تاریخ : 00:23 - 1398/09/15
کد خبر : 74574
سرویس خبری : فرهنگی
 

چرا باید تقلید کنیم /تقلید امری مذموم یا پسندیده

پاسخ به شبهات

چرا باید تقلید کنیم /تقلید امری مذموم یا پسندیده

در آیات قرآن، تقلید به معنای پیروی و تبعیت فکری و دینی ، امری ناپسند است در آیه 36 سوره اسراء آمده: «لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِهِ علمٌ؛ اِنَّ السَّمعَ والبَصَرَو الفوأدَ کُلُّ اولئک کانَ عنهُ مسئولاً؛ هرگز از آنچه به آن علم نداری پیروی مکن، همانا گوش،چشم و دل (نیروهای عقلی) تماماً نزد خدا پاسخگو هستند.» مفهوم لغوی کلمه "قفوا" در هشدار "لاتقفُ"، نوعی دنباله روی سلسله وار را می رساند، یعنی ندانسته و نشناخته پیرو کسی یا چیزی شدن و شخصیت و هویت مستقل خود را ندیده گرفتن. که در شریعت الهی ممنوع بوده وعقاب اخروی را در پی خواهد داشت. تقلید از مراجع دینی و استفاده از رساله های عملیه و عدم از استفاده ازاستعدادهای خدادادی وهمچنین عدم مراجعه به قرآن که منبع موثق دینی برای انجام تکالیف می باشد، ناشی از تنبلی افراد و سپردن مسئولیت کار خود به دیگران است که امری ناپسند و مورد غضب الهی می باشد.در ضمن توجیه تقلید از مراجع تقلید، به اینکه این امر همانند مراجعه به پزشک، مهندس و متخصصان دیگر می باشد. غیر قابل پذیرش است چراکه امور شخصی دنیوی مثل رجوع به پزشک متخصص برای درمان با امور عبادی که مربوط به آخرت انسان ها است تفاوت فراوانی دارد.

کارگر آنلاین :  تقلید به دو نوع پسندیده و ناپسند تقسیم می شود.تقلید جاهل از جاهل که مسلما مذموم و ناپسند است و تقلید جاهِل از عالِم (مانند مراجع دینی.پزشکان.مهندسان و ...) که توصیه آیات و روایات و پذیرفته شده نزد همه عقلاء بوده از موارد تقلید محبوب است. دلیل آن نیز دشواری فهم مبانی و قواعد علوم است. چرا که درک مفاهیم ژرف و عمیق در هر علمی نیازمند سال ها تلاش و کوشش مستمر است. زندگانی هر انسان نیز دارای محدودیت های مختلفی است که تخصص در همه علوم مورد نیاز را برای او غیر مقدور می سازد. لذا پیروی ازمجتهدین و فقهاء نه تنها امری ناپسند نبوده. بلکه نشان از درک واقعیات موجود در قرآن و سنت ومورد اتفاق همه عقلاء دارد و از آن جائی که این کار برای اطمینان ازصحت انجام تکالیف الهی است رضایت الهی را  نیز در پی خواهد داشت. درضمن مراجعه به مجتهدین نه تنها مانند مراجعه به متخصصین در دیگر رشته های علمی می باشد بلکه از اهمیت بالاتری نیز برخوردار است.چراکه انسان همانطور که در نیازهای مادی خود به دلیل عدم تخصص نیازمند مراجعه به پزشک ،مهندس و ... می باشد به طریق اولی برای معارفی که به سعادت و شقاوت اخروی  او مرتبط است نیازمند مراجعه به متخصص معارف دینی می باشد. .ارسال رُسل از طرف خداوند متعال ومعرفی ائمه علیهم السلام از طرف پیامبر صلوات الله علیه و مأمور نمودن آنها برای هدایت بشریت و همچنین توصیه این بزرگواران در زمان خود و برای ما بعد آن به  فقهاء و اهل علم  به فتوی دادن و نشر معارف دینی در بین مردم  نیزگواه روشنی بر این مطلب است.
 
