جلسه رسیدگی به اتهام این جوان به نام فردین و دو همدستش به نامهای ابوالفضل و پژمان، ظهر دیروز در شعبه یک دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه، حسینیان، نماینده دادستان اسلامشهر، در جایگاه قرار گرفت و گفت: فردین متولد سال 77 متهم به قتل فرشاد، تشکیل باند سرقت مسلحانه و مشارکت در سرقت مسلحانه، ابوالفضل متولد 79 متهم به مشارکت در سرقت مسلحانه و عضویت در باند سرقت مسلحانه و همچنین پژمان متولد 77 متهم به عضویت در باند سرقت مسلحانه و معاونت در سرقت مسلحانه هستند. این سه جوان فروردینماه سال جاری جوان موبایلفروشی را به قتل رساندند و صحنه این جنایت هولناک در میان مردم پخش شد. با توجه به مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
در ادامه، پدر و مادر مقتول که اعضای بدن فرزندشان را اهدا کردهاند، در جایگاه قرار گرفتند و درخواست قصاص کردند. آنها به قضات گفتند: فردین پسرمان را کشته و ابوالفضل، متهم دیگر پرونده، وقتی خون زیادی از پسر ما میرفته، در حال جمعکردن موبایلها بوده است. ما درخواست مجازات هر سه نفر را داریم.
سپس همسر جوان مقتول در جایگاه قرار گرفت. او نیز شکایت خود را از متهمان اعلام کرد و گفت: دو هفته قبل از این حادثه، من پدرم را از دست داده بودم و تنها تکیهگاه من شوهرم بود، اما این سه جوان مانند داعشیها رگ گردن شوهر من را زدند و من درخواست مجازات آنها را دارم.
در ادامه، متهم اصلی در جایگاه قرار گرفت. فردین گفت: من اتهام قتل و سرقت را قبول دارم، اما تشکیل باند سرقت مسلحانه را قبول ندارم. ما سه دوست بودیم. نقشه سرقت را طراحی کردیم. من به ابوالفضل و پژمان گفتم برویم و سرقت کنیم. اصلا فکر نمیکردم که کار به قتل برسد. وقتی مقابل مغازه مقتول رفتیم و موبایل خواستیم، برایمان چند مدل موبایل آورد، بعد کرکره مغازه را پایین داد. من یکدفعه ترسیدم. مرد موبایلفروش گفت چون بیماری کرونا آمده و اماکن دستور تعطیلی مغازهها را داده، اگر ببینند مغازهاش باز است جریمهاش میکنند. همینطور که داشت موبایلها را نشان میداد، یکدفعه چشمش به مانیتوری افتاد که بیرون را نشان میداد. پژمان آن زمان بیرون کشیک میداد و از طریق هندزفری از من میپرسید که چه شده است.
مرد موبایلفروش به سمت گاوصندوق رفت. من یک لحظه فکر کردم میخواهد گاز اشکآور یا شوکر بیرون بیاورد و یک ضربه زدم. به او گفتم کاری با تو نداریم، موبایلها را میخواهیم که شوکر برداشت و من ضربه دوم را زدم. خودم اصلا نمیدانم چرا و چطور این کار را کردم.
متهم گفت: درحالیکه خون زیادی آنجا بود، ابوالفضل موبایلها را جمع کرد و من هم ریموت را پیدا کردم، کرکره را بالا دادم و به پژمان گفتم به آمبولانس زنگ بزند و فرار کردیم، اما دو کوچه پایینتر دستگیر شدیم.
من قصد کشتن مقتول را نداشتم و اصلا برای قتل آنجا نرفته بودم.
قاضی باقری از متهم خواست توضیح دهد اگر برای قتل نرفته بوده، چرا چاقو به همراه خود برده بود. متهم گفت: من چاقو را چند روز قبل از حادثه در اسلامشهر خریدم. قرار بود چاقو همراهم باشد تا بتوانم در صورت نیاز هنگام فرار مردم را بترسانم. قرار بود ما چند عدد موبایل برداریم و بعد آن را در سایت دیوار یا شیپور بفروشیم.
سپس بومی، وکیلمدافع متهم، در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من قصد قتل نداشته، اما از ترس این کار را کرده است. ابوالفضل میتوانست جلوی او را بگیرد تا ضربه دوم را نزند، اما او هم این کار را نکرد. آنطور که خانواده موکلم گفتهاند، مادرش او را با سختی زیادی بزرگ کرده و همیشه کار میکرده است. مادرش بهخاطر اتفاقی که افتاده، حاضر نیست فرزندش را ببخشد و با او دیدار نکرده است.
