پس از پیروزی برقآسایِ آذربایجان بر ارمنستان در جنگ «قرهباغ» در سال گذشته میلادی و بازپسگیری اراضی اشغالیِ این ناحیه پس از ۳ دهه، باکو اعتماد به نفسی پیدا کرده که تصمیم دارد آن را در مسیر توسعهطلبیهای منطقهای خود بریزد.
جنگ «قرهباغ» سرآغاز یک بازی ژئوپولتیک جدید در منطقه بود.
طی هفتههای اخیر، سربازان ارتش آذربایجان، دو راننده ایرانی را که این مالیات را نپرداخته بودند، دستگیر کرده و همین موضوع، پس از کش و قوسهای دیپلماتیک، در نهایت به برگزاری رزمایش ایران در مرزهایش با جمهوریآذربایجان ختم شد.
مهمان ناخوانده در منطقه قفقاز
اما ماجرا تنها بر سر عوارض ۱۳۰ دلاری نیست. جمهوریآذربایجان جنگ «قرهباغ» را به کمک پهپادهای «بیرقدار تیبی۲» (Bayraktar TB2) ساخت ترکیه به پیروزی نزدیک کرد و این در حالی است که تخمین زده میشود طی یک دهه اخیر، آذربایجان بین یک تا دو میلیارد دلار تسلیحات نظامی هم از اسرائیل خریداری کرده باشد.
همزمان، پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، برخی زمزمهها مبنی بر نفوذ عوامل اسرائیلی از طریق خاک جمهوریآذربایجان به ایران و دخالت آنها در این ماجرا هم در محافل دیپلماتیک شنیده میشد. افزون بر این، جمهوریآذربایجان یکی از تامینکنندگان اصلی انرژی فسیلی مورد نیاز اسرائیل است.
ترکیه چه میخواهد؟
چرا مرز ایران و ارمنستان بسته شد؟/ ایران و ترکیه وارد یک «جنگ خاموش» شدهاند؟
علاوه بر این، ترکیه به عنوان یک کشور اسلامی، در رابطه با اسرائیل «یکی به نعل میزند و و یکی به میخ» و روابط میان این دو، طیفی از قطع رابطه تا همکاری اقتصادی را شامل میشود. حالا اما همین ترکیه، تحت سیاستهای «نوعثمانیگرایی» اردوغان و نامید از پیوستن به «اتحادیه اروپا»، میخواهد قدرت منطقهای خودش را افزایش دهد.
اردوغان و علیاف در جشن پیروزی جنگ «قرهباغ» در باکو
برای افزایش قدرت منطقهای اما یک راه بیشتر وجود ندارد: سرشاخ شدن با قدرتهای منطقهایِ دیگر. و چه کشورهایی قدرتهای منطقهای غرب آسیا هستند؟ به تعبیرِ کارشناسان روابط بینالملل، ایران، عربستان، رژیم اشغالگر قدس و خودِ ترکیه.
ترکیه پیش از این (بر سر ماجرای محاصره اقتصادیِ «قطر») با عربستان سرشاخ شده بود. سرشاخ شدن با اسرائیل هم با همان سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» به پیش میرود و حالا مانده ایران. ایران اما لقمهای نیست که به این راحتی قابل هضم باشد و به همین خاطر ترکیه شروع به یارکشی کرده است. این موضوعی است که بعدا باید در جایِ خود بررسی شود.
پاکستان چه میخواهد؟
اما یکی دیگر از قطعات این پازل هم پاکستان است که ظاهرا از منطقه قفقاز فاصله دارد، اما واقعا در ماجرا دخیل است. پاکستان ششمین ارتش قدرتمند جهان (بر اساس تعداد نفرات) را دارد و این در حالی است که بر اساس برخی پیشبینیها، قدرت اقتصادی پاکستان هم در سالهای آینده به اندازهای رو به رشد خواهد بود که این کشور تا سال ۲۰۵۰ میلادی، اقتصادی بزرگتر از اقتصاد کانادا و ایتالیا خواهد داشت.
موسسه مشاوره اقتصادی «پرایس واترهاوس کوپرز» (PwC) پیشبینی کرده تولید ناخالص داخلی پاکستان بر اساس «شاخص برابری قدرت خرید» در سال ۲۰۳۰ میلادی از مرز ۱٫۸ تریلیون دلار و در سال ۲۰۵۰ میلادی از مرز ۴٫۲ تریلیون دلار خواهد گذشت.
آینده روشن همسایه ایران / پاکستان جای آلمان را میگیرد؟
با حدود ۲۲۰ میلیون نفر جمعیت در سال ۲۰۲۰ میلادی، پاکستان پنجمین کشور پرجمعیت جهان (پس از چین، هند، ایالات متحده آمریکا و اندونزی) هم هست. سرمایهگذاری گسترده چین در پاکستان هم نوید این را میدهد که این کشور به زودی در مسیر رشدِ مبتنی بر سرمایهگذاری خارجی خواهد افتاد و این در حالی است که سرمایهگذاریهای طولانی مدت عربستان در پاکستان را هم باید در نظر داشت.
پاکستان بازیگر مهمی در منطقه است و احتمالا در سالهای آینده، از این کشور همسایه بیشتر خواهیم شنید.
اما باز هم میتوان پرسید چه ارتباطی میان این قدرت بزرگ در جنوبشرقی ایران و ماجرای تنش میان ایران و آذربایجان وجود دارد؟ حدسهای متعددی میتوان زد، اما یکی از مهمترینها احتمالا این است که همکاری میان سهگانه «پاکستان، ترکیه و جمهوریآذربایجان» در جهت توازنبخشی به قدرت در منطقه غرب آسیا است.
به عبارت ساده، شاید بتوان میان روابط این سه کشور و همکاریهای آنها با اسرائیل، عربستان و حتی چین و روسیه، ارتباطاتی پیدا کرد که خروجیِ آنها، ایجاد بالانس قدرت در غرب آسیا (خاورمیانه) باشد.