تاریخ : 11:47 - 1398/06/21
کد خبر : 73593
سرویس خبری : سیاسی
 

بزرگ ترین اشتباه اقتصادی انقلاب اسلامی چه بود؟

شهریار زرشناس: بزرگترین خطای انقلاب به‌قدرت رسیدن «لیبرال‌ها» بود

بزرگ ترین اشتباه اقتصادی انقلاب اسلامی چه بود؟

شاید اگر از کسی که شهریار زرشناس را خوب می شناسد بپرسی برای مصاحبه با این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چه مکانی مناسب است،‌ بی‌درنگ کتابخانه را مثال بزند. قرارمان در کافه‌ای متفاوت بود در گوشه‌ای از شهر کتاب مرکزی. جایی که علی‌الظاهر پاتوق همیشگی اوست.

به گزارش کارگر آنلاین ، خبرگزاری فارس با شهریار زرشناس گفتگوی مفصلی انجام داده که در ادامه می آید ؛زرشناس نگاه تمدن‌ساز را یکی از وجوه بیانیه گام دوم قلمداد کرده و توجه به مقوله‌هایی چون معنویت را که از ظرفیت‌های انقلاب اسلامی است، از نکات ویژه این بیانیه بر‌می‌شمرد.
 
به اعتقاد این محقق و نویسنده، تمامی شعارهای سه‌گانه انقلاب اسلامی محقق شده ولی شعار چهارمی را هم کار این سه قرار می‌دهد با عنوان «عدالت». او بر این باور است که این شعار نتوانسته ضریب تحقق بهتری نسبت به سار شعارها پیدا کند و یکی از دلایل این اتفاق را مدیران نئولیرالیستی می‌داند که چهل سال است ساختارهای اقتصادی کشور توسط آنها اداره می‌شود.
 
به تمرکز برخی از روزنامه‌های اصلاح‌‌طلب به این جمله از بیانیه گام دوم که رهبر انقلاب در آن می‌گویند:«انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست» اشاره می‌کند و معتقد است که بزرگترین خطای انقلاب اسلامی میدان دادن به مدیران نئولیبرالی است.
 
زرشناس با اشاره به انقلاب‌های چین، فرانسه و روسیه ریویزیونیسم یا تجدیدنظر در آرمان‌های اولیه انقلاب را نقطه مشترک این سه انقلاب در چهل سالگی قلمداد کرده و به وجه تمایز انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها در این باره می‌پردازد.
او نتایج نگاه نئولیبرال را اظهر من‌الشمس دانسته و می‌گوید: این وضعیت اقتصادی ما؛ قیمت پراید، قیمت دلار، وضع بیکاری، شیوه مدیریتی آقایان، بخصوص در دولت اخیر؛ یعنی دولت یازدهم و دوازدهم خیلی واضح است. محکی بهتر از این برای ناتوانی نسخه نئولیبرالی نمی‌توان پیدا کرد.
 
چهل سال بعد از پیروزی انقلاب، ناکارآمدی برخی از دستگاه‌های اجرایی باعث شده ادعاهایی مبنی بر به انسداد رسیدن نظام مطرح شود. در چنین شرایطی رهبر انقلاب بیانیه‌ای صادر می‌کنند که نه تنها نشانه‌هایی از این انسداد در آن دیده نمی‌شود؛ بلکه افق‌های جدیدی را پیش روی مردم باز می‌کند. نگاه ما به این بیانیه باید چگونه باشد و چطور باید آن را تفسیر کنیم؟ به نظر شما این بیانیه مسیرهای جدیدی را پیش روی دستگاه‌های اجرایی برای خروج از بی‌عملی قرار می‌دهد یا نه؛ کارکرد دیگری دارد؟
 
زرشناس: به نظر من این بیانیه حضرت آقا چند بخش دارد و می‌شود به حسب هریک از این بخش‌ها یک منظر برای مواجهه و یا درک آن طرح کرد.
 
بخشی از آن روایت یا گزارشی منسجم، دقیق و شیوا از خود وقوع و فلسفه انقلاب اسلامی را ترسیم می‌کند. این روایت در عین حال که عمق تئوریک دارد، خیلی منسجم و شیوا است و همه مولفه‌ها و عناصر فضا و سپهری که انقلاب در آن رخ داده را بیان کرده است. به‌خصوص توجهی که به مساله بن‌بست چپ و راست مدرنیته کرده، از نظر حکمت معنوی تاریخ،‌ قابل تامل است. این بخش اول است که یک روایتگری منسجم از انقلاب،‌ فلسفه وجودی آن و اهداف آن ارائه می‌دهد.
 
