بروند و در یکی از کشورهای همسایه با هم زندگی کنند. اما بعد از سرقت طلاها رفتار آرش کمکم تغییر کرد و بعد از مدتی ارتباطش را با آمنه قطع کرد.
پلیس با کمک آمنه محل اختفای آرش را شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه او را بازداشت کرد. آرش پس از دستگیری ابتدا سعیکرد خودش را بیگناه نشان دهد، اما وقتی دید همه شواهد و مدارک علیه او است، به جرمش اعتراف کرد و به مأموران گفت: «من همه طلاها را فروختم و پولش را هم در این مدت خرج کردم.» این پرونده در دادسرای ویژه سرقت درحال رسیدگی است و مأموران همچنان درحال بررسی و تحقیقات درباره این پرونده هستند.
منبع: شهروند