تاریخ : 11:02 - 1399/07/01
کد خبر : 143235
سرویس خبری : حوادث
 

پسر شیشه ای بخاطر 87هزارتومان پدرش را کشت

پسر شیشه ای بخاطر 87هزارتومان پدرش را کشت

پسر شیشه‌ای که به اتهام قتل پدرش دستگیر شده در تازه‌ترین اعترافات خود مدعی شدکه به‌خاطر 87هزارتومان پول با پدرش درگیر شده و با آتش زدن خانه، باعث مرگ او شده است.

به گزارش کارگر آنلاین، صبح 17شهریور‌ماه در جریان آتش‌سوزی در خانه‌ای در پایتخت، مردی 60ساله جانش را از دست داد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که پسر معتاد این مرد عامل آتش‌سوزی است و پس از درگیری با پدرش خانه را آتش زده و پدرش به‌دلیل دودگرفتگی جانش را از دست داده است. در این شرایط پسر آتش‌افروز دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل اقرار کرد. وی که 44ساله و معتاد به شیشه است می‌گوید که قصد داشته با آتش زدن خانه به پدرش خسارت مالی بزند و از او انتقام بگیرد اما نه‌تنها باعث مرگ پدرش شده بلکه خودش و مادر و برادرش نیز در این آتش‌سوزی صدمه دیدند. گفت‌وگو با این جوان شیشه‌ای را بخوانید.

چرا با پدرت درگیر شده بودی؟

شاید خنده‌دار باشد اما دعوای من با پدرم بر سر 87هزارتومان پول بود. یعنی من به‌خاطر این مبلغ ناچیز تبدیل شدم به قاتل پدرم. پدری که سال‌ها برای زندگی و بزرگ کردن من زحمت کشیده بود. ببینید مواد‌مخدر چطور زندگی آدم‌هایی مانند من را تباه می‌کند.

این مبلغ را برای چه کاری می‌خواستی؟

رفتم مواد بخرم که فروشنده گفت 87هزارتومان کم دارم. یادم نیست دقیقا چقدر پول همراهم بود. اصلا پول همراهم بود یا نه. راستش من به‌شدت خمار بودم و مواد می‌خواستم. به سراغ پدرم رفتم و گفتم 87هزارتومان به من بده اما او مخالفت کرد و گفت پولی ندارد. از دستش به‌شدت عصبانی شدم چون می‌دانستم پول دارد و حاضر نیست به من بدهد.

تو چه کار کردی؟

به سراغ مادرم رفتم و او 20هزارتومان داد که سیگار بخرم. به‌شدت از پدرم عصبانی بودم و می‌خواستم از او انتقام بگیرم. به تنها چیزی که فکر می‌کردم مواد بود اما پدرم به من پول نداد. از خانه بیرون رفتم و با 20هزارتومانی که مادرم برای پول سیگار به من داده بود، بنزین خریدم و به خانه برگشتم. با خود تصمیم گرفتم خانه را آتش بزنم تا چندین برابر 87هزارتومانی که پدرم به من نداد خسارت به بار آورم. من حتی یک درصد هم تصمیم نداشتم جان پدرم را بگیرم. یعنی اصلا فکر کشتن او در سرم نبود اما او فوت شد و من ماندم و یک دنیا عذاب وجدانی که رهایم نمی‌کند. روز حادثه مغزم تعطیل شده بود. نمی‌دانستم چه کار می‌کنم. به خانه که برگشتم بنزین را در خانه ریختم. از انباری شروع کردم و به اتاق‌ها رسیدم. بعد فندک کشیدم و ناگهان خانه به آتش کشیده شد.

فقط پدرت در خانه بود؟

نه. مادر و برادرکوچک‌ترم هم بودند. آنها هم دچار سوختگی شدند با این حال بخت با من یار بود که بلایی سرشان نیامد. درواقع معجزه شد که آنها زنده ماندند. البته خودم هم هنگام فرار مصدوم شدم و پایم سوخت.

چطور دستگیر شدی؟

از خانه خیلی فاصله نگرفته بودم که پلیس ردم را زد و دستگیرم کرد.

چند وقت است که مواد مصرف می‌کنی؟

20سالی می‌شود که معتادم. هر چه فکرش را بکنید مصرف کرده‌ام. به تازگی اما شیشه می‌کشم و هرچه سعی کردم نتوانستم ترک کنم. تا مدتی قبل جوشکار بودم و خودم پول موادم را تامین می‌کردم اما چند ماهی می‌شود که بیکارم و ناچار بودم پول موادم را از خانواده بگیرم. پدرم هم از این وضعیت خسته شده بود به همین دلیل روز حادثه مخالفت کرد و پولی به من نداد. حالا هم به‌شدت پشیمانم و دلم می‌خواست زمان به عقب بازمی‌گشت و من هرگز دست به چنین اشتباهی نمی‌زدم.

چرا تلاش نکردی که ترک کنی؟

چندین بار تلاش کردم. هر بار در کمپ بستری شدم و ترک کردم اما به محض اینکه بیرون آمدم دوباره شروع کردم. خودم با دستان خودم زندگی‌ام را نابود کردم.


منبع : hadese24