تاریخ : 16:00 - 1396/09/05
کد خبر : 68622
سرویس خبری :
 

 «زانو زدن یک سردار در مقابل یک مادر شهید»

«زانو زدن یک سردار در مقابل یک مادر شهید»

امیر سرتیپ فرزاد اسماعیلی، فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم‌الأنبیا، چندی قبل طی مراسم یادواره شهدا در یکی از شهرستان‌های دور افتاده کشور، در مقابل مادر یک شهید زانو بر زمین زد و چادر این مادر را بوسید.

به گزارش کارگرآنلاین، به جرأت می‌توان گفت که حافظه افکار عمومی ایرانیان، هیچگاه در طول تاریخ چند هزار ساله این کشور شاهد خشوع و تضرّع پادشاهان و حکّام و امرای خود در مقابل هیچ قشری از مردم نبوده است.

فی‌الواقع نه در تاریخ بیهقی، نه در تواریخ منتشره از سوی مستشرقین غربی و نه حتی در تاریخ حکومت‌های شیعه ایران از قبیل صفویه و زندیه هم چنین چیزی لااقل به عنوان یک رویه، خوانده و دیده نشده است که امیری در اوج برخورداری از شوکت و مقام اما مردم را در معنای واقعی کلمه برتر و بالاتر از خود بداند و در مقابل آنها خضوع و خشوع رفتاری داشته باشد.

افکار عمومی ایران حتی در نزدیک‌ترین تاریخ نزدیک به خود یعنی در حکومت پهلوی‌ها نیز نه تنها سراغی از احترام واقعی به مردم ندارد بلکه تصاویر حافظه‌اش پر است خاکساری امیران و ژنرال‌ها در مقابل شخص شاه مخلوع و در ادامه، خضوع شاه در مقابل رئیس‌جمهور آمریکا!

در واقع، تعریف مصطلحی که تا قبل از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران از سرداری و امیری و صاحبقرانی در ذهن عمومی ایرانیان بود، داعیه «أنا ربّکم الاعلی» داشتن در مقابل مردم و خاکساری در مقابل قدرت‌های برتر بود و لاغیر.

رفتار و اعتقادی که در پیامد آن، فرزندان نامشروعی مثل شقاوت، مال مردم خوری، بی‌هویّتی، زبونی در مقابل دشمن و بی‌غیرتی نیز متولد می‌شدند و ذهن مردم ایران پر است از رفتارهای اینچنینی در میان امیران و حکّام رژیم پهلوی.

جالب است که خوانش تاریخی نشان می‌دهد حتی اگر سردار یا امیری هم در آن ازمنه و ماقبل آن رفتاری مردم‌مدارانه از خود بروز می‌داد؛ این مقوله بعنوان یک اتفاق و حرکت در خلاف جهت جریان آب شناخته می‌شد زیرا همه می‌دانستند که رفتار یک حاکم یا یک امیر صرفاً منبعث از جایگاه بالاتر او نسبت به مردم و زبونی دیگران در مقابل اوست.


با این وجود اما از  ۴۰ سال قبل و با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران، این رفتار تاریخی غلط و نگرش پیرامون آن به یکباره تغییر کرد...

حافظه عمومی ایرانیان، اینک حکومتی را نظاره می‌کند که رهبر بلندآوازه آن با تواضع هرچه تمام‌تر از نوجوانی شهید نام می‌برد و او را رهبر خود می‌نامد.

این حافظه حالا عالی‌ترین مقام سیاسی و اجرایی کشور یعنی رهبر معظم انقلاب را تماشا می‌کند که با عبایی گلی و عمامه‌ای خاک‌گرفته در میان آوارهای زلزله کرمانشاه راه می‌رود و آداب و ترتیبی را برای در میان مردم بودن، نمی‌جوید.

مردم هم‌اکنون مدیران و مسئولانی را می‌بینند که حتی در تندترین مواضع سیاسی نیز اما خدمت به مردم را افتخار خود اعلام می‌کنند، نمی‌توانند نسبت به آلام مردم بی‌تفاوتی کنند و حتی با اینکه ممکن است کسانی از آنها در ذیل مدیران ارشد کشور نیز در مکنون خود اعتقادی به احترام به مردم نداشته باشند اما جرأت ابراز این اعتقاد غلط را ندارند.

و اکنون در مقابل چشم تمام مردم ایران، ژنرال‌هایی با کلاه لبه‌دار و نشان‌های نظامی و درجه‌های خوشه‌دار و محافظان بسیار، اما در مقابل مادر سالخورده یک شهید زانوی ادب به زمین می‌گذارند و اثبات کرده‌اند که بخاطر اسلام و مردم، نه از تواضع و خاکساری که حتی از کنار گذاشتن جان هم اِبایی ندارند و امیری و پست و مقام برای آن نردبانی است برای رسیدن به خدا...