بخش دیگری که در این بیانیه وجود دارد، توجهی است که به رسالت انقلاب درخصوص تمدن‌سازی و شان تاریخ‌ساز و تاریخی انقلاب کرده است. ما معمولا وقتی درباره انقلاب اسلامی حرف می‌زنیم، وجه سیاسی و مبارزه‌‌ای‌اش با رژیم سلطنتی و مبارزه ضداستبدادی، ضداستعماری و ضد امپریالیستی آن آنقدر پررنگ می‌شود که شان تاریخ‌ساز انقلاب و وجه تمدنی‌ و رسالت تمدنی آن را نادیده و فراموش می‌کنیم.
 
به نظرم این بیانیه تاکید ویژه‌ای روی این مساله دارد و اتفاقا با حرکتی که انقلاب کرده، در چهل سال دوم این وجه از این به بعد بسیار پررنگ‌تر خواهد شد. یعنی در مسیر حرکت تمدن‌سازانه‌ای قرار می‌گیریم که جزئی از رسالت ذاتی انقلاب بوده است.
 
سومین بخش این بیانیه توجهی است که به ظرفیت‌های انقلاب نشان داده است. انقلاب ظرفیت‌های زیادی را آزاد کرده و ظرفیت‌های زیادی نیز با خود دارد؛ ظرفیت‌هایی که از قوه به فعل درنیامده و علت آن دقیقا غلبه یک مدیریت بروکرات - تکنوکرات با نسخه‌های نئولیبرالی در بعضی از حوزه‌های اجرایی کشور است که مانع این شده که انقلاب بخشی از ظرفیت‌های خود را از قوه به فعل دربیاورد. این بیانیه به آن ظرفیت‌ها هم تکیه کرده است.
 
بخش دیگری که می‌شود در این بیانیه دید، مساله‌ شناسی و پاسخ به مسائل است. یعنی حضرت آقا مساله عدالت را به عنوان مساله‌ای که باید روی آن تکیه کنیم، به روشنی بیان کرده‌ و رئوس آن را نیز بیان کرده‌اند؛ که مثلا ما با ثروت‌‌اندوزی مخالف نیستیم بلکه به دنبال بازتوزیع عادلانه ثروت هستیم.
 
یا برای مثال به «معنویت» به عنوان یکی از ظرفیت‌های توانمند انقلاب که با همین سبک زندگی نئولیبرالی در حال تضعیف است، تکیه شده است.
 
*گام دوم در عین سادگی لایه‌های تئوریک متعددی دارد
 
بنابراین بیانیه یک بخش دیگر هم دارد که مساله‌شناسی و پاسخ به مسائل است. یعنی بیانیه روی این تاکید می‌کند که ما مشکل لاینحل نداریم و این مشکلات اقتصادی قابل حل است و رئوس این راه‌حل‌ها را نشان می‌دهد. این از دیگر ویژگی‌های بیانیه گام دوم است.
 
گام دوم، بیانیه جامعی است که در عین سادگی و بیان روان و همه‌فهمی، لایه‌های تئوریک متعددی دارد که می‌تواند هم از منظر یک گزارش روندی به آن نگاه کرد و هم به عنوان تحلیل در خصوص چرایی و فلسفه وجودی انقلاب به آن نگریست. همچنین به عنوان یک تحلیل درخصوص ظرفیت‌ها و استعدادها و امکان‌های پیش روی انقلاب به آن توجه کرده و به عنوان بیانیه راهبردی در خصوص مسائل و نحوه عبور از مسائل به آن توجه داشت.
 
*استقلال امروز ایران در سراسر تاریخ دوران شبه مدرن ما بی‌نظیر است
 
فارس: عنوان این بیانیه «گام دوم» است؛ خود این عنوان به نظر می‌رسد که پیامی را با خود دارد و به این معنی است که از یک گام عبور کرده‌ایم و بنا است گام دومی را شروع کنیم. این در حالی که برخی‌ها القاء می‌کردند که یا از گام اوّل عبور نکرده‌ایم یا اینکه خوب عبور نکرده‌ایم. به نظر شما نقاط درخشانی که ما در گام اول داشته‌ایم و رهبر انقلاب مبتنی بر همان‌ نقاط، عبور از گام اوّل را اعلام کردند، چیست؟
 
زرشناس: اگر این را در نظر بگیریم که انقلاب اسلامی چهار شعار اصلی «استقلال،‌آزادی، جمهوری اسلامی و عدالت» را داشت، می‌توانیم بگوییم سه شعار اصلی انقلاب به طور تام و تمام محقق شده است. استقلال یقینا بدست آمده است. استقلال امروز ایران در سراسر تاریخ دوران شبه مدرن ما بی‌نظیر است. هرکسی که به تاریخ دویست ساله اخیر ما منصفانه نگاه کند، این را می‌بیند. حتی فراتر از دویست سال و از آغاز قاجاریه به بعد،‌ استقلالی که امروز داریم نظیر ندارد.
 