چکیده شبهه:
در آیات قرآن، تقلید به معنای پیروی و تبعیت فکری و دینی ، امری ناپسند است در آیه 36 سوره اسراء آمده : « «لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِهِ علمٌ؛ اِنَّ السَّمعَ والبَصَرَو الفوأدَ کُلُّ اولئک کانَ عنهُ مسئولاً؛ هرگز از آنچه به آن علم نداری پیروی مکن، همانا گوش،چشم و دل (نیروهای عقلی) تماماً نزد خدا پاسخگو هستند.»[1] مفهوم لغوی کلمه "قفوا" در هشدار "لاتقفُ"، نوعی دنباله روی سلسله وار را می رساند، یعنی ندانسته و نشناخته پیرو کسی یا چیزی شدن و شخصیت و هویت مستقل خود را ندیده گرفتن. که در شریعت الهی ممنوع بوده وعقاب اخروی را در پی خواهد داشت.تقلید از مراجع دینی و استفاده از رساله های عملیه و عدم از استفاده ازاستعدادهای خدادادی وهمچنین عدم مراجعه به قرآن که منبع موثق دینی برای انجام تکالیف می باشد، ناشی از تنبلی افراد و سپردن مسئولیت کار خود به دیگران است که امری ناپسند و مورد غضب الهی می باشد.در ضمن توجیه تقلید از مراجع تقلید، به اینکه این امر همانند مراجعه به پزشک ،مهندس و متخصصان دیگر می باشد. غیر قابل پذیرش است چراکه امور شخصی دنیوی مثل رجوع به پزشک متخصص برای درمان با امور عبادی که مربوط به آخرت انسان ها است تفاوت فراوانی دارد.
 
 
 
چکیده پاسخ:
 تقلید به دو نوع پسندیده و ناپسند تقسیم می شود.تقلید جاهل از جاهل که مسلما مذموم و ناپسند است و تقلید جاهِل از عالِم (مانند مراجع دینی.پزشکان.مهندسان و ...) که توصیه آیات و روایات و پذیرفته شده نزد همه عقلاء بوده از موارد تقلید محبوب است. دلیل آن نیز دشواری فهم مبانی و قواعد علوم است. چرا که درک مفاهیم ژرف و عمیق در هر علمی نیازمند سال ها تلاش و کوشش مستمر است. زندگانی هر انسان نیز دارای محدودیت های مختلفی است که تخصص در همه علوم مورد نیاز را برای او غیر مقدور می سازد. لذا پیروی ازمجتهدین و فقهاء نه تنها امری ناپسند نبوده. بلکه نشان از درک واقعیات موجود در قرآن و سنت ومورد اتفاق همه عقلاء دارد و از آن جائی که این کار برای اطمینان ازصحت انجام تکالیف الهی است رضایت الهی را  نیز در پی خواهد داشت. درضمن مراجعه به مجتهدین نه تنها مانند مراجعه به متخصصین در دیگر رشته های علمی می باشد بلکه از اهمیت بالاتری نیز برخوردار است.چراکه انسان همانطور که در نیازهای مادی خود به دلیل عدم تخصص نیازمند مراجعه به پزشک ،مهندس و ... می باشد به طریق اولی برای معارفی که به سعادت و شقاوت اخروی  او مرتبط است نیازمند مراجعه به متخصص معارف دینی می باشد. .ارسال رُسل از طرف خداوند متعال ومعرفی ائمه علیهم السلام از طرف پیامبر صلوات الله علیه و مأمور نمودن آنها برای هدایت بشریت و همچنین توصیه این بزرگواران در زمان خود و برای ما بعد آن به  فقهاء و اهل علم  به فتوی دادن و نشر معارف دینی در بین مردم  نیزگواه روشنی بر این مطلب است.
 
 
 
مقدمه:
منشاء شبهه مذکور سطحی نگری در قرآن کریم است. بی گمان، این کتاب آسمانی که مشتمل برمعارف بسیاری درحوزه های مختلف اعتقادی،اخلاقی،اجتماعی،فرهنگی، سیاسی و ... می باشد. باتوجه به معارف ژرفی که در خود دارد. کاملترین منبع برای تغذیه فکر بشری و استفاده از معارف آن، جهت زندگی دنیوی و اخروی است.حال بعضی جاهلان به ظاهر عالِم، با این تصور که با استناد به این مطالب حق، می توانند انسان ها را در هر سطح علمی، مستغنی از رجوع به اهل علم و دانشمندان جلوه دهند و آن ها را به فهم سطحی از معارف بسیار عمیق قرآنی رهنمون سازند.این شبهه را در میان مردم می افکنند. تا تقلید در احکام دین را در مقابل آیات نورانی قرآن قرار دهند و مردم از فیض کسب علم از علماء و فقها اینگونه بیان می کنند که با وجود قرآن کریم چه نیازی به تقلید از مراجع دینی و رجوع به رساله های عملیه آن ها وجود دارد.این گونه هجمه علیه نشر معارف دینی توسط علماء از زمانی که پیامبر رسالت  را علنی نمودند آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. برای درک دقیق و صحیح شبهه مطرح شده و پاسخ عالمانه به آن در ابتداء باید معانی لغوی و اصطلاحی تقلید و اجتهاد وانواع آن ذکر و مورد بررسی اجمالی قرار داده.و پس از آن با استناد به آیات و روایات مرتبط، پاسخ کامل و دقیق را ارائه نمائیم.
 