سپس ابوالفضل در جایگاه قرار گرفت. او اتهام مشارکت در سرقت را قبول کرد، اما گفت اتهام تشکیل باند سرقت مسلحانه را قبول ندارد. او گفت: چند روز قبل از حادثه، فردین موضوع را با من و پژمان در میان گذاشت. اوضاع مالی خانواده من خوب بود، اما من در این خوب ...
متهم دیگر جملهاش را ادامه نداد و به وضعیت مالی فردین پرداخت و گفت: فردین به ما گفته بود بهخاطر مادرش به پول احتیاج دارد. ما هم فکر کردیم میتوانیم به او کمک کنیم. هیچ انگیزه دیگری هم نداشتیم. من فقط میخواستم کمکی به دوستم کرده باشم. اشتباه کردم.
قاضی به متهم گفت: تو دانشجو هستی. انتظار میرفت جلوی فردین را بگیری، اما جلوی او را نگرفتی و حتی بار دوم که ضربه را زد کاری نکردی.
متهم گفت: من خیلی شوکه شده بودم. من مدتها با فردین همخانه بودم. او خیلی پسر آرامی بود و اصلا خشونتی در وجودش نبود. وقتی ضربه را زد، من خیلی هول کردم، فکر نمیکردم ضربه دومی در کار باشد. ضمن اینکه فردین تلفنش را درآورد تا با اورژانس تماس بگیرد. وقتی داشت از مقتول خون میرفت، به او گفتم دستت را روی گردنت بگذار و فشار بده، بدنت را جمع کن که خون زیادی از تو نرود. فکر میکردیم آمبولانس خیلی زود میرسد.
ضمن اینکه فردین حالی داشت که فکر میکردم ممکن است ضربه بعدی را به من بزند. بعد هم که دو کوچه آنطرفتر بازداشت شدیم.
سپس متهم ردیف سوم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من هیچکدام از اتهاماتم را قبول ندارم. من فقط بیرون ایستادم که اگر مأمور آمد خبر بدهم. اصلا کار خاصی نکردم، بعد هم که فرار کردم، چون عذاب وجدان داشتم، خودم را تسلیم مأموران کردم.
بعد از گفتههای وکلای متهمان، یکبار دیگر آنها برای بیان آخرین دفاع در جایگاه قرار گرفتند. فردین گفت: مادر من پرستار سالمندان است و خیلی سخت کار میکرد. برای اینکه او را از این سختی و عذاب نجات دهم تا بتواند بیشتر در خانه باشد این تصمیم را گرفتم، ضمن اینکه نامزدم من را اسفندماه رها کرده بود و حال بدی داشتم. امیدوارم با قصاص من اولیایدم به آرامش برسند. سپس ابوالفضل در جایگاه قرار گرفت. او درخواست بخشش کرد که با واکنش تند اولیایدم مواجه شد.
پژمان نیز یکبار دیگر اتهامات را رد کرد و گفت: من هم قصدی برای همکاری برای قتل و سرقت نداشتم.
با پایان جلسه دادگاه در شعبه یک دادگاه کیفری استان تهران، قاضی باقری، رئیس دادگاه و جواهری و ترابی، قضات مستشار برای صدور رأی وارد شور شدند.
گفتوگو با فردین
پیش از آغاز جلسه، فردین در گفتوگو با خبرنگاران ابراز پشیمانی کرد و گفت نمیدانسته کار به قتل میرسد.
چند خواهر و برادر هستید؟
یک برادر دارم که شهرستان زندگی میکند. دو خواهر هم دارم که ازدواج کردهاند.
ادعا کردی بهخاطر پولی که برای درمان مادرت میخواستی اقدام به سرقت کردی.
دوست ندارم دراینباره صحبت کنم.
با خانوادهات ارتباط داری؟
مادرم حاضر نیست با من حرف بزند. او خیلی ناراحت است و چندباری که به خانه تلفن کردم حالش خیلی بد شد. برای اینکه اتفاق بدی برایش نیفتد، دیگر تماس نمیگیرم.
برای رضایت اولیایدم اقدام کردهاید؟
اولیایدم خیلی ناراحت هستند. خواهرانم میخواستند اقدام کنند، اما چون اولیایدم داغشان تازه است، کمی صبر کردهاند. آنها میخواهند برای درخواست بخشش بروند.
چقدر تحصیلات داری و شغلت چیست؟
بیکار هستم. قبل از دیپلم هم درسم را رها کردم. با مادرم زندگی میکردم و خرجیام را مادرم میداد. ما در پرند زندگی میکردیم. من خیلی دلم برای مادرم تنگ شده.
منبع: شرق