این استقلال یک عمق تئوریک و وجه کیفی توام با شعور و خودآگاهی دارد که اگر از این منظر نگاهش کنیم، شاید در سراسر تاریخ ما بی‌نظیر است. یعنی اگر از این منظر نگاه بکنیم که استقلال به صورت یک گفتمان درآمده و ما امروز یک گفتمان استقلال‌محور داریم باید بگوییم در سراسر تاریخ ما بی‌نظیر است. چون در گذشته اساسا نظام دولت - ملت‌ها نبود که بخواهد در ذهنیت جامعه طرح شود. امروز ما یک استقلال واقعی داریم که همراه با یک گفتمان است و یک وجه کیفی، خودآگاه و شعورمند دارد.
 
*مردم پیش از انقلاب آزادی اندیشه را طلب می‌کردند نه آزادی بورژوایی را
 
به آزادی بپردازیم. جامعه ایرانی در سال‌های 1356 و 1357 در متن و بطن انقلاب در چه فضایی شعار آزادی سر می‌داد؟ اگر جامعه ایرانی آنگونه که امروز گفته می‌شود، دنبال آزادی‌های فردی، اجتماعی، لیبرالی و بورژوایی بود، این آزادی در ایران موجود بود و اصلا لازم نبود جامعه ایرانی زیر گلوله بایستد و آزادی بخواهد.
 
اگر آزادی واقعا این بود که مردم می خواستند روسری سرشان نکنند یا کافه و یا کاباره بروند، اینها قبل از انقلاب هم بود. پس جامعه ایرانی چه آزادی می‌خواست که احساس می‌کرد ندارد و جلوی گلوله آن را مطالبه می‌کرد؟ چیزی که جامعه ایرانی دنبال آن بود، آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی سیاسی بود و امروز ایران آن را دارد.
 
در تاریخ مکتوب و مضبوط ما، نظیری سراغ نداریم که جریان آزادی اندیشه، جریان آزادی برای فکر و بیان در نسبت بین حاکمان و حکومت‌شوندگان در وضعی مثل امروز ایران، در فرآیندی نهادینه شده باشد که بتوانید در روزنامه، تریبون عمومی و رسانه‌ای مثل صدا و سیما با برد میلیونی رئیس جمهور را نقد کند و هیچ اتفاقی پیش نیاید.
 
آزادی مطلوب مردم ایران در انقلاب 57 رخ داده است. البته امروز گروه‌هایی را داریم که آزادی لیبرالی و مدنی بورژوایی مثل آزادی استفاده از مشروبات الکلی و یا آزادی فحشا می‌خواهند. بعضی‌هاشان پنهان می‌کنند و برخی نیز صراحتا می‌گویند ما این را می‌خواهیم. جامعه ایرانی در سال 57 همه اینها را داشت و چیزی که نداشت، آزادی بیان، اندیشه، و آزادی کتب و تفکر بود.
 
*عدالت اقتصادی و اجتماعی ضریب تحقق کمتری نسبت به باقی شعارها دارد
 
وجه سوم نیز خود شعار جمهوری اسلامی است که این هم محقق شده است. چیزی که از این چهار شعار محوری می‌توان طرح کرد، «عدالت» است. عدالت اقتصادی و اجتماعی ضریب تحقق کمتری نسبت به باقی شعارها دارد. باز نمی‌گویم محقق نشده ولی ضریب‌اش کمتر است و برای این دلیل هم دارم. در دهه 60 نوعی بازتوزیع ثروت و تحرک اجتماعی رخ داد که این بازتوزیع و تحرک اجتماعی به عنوان یک فرآیند اجتماعی برنامه‌ریزی شده و خودآگاهانه در طول تاریخ ایران بی‌نظیر است. دوره‌هایی را داریم که حکومت‌ها جابه‌جا می‌شوند و یا نقطه عطف‌های تاریخی پدید می‌آید و نوعی تحرک اجتماعی شکل می‌گیرد اما اینکه حکومتی با برنامه و هدفمند در طی تحولی این جابجایی را مبتنی بر نوعی بازتوزیع ثروت انجام دهد، بعد از انقلاب رخ داده است.
 
*مدیران تکنوکرات - بروکرات نئولیبرال اعتقادی به عدالت اجتماعی نداشته و ندارند
 
هرچند این روند ادامه پیدا نکرده و دلیلش هم این است که مدیران تکنوکرات - بروکرات نئولیبرال که اساسا اعتقادی به عدالت اجتماعی نداشتند و ندارند، بر سطوحی از قوه مجریه و برخی حوزه‌های ما حاکم شدند و در مقاطعی در قوه مقننه ما هم حاکم بودند. در مقاطع دیگری همواره یک نیروی تاثیرگذار بودند. قوه مجریه که متاسفانه اغلب اوقات از سال60 به بعد دست اینها بود و مانع تحقق تمام عیار عدالت اجتماعی شدند.
 
