عالمان ربانی و صاحبدلان اهل راز، آنان که با مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند و عقلهای دیرینه دارند، و در ندبهها و نالههای شبانهشان، همواره فرج حضرتش را از درگاه دوست تمنا میکنند، مدام نفس خود را کشیک میکشند که مبادا کاری از ایشان سر زند که مطلوب و محبوب آن دلدار بیمثال نباشد. از این رو هم خود را میپایند و هم دیگران را نسبت به مراقبت بر این دقیقه سفارش می کنند.
فقیه فقید، و عارف دانای راز، حضرت آیت الله العظمی بهجت که به تعبیر مقام معظم رهبری، سرچشمه پایان ناپذیر فیوضات معنوی بودند، یکی از این نمونههاست. آنچه میخوانید درباره انتظار فرج و تحصیل مقدمات آن است :
تا این که در خواب دیدم دور هم جمع شدند، همه آدم هاى نورانى بودند، به حدى که نمیشناختم رییس آن ها کدام است، و مُعَمم نبودند جز یکى از آن ها ولى از بس نورانى بودند تشخیص نمیدادم که او رییس است. یکى از آن ها درباره من چیزهایى میگفت، خبرهایى میداد. یک مرتبه یکى از آن ها به او اشاره کرد که دیگر نگو، و او ساکت شد، از این جا فهمیدم که رییس همان شخص است و متوجه شدم که مُعَمم در میان آن ها فقط او بود.
بله، کار صاحب ما ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ نعوذ بالله به جایى رسیده که یقین داریم بسیارى از حکومت ها، او و یارانش را مفسد و جانى و اخلالگر میدانند و اگر به آنها دسترسى پیدا کنند، اعدام میکنند! اگر ما او را نمیشناسیم، او همه ما را میشناسد و میداند و میبیند.
به گمان بنده این یک راهى است که هیچ کس نمیتواند انکار کند که نشدنى است، و یا این که پیش نمیرود و بى نتیجه و بى فایده است. و در عین حال، اشکالاتى و معذوراتى را که راه هاى دیگر دارند، ندارد.
به این ترتیب، هر کس میتواند کم و بیش دیگران را در برنامه صحیح خود داخل کند. آن افرادى که به این برنامه عمل میکنند اول خود را اصلاح میکنند و بعد به نوبه خود با فرد سومیمطرح میکنند، و مانند شخص اول او را به طریقه صحیح خود دعوت میکنند.
اگر کسى در این کار جدى باشد، گمان نمیکنم پشیمان شود، و اگر این برنامه به دست افراد منصف افتاد، دیگرى را اصلاح میکند و آن دیگرى هم همین طور، و در نتیجه، برخلاف امراض مُسرى، اصلاحات مسرى، تحقق پیدا میکند. خداوند متعال میفرماید:
«وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنمَآ أَحْیَا الناسَ جَمِیعًا»(2) هر کس یکى را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است.
منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهى در دین است.
این راه اصلاح را نباید کَالعَدَم و نشدنى حساب کنیم، و گرنه پشیمان میشویم از این که میتوانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.
انوشیروان از مزدک پرسید: قاتل را میکشى؟ گفت: نه. گفت: اگر او را نکشى ممکن است صد نفر دیگر را بکشد.
او را و صد هزار تابع او را در یک روز، در یک مجلس کشت.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 51، ص 356؛ الغیبة طوسى، ص 384.
2. سوره مائده، آیه 32.