 
 
اصل نقد:
تقلید و اجتهاد: تقلید در لغت؛ به معنای قرار دادن چیزی بر گردن دیگری و نهادن کاری برعهده کسی است.[2]                                            تقلید در اصطلاح فقه: به معنای پیروی مکلَف از مجتهد در احکام دینی، و عمل کردن طبق نظر و تشخیص فقهی ایک مجتهدِ معین در احکام (مانند نماز و حج) است.[3]در واقع فرد مکلَف با عمل طبق فتوای مرجع تقلید، مسئولیت تکالیف شرعی خود را بر عهده او نهاده و به احکام الهی پایبند خواهد بود. اجتهاد در لغت؛از ریشه ی «جَهد» به امر سخت و دشوار می باشد.[4]
 
 اجتهاد در اصطلاح فقه و اصول: آخوند خراسانى در کفایه الاصول در تعریف اجتهاد مى‏گوید: «به کار گرفتن توان در راه تحصیل و یافتن حجت بر حکم شرعى».[5]
 
انسان مکلف به خوبی می داند باید یک سلسله احکام شرعی (بایدها و نبایدها) را در زندگی مراعات کند. برای سعادت اخروی خود نیز باید اطمینان داشته باشد که اعمال و تکالیف خود را به طرز صحیحی انجام داده که برای این کار، سه راه بیشتر ندارد:  اول: این که خودش، مجتهد باشد و پس از طی مقدمات اجتهاد و تفحص در قرآن و سنت،قواعد فقه، اصول و دیگر مقدمات لازم برای اجتهاد مسائل شرعی را یکی پس از دیگری استخراج نموده و به آن عمل نماید. دوم : این که از تمام آرای فقیهان مطلع باشد و بر طبق فتوایی عمل کند که یقین کند طریقه احتیاط را در پیش گرفته و تکلیفش را انجام داده است. سوم: این که از مجتهدی آگاه و جامع الشرایط تقلید کند. در این بخش، سوم: یا همان تقلید جاهل از عالم که مورد نظر شبهه گر نیز می باشد را از منظر آیات و روایات بررسی می نماییم.
 
 
 
تقلید جاهل از عالم و جایگاه آن در آیات:
درآیه 36 سوره ی اسراء که شبهه گر برای بیان مخالفت قرآن با تقلید از مجتهد جامع الشرائط با استفاده از معانی لغوی مفردات این آیه، برداشتی ناصواب ، سطحی و غیر علمی داشته است.فقط تقلید کورکورانه و غیر عالمانه مورد مذمت قرار گرفته است.
 
علامه طباطبائی مُفَسِر بزرگ عالم تشیع،در تفسیر این آیه می فرماید:« این آیه از پیروى و متابعت هر چیزى که بدان علم و یقین نداریم نهى مى‏کند، و چون مطلق و بدون قید و شرط است پیروى اعتقاد غیر علمى و همچنین عمل غیر علمى را شامل گشته و معنایش چنین مى‏شود: به چیزى که علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چیزى را که نمى‏دانى مگو، و کارى را که علم بدان ندارى مکن، زیرا همه اینها پیروى از غیر علم است، پیروى نکردن از چیزى که بدان علم نداریم و همچنین پیروى از علم در حقیقت حکمى است که فطرت خود بشر آن را امضاء مى‏کند. ایشان در ادامه می فرماید: آرى همان فطرت سالم او را به تقلید از علمِ عالم و متخصص آن فن، وا مى‏دارد و علم آن عالم را علم خود مى‏داند، و پیروى از او را در حقیقت پیروى از علم خود مى‏شمارد، شاهد این مدعا همان اعمال فطرى و ارتکازى مردم است، مى‏بینیم که شخصى که راهى را بلد نیست به قول راهنما اعتماد نموده و به راه مى‏افتد، مریضى که درد و درمان خود را نمى‏شناسد کورکورانه به دستور طبیب عمل مى‏کند، و ارباب حاجت به اهل فن صنعت مورد احتیاج خود، اعتماد نموده و به ایشان مراجعه مى‏کنند، البته این در صورتى است که به علم ومعرفت آن راهنما و آن طبیب و آن مهندس و مکانیسین اعتماد داشته باشد.»[6]
 
 
 
جایگاه اجتهاد و محصور بودن آن در افراد خاص از دیدگاه قرآن:
در آیه 122 سوره توبه تاکید بر این مطلب شده که گروه خاصی به اجتهاد