این تنها حوزه‌ای است که می‌توانیم بگوییم در حوزه آرما‌ن‌ها چنین اتفاقی افتاده است. نکته دیگر این است که اگر حرکت توفنده در مسیر انقلاب را بررسی کنیم، باید چهل‌سالگی انقلاب را با چهل سالگی سایر انقلاب‌های بزرگ جهان مثل انقلاب روسیه‌، انقلاب چین و انقلاب فرانسه مقایسه کنیم و ببینیم که آنها در چهل‌سالگی‌شان کجا بودند و چه فاصله‌ای از آرمان‌ها و اهداف مبدا انقلاب داشتند.
 
* بازگشت به قدرت خاندان بوربون‌ها چهل سال بعد از انقلاب فرانسه
 
به انقلاب فرانسه نگاه کنیم. انقلاب فرانسه 1789 رخ می‌دهد و شعار اصلی‌اش هم «آزادی، برابری و برادری» است. این انقلاب چهل سال بعد کجاست؟ چهل سال بعد انقلاب فرانسه سال 1829 یا 1830 میلادی است. در سال 1829 خاندان «بوربون‌ها» که انقلاب فرانسه علیه آنها صورت گرفته، دوباره به قدرت برگشتند. یعنی در سال 1815 که ناپلئون در جنگ واترلو(Battle of Waterloo) شکست می‌خورد، خاندان بوربون برمی‌گردد و دورانی در تاریخ فرانسه به نام «دوران بازگشت» شکل می‌گیرد که دوره تاریخی آن از 1815 تا 1830 میلادی است. نه تنها فقط جمهوری که یکی از راه‌آوردهای انقلاب بوده از بین رفته و سلطنت برگشته، خاندان بوربو‌ن‌ها هم برگشته‌اند و تمام ظرفیت‌هایی که انقلاب آزاد کرده از 1789 تا پایان ناپلئون است و حتی خیلی‌ها در روایت تاریخی انقلاب فرانسه معتقدند 1789 تا 1790 بوده است. حالا اینکه ناپلئون را هم جزو ظرفیت‌های انقلاب فرانسه حساب می‌کنند، بعد از ناپلئون دیگر تمام است.
 
یعنی چهل سال بعد از انقلاب فرانسه، این انقلاب در مسیر شعارهای خود حرکت نمی‌کند، روند آرمانی و هیات حاکمه‌اش از آرمان‌گرایی انقلابی کاملا فاصله گرفته و نه تنها فاصله گرفته بلکه فرزند آن آرمان‌ها هم نیست.
 
*«آروزهای بربادرفته» بالزاک تجسم احساس شکست نسبت به آرمان‌گرایی انقلاب فرانسه است
 
هیات حاکمه دست جریانی افتاده که نقطه مقابل انقلاب و جریانی است که انقلاب علیه آن انجام شد. این چهل سال بعد از انقلاب فرانسه است. هرچند بحثی در این نیست که این انقلاب یک‌سری اثرات دیر پا گذاشته است؛ ولی اگر به دو مولفه هیات حاکمه و بدنه اجتماعی نگاه کنیم، بدنه اجتماعی کاملا بریده و دیگر پایبندی ندارد و سرخوردگی نسبت به انقلاب دارد. حتی بدنه اجتماعی پای کار هم ندارند. نه فقط اینکه بگوییم بخشی از بدنه اجتماعی سرخورده است بلکه اساسا بدنه اجتماعی متعهد و معتقد ندارند. در رمان «آروزهای بربادرفته» بالزاک(Honoré de Balzac) که در سال‌های دهه 1930 نوشته شده، تجسم احساس شکست نسبت به آرمان‌گرایی انقلاب فرانسه را می‌بینید.
 
*خروشچوف چهل سال بعد از انقلاب اکتبر نماد تجدیدنظرطلبی بود
 
بیایید انقلاب بلشویکی روسیه را ببینیم. این انقلاب در اکتبر سال 1917 رخ داده است و ببینیم چهل سال بعد این انقلاب کجاست؟ 1957 زمانی است که خروشچوف در قدرت است و اوج قدرت او هم هست. خروشچوف تجسم ریویزونیسم(revisionism) و تجدیدنظرطلبی است و خود مارکسیست‌ها از او چنین تجسمی دارند. اصلا در ادبیات مارکسیستی خروشچوف نماد ریویزونیسم و تجدید نظر در تمامی آرمان‌ها و اهداف انقلاب است. هیات حاکمه و لایه فوقانی هرم قدرت چهل سال بعد از انقلاب بولشویکی دچار تجدیدنظر کامل شده و بدنه اجتماعی‌اش از بین رفته است.
 
*عدم تجدیدنظرطلبی انقلاب نقطه عطف بیانیه گام دوم است
 
بدنه اجتماعی‌اش هم به همین شکل است. یعنی بدنه اجتماعی خالص و همچنان پایبند به انقلاب و در ارتباط ارگانیک با لایه فوقانی خالص وجود ندارد. بروکرات‌های حزبی کاملا حاکم شده‌اند و اسم حکومت شوروی است ولی عملا با تزهای پنجگانه خروشچوف کاملا دچار تجدیدنظر شده است. نکته‌ای که حضرت آقا تاکید می‌کنند که «انقلاب اسلامی خطاهای خود را اصلاح می‌کند ولی تجدیدنظر نمی‌کند» خیلی جالب، یک نقطه عطف و از نکات بسیار مهم این بیانیه است که بازگو کننده حقیقتی بسیار بزرگ است.
 
چهل‌سالگی ما شور، شعور، تکاپو، حرکت،‌ توانمندی و خلوص، هم در بدنه انقلابی و هم در لایه فوقانی قدرت وجود دارد و این ویژگی است که چهل سالگی هیچکدام از انقلاب‌های عالم آن را ندارند.
 
*چهل سال بعد از انقلاب چین اثری از آرمان‌های اصلی در هیات حاکمه وجود ندارد
 
چهل سالگی انقلاب چین هم مانند چهل‌سالگی انقلاب روسیه و فرانسه است. انقلاب چین 1989 رخ می‌دهد و چهل سال بعد هیچ اثری از آرمان‌های اصلی در هیات حاکمه و لایه فوقانی قدرت وجود ندارد. بدنه اجتماعی پای کار و خالص مرتبط با هسته اصلی هم وجود ندارد. 1989 سالی است که حادثه میدان «تیان‌آن‌من» در پکن رخ می‌دهد. سالی است که بروکرات‌های حزبی بعد از مرگ مائو در سال1976 کاملا مسلط شده‌اند.سپس «هواک هوفنگ» آمد و بعد بلافاصله «دنگ ژیائوپینگ» حاکم شد. دنگ ژیائوپینگ نه فقط رویکردهای نئولیبرالی را در حوزه اقتصادی حاکم کرد، بلکه تفسیری ریوزونیستی از اندیشه مائو را ارائه داد و تمام خلوص ایدئولوژیک را از این انقلاب گرفت. یعنی چهل سال بعد، هر سه انقلاب چین، فرانسه و روسیه خلوص ایدئولوژیک و آرمانی انقلابشان را کاملا از دست دادند. نه اینکه بگویید بخش‌هایی از جامعه به آن بی‌اعتقادند بلکه هسته اصلی رهبری انقلاب وجود ندارد.
 
*انقلاب اسلامی بعد از چهل سال هم در ساخت قدرت و هم در بدنه اجتماعی موفق بوده است
 
بدنه اجتماعی هم که به عنوان یک پایگاه کیفی بتواند ارتباط ارگانیک با هسته خالص داشته باشد، وجود ندارد. یعنی نه تنها در بدنه اجتماعی یک هسته خالص معتقد به آرمان‌های اولیه انقلاب نمی‌بینیم که اسیر تجدیدنظر طلبی نشده باشد، بلکه در حوزه قدرت هم نمی‌بینیم. انقلاب اسلامی بعد از چهل سال هر دوی اینها را دارد. یعنی هم در ساخت قدرت و هم در بدنه اجتماعی موفق بوده است.
 
* اگر انقلاب مستقر نبود بحران ناکارآمدی و هیاهوهای جهانی ما را زیر و رو می‌کرد
 
دلیل صحبت امام خامنه‌ای از استقلال این است که انقلاب واقعا مستقر شده است که اگر این استقرار نبود، بحران‌های بزرگی چون بحران مدیریت به شدت ناکارآمد و فلج نئولیبرالی که اکنون داریم و شرایط جهانی که با ترامپ و هیاهوهای جهانی بوجود آمده، کافی بود که وضعیت ما را کاملا زیر و رو کند؛ ولی وقتی نمی‌کند یعنی استقرار وجود دارد. دلیل اینکه بعد از چهل سال از گام دوم حرف می‌زنند، این است که گام اول بسیار محکم نهادینه شده است. آنچنان نهادینه شده که چهل سال بعد از انقلاب، خلوص ایدئولوژیکی و آرمان‌گرایانه انقلاب حفظ شده و بخش اصلی ساخت سیاسی آن هویت خالص آرمان‌گرایانه را حفظ کرده است. همچنین یک بدنه فعال نیرومند نه چندان کم‌شمار و به لحاظ کیفی بسیار توانمند در بدنه مردمی انقلاب در ارتباط ارگانیک با این خلوص وجود دارد. این‌ها نشانه‌های آن استقرار است.
 
* انقلاب اسلامی اکنون دنبال انجام حرکت‌های تمدن‌سازانه‌اش در پیچ تاریخی است
 
این استقرار رخ داده ولی نشانه‌های ناکارآمدی قوه مجریه در حوزه اقتصاد آن‌قدر بالا گرفته و در چشم است که خیلی از این جنبه ها را نمی‌بینیم. علت اینکه رهبر انقلاب تحت عنوان گام دوم نام بردند، این است که در بسیاری از وجوه نهادسازی‌ها، استقرار و تثبیت رخ داده و حالا انقلاب اسلامی در مرحله‌ای است که فراتر از تثبیت به دنبال انجام حرکت‌های تمدن‌سازانه‌اش در پیچ تاریخی است. ما دقیقاً در یک پیچ تاریخی هستیم. شاید اگر بتوانیم یک دهه دیگر را هم با همین روند طی کنیم، می‌توانیم مسائل انقلاب را در حوزه‌های اصلی عدالت اجتماعی، توزیع عادلانه اقتصاد و مبارزه با فرهنگ و سبک زندگی سکولار - نئولیبرال در حوزه فرهنگ حل کنیم و همچنین جریان جنگ نرم و مروجان سبک زندگی سکولار - نئولیبرال را در فرهنگ را عقب برانیم و در حوزه اقتصاد عدالت اجتماعی را در سطح گسترده‌ای عینیت ببخشیم و البته توانمندسازی اقتصاد که اقتصاد مقاومتی نقطه آغاز آن است را عملی کنیم، می‌شود گفت که ما پیچ تاریخی را رد کرده‌‌ایم.
 
نکته مهم اینکه وقتی پیچ تاریخی را رد می‌کنید، موقعیت جهانی آماده این است که ایران فرآیند تمدن‌سازی‌اش را در موقعیت جهانی شروع کند، چون در همین پیچ تاریخی که انقلاب اسلامی استعدادهای خود را از قوه به فعل درمی‌آورد، در مقیاس جهانی سلسله روندهایی رخ می‌دهد که احتضار تاریخی را رقم می‌زند.
 
*بحران انحطاطی عالم غرب در حال تعمیق یافتن است
 
آن چیزی که من از مدت‌ها قبل به عنوان بحران انحطاطی عالم غرب و مدرن نام بردم، هرچند امروز نقطه پایانش نیست، اما در حال تعمیق یافتن است و به میزانی که تعمیق می‌یابد، شیرازه نظام جهانی به سوی از هم پاشیده شدن می‌رود. نمی‌گوییم تا فردا و یک سال یا ده سال دیگر این شیرازه از هم می‌پاشد ولی در این سیر و فرایند قرار گرفته است. همین که نظام جهانی به سمتی می‌رود که عنصر هژمونیک‌اش یعنی آمریکا افول می‌کند و عنصر هژمونیک دیگری ندارد، خلاء قدرتی در نظام جهانی ایجاد و فضا و میدان را برای ظهور قدرتی مثل ایران باز می‌کند و اساسا این پیچ تاریخی این است. به یک معنا نوعی تعامل شرایط داخلی و جهانی ما را در موقعیت استثنایی تاریخ‌ساز قرار داده که این بیانیه به آن اشاره دارد.
 
*عامه فهمی و روان‌بودن گام دوم وجه تئوریک آن را پنهان می‌کند
 
فارس: به وجه تئوریک بیانیه اشاره کردید. ممکن است این برداشت در سطح افکار عمومی بوجود آید که چنین بیانیه‌ها و بیاناتی قبلاً هم بوده است. حلقه واسط این بیانیه که جنبه تئوریک دارد با جنبه اجرایی چیست و آیا جنبه اجرایی در آن تعریف شده و یا باید پیوست دیگری به آن بپیوندد و آن را تکمیل کند؟
 
زرشناس: ابتدا این را بگویم که زبان این بیانیه بسیار روان و عامه فهم است و همین عامه فهمی و روان‌بودنش ممکن است وجه تئوریک آن را پنهان کند؛ ولی وقتی بیانیه را می‌خوانید، می‌بینید که چه تحلیل منسجمی از علل حدوث و مبقیّه انقلاب ارائه می‌دهد ولی با زبانی عامه فهم و پرداختی بسیار منسجم. این از ویژگی‌های بیانیه است اما باید توجه داشته باشیم که گام دوم یک بیانیه است و برنامه نیست. هر بیانیه و یا دستورالعمل راهبردی برای اینکه عینیت پیدا کند، باید تبدیل به برنامه شود. به نظرم در خود این متن هم، حضرت امام خامنه‌ای به آن اشاره کرده‌اند.
 
*مدیری که برنامه نئولیبرالی دارد، نمی‌تواند بیانیه گام دوم را تبدیل به برنامه کند
 
فارس: بله؛ با عنوان نقشه راه به آن اشاره شده است .
 
زرشناس: بله؛ بیانیه‌ها و مانیفست‌ها کلیات را به شما می‌دهند و معمولا سه یا چهار پارامتر دارند. یک پارامتر این است که مثلا علت رسیدن به این نقطه را برای شما توضیح می‌دهد و پارامتر دیگر این است که ظرفیت‌ها، شرایط و مسائل وضع کنونی را برای شما توضیح می‌دهد و هم ظرفیت‌ها و هم مسائل را شرح می‌دهد. در بحث بعدی چشم‌اندازها را توضیح می‌دهند و در آخر به راه‌حل‌ها اشاره می‌کنند. این بیانیه همه این نکات را دارد ولی اینکه تبدیل به یک امر اجرایی شود، مستلزم این است که جزء به جزء آن تبدیل به برنامه عملیاتی شود. با این حال تبدیل به برنامه شدن زمانی ممکن است که مدیرانی بر سر کار باشند که خودشان نسخه و برنامه نداشته باشند. مدیری که نسخه و برنامه نئولیبرالی را قبول دارد، نمی‌تواند این بیانیه را تبدیل به برنامه کند.
 
*نیازمند برنامه‌ریزانی هستیم که متن راهبردی گام دوم را به برنامه‌های عملی تبدیل کنند
 
البته کار مدیر تبدیل به برنامه کردن نیست و ما نیازمند استراتژیست‌ها و برنامه‌ریزانی هستیم که این متن راهبردی را به برنامه‌های عملی تبدیل کنند. اینها بیشتر سیاست‌گذاری‌های کلان است و وجهی از این بیانیه هم وجه سیاست‌گذاری کلان است. ما سیاست‌گذاری کلان را باید تبدیل به برنامه عملیاتی کنیم. وقتی تبدیل به برنامه شد، باید مدیری داشته باشیم که بپذیرد این برنامه را اجرا کند. اینجا یک حلقه مفقوده داریم؛ یعنی حتی اگر این تبدیل به برنامه شود، معلوم نیست که مدیران بپذیرند؛ چون ذیل گفتمان یا ایدئولوژی نئولیبرالی نگاه می‌کنند. برخی ممکن است بسیاری از رویکردهای این بیانیه را آرمانی و غیرواقعی بدانند و اصلا در فضای درک این بیانیه نیستند.
 
هر اندیشه‌ای ابتدا در افق اجمال مطرح می‌شود و بعد باید آهسته آهسته از مرحله اجمال به مرحله تفصیل در بیاید. این یک کلان‌بیانیه راهبردی است که وجوه تئوریک دارد و نوعی مانیفست است. این بیانیه باید تبدیل به برنامه شده و ریز شود و در حوزه‌های مختلف از اجمال به تفصیل در بیاید. بعد از آنکه در حوزه مباحث تئوریک از اجمال به تفصیل درآمد، تازه کم‌کم به برنامه عملیاتی تبدیل شود. این فراتر از یک سند است و بیانیه‌ای است که در آن هم شعارها وجود دارد و هم تحلیل وضع کنونی و چشم انداز وضع آینده و هم ظرفیت‌شناسی و مسئله‌شناسی امروز در آن نهفته است. یک سری وجوه تئوریک در مورد راهبردهای کلان انقلاب اسلامی مثل تمدن‌سازی نیز در آن هست.
 
فارس: به نظر می‌رسد بن‌مایه این بیانیه انقلابی‌گری است که حتی جوان‌گرایی هم ذیل آن تعریف می‌شود. در حالی که شاهد حملات بسیاری علیه روحیه انقلابی‌گری هستیم، چه افق‌هایی وجود دارد که از میان این همه پمپاژ، نظام‌سازی برمبنای روحیه انقلابی را منجر شود؟ چون همین جوان‌گرایی هم که رهبر انقلاب بر آن تأکید کردند چالش‌های متعددی دارد
 
زرشناس: این مسئله چند وجه دارد. یک بخش بیان رهبر انقلاب، نوعی دعوت به انقلابی‌گری و فعال‌سازی نیروی جوان در کشور است. فلذا بیان مستقیم حضرت آقا معطوف به آن گروه است که مخاطب مستقیم این بیانیه هستند. بخش دیگر ماجرا اتفاقاتی است که باید رخ دهد تا این حلقه متصلبِ منجمدِ ناکارآمدِ بروکراتیک ــ تکنوکراتیک مدیران نئولیبرال را کنار بزند و راه را برای نیروهای جوان باز کند.
 
این هم باید مورد توجه قرار گیرد که وقتی در مورد نیروهای جوان صحبت می‌کنیم و وقتی از بحث مدیریت انقلابی صحبت می‌کنیم، مقصود این نیست که تک‌تک جوانان در مسند مدیریت قرار بگیرند. خود این جوان‌ها هم درجه‌بندی دارند. جوان‌هایی هستند که استعدادها و توانمندی‌های بالفعل‌تری داشته و به حوزه‌های نخبگانی تعلق دارند. آنها باید به عنوان نمایندگان کلیت نسل جوان انقلابی، پست‌های مدیریتی را در اختیار بگیرند. ما نیازمند نوعی جوان‌سازی در حوزه مدیریت انقلابی کشور هستیم و این یک واقعیت است. چهل سال از انقلاب اسلامی گذشته و این باید اتفاق بیفتد؛ منتها این اتفاق به آن معنا نیست که هر جوانی که گوشه خیابان است، همین‌طور در جایگاه قدرت قرار گیرد. بلکه منظور جوان نخبه انقلابی که شناخت، توانمندی و بصیرت دارد.
 
*هر انقلابی نیازمند جوانگرایی است
 
بنابراین رهبر انقلاب با طرح این مسئله در حوزه فرهنگ عمومی جامعه راه را باز می‌کنند. یعنی نوعی افق‌گشایی کرده و سد را می‌گشایند ولی برای عملیاتی شدن آن خیلی کار نیاز است. خیلی از کارها متوقف به این است که جامعه به این باور برسد تا به صورت یک مطالبه در بیاید و در این فرایند مطالبه و مطالبه‌گری که مردم دارند، این جابجایی نخبگانی در حوزه‌های مدیریتی صورت بگیرد. در این مرحله نخبگان جوان انقلابی به تدریج جایگزین مدیران قبلی می‌شوند. هر انقلابی نیازمند این مسئله است.
 
به نظرم حضرت امام خامنه‌ای در بعضی از انتصاب‌ها همین کار را شروع کرده‌اند. ایشان مدیرانی را از سنخ مدیران انقلابی جوان انتخاب می‌کنند و چند مورد اخیرا پشت سر هم رخ داده است. این روند حتما ادامه پیدا خواهد کرد و بعلاوه فراتر از آن، ایشان سدی را در افکار عمومی شکستند و این را به عنوان یک امر مثبت، ممدوح و محمود در سطح فضای عمومی مطرح کردند. این به تدریج به یک مطالبه تبدیل خواهد شد و آن مطالبه نهادسازی‌های خود را هم خواهد کرد و به روند انتقال قدرت منجر خواهد شد. اینها همگی در حوزه اجمال است و کم‌کم باید به حوزه تفصیل وارد شود.
 
* اسیر یک مدیریت ناکارآمد نئولیبرال هستیم
 
فارس: و احتمالا برای گام دوم نیازمند یک چهل سال دیگر هستیم
 
زرشناس: چهل سال و یا سی سال نمی‌شود دقیق در موردش گفت و تقسیم‌بندی کرد. ولی گامی است که باید در سال‌های متمادی برداشته شود. وقتی نگاه می‌کنیم بخشی از خطاب آقا به آینده است. به جوانان می‌فرمایند مطمئن باشید که خیلی از این شعارها در آینده محقق خواهد شد و این چیزهایی که امن امروز در مورد آنها صحبت می‌کنم در آینده به چشم خواهید دید. این یک روند است و قرار نیست همین امروز و فردا رخ دهد. ما امروز اسیر یک مدیریت ناکارآمد نئولیبرال هستیم و ممکن است در انتخاباتی دیگر از این مسئله رها شویم.
 
مدیریت ناکارآمد نباشد، فضای عجیبی برای ظهور استعدادهای جوان، ذهن‌های خلاق جوان و نسخه‌های نوآورده انقلابی فراهم می‌شود. این خود راه را به یکباره باز می‌کند. رهبر انقلاب طرح شکستن این سد را در افکار عمومی در حوزه نظر مطرح می‌کنند. این ضرورت تاریخی حرکت انقلابی ماست و باید انجام شود.
 
فارس: شما گفتید که انقلاب در هسته مرکزی حکومت شعارهای اصلی خود را حفظ کرده است...
 
زرشناس: شعارها و حتی هویت خود را.
 
فارس: شاید در افکار عمومی مثال نقضی بر این مسئله مطرح شود و آن، سبک خاصی از زندگی نزد طیفی از مسئولان و کارگزاران نظام باشد. در واقع اوایل انقلاب ۵۷، زیستِ مسئولانی مانند شهید رجایی طور دیگری بود؛ امّا الان شاید به ندرت بتوان افرادی ملتزم به آن سبک زندگی را یافت. پاسخ شما چیست؟
 
زرشناس: به نظر من در درون سپهر سیاسی جمهوری اسلامی ایران و در درون سپهر فضای عمومی جامعه، یعنی هم در درون هیأت حاکمه و هم فضای عمومی کشور، ما دو جناح کلان مقابل هم داریم که هر دوی آنها هم درون جامعه حضور، نیرو و جریان اجتماعی دارند و هم در درون خود هیأت حاکمه و ساخت قدرت حضور دارند. این دو جناح دو رویکرد را نمایندگی می‌کنند؛ یکی جناح انقلابی است که رویکرد عدالت‌خواهانه و استقلال‌طلبانه را نمایندگی می‌کند و به آرمان‌های ابتدای انقلاب پایبند است و برای همین هم اسمش را جناح انقلابی می‌گذارند. من این را اطلاق به اصولگرا و اصلاح‌طلب نمی‌کنم بلکه عنوان آن را جناح انقلابی می‌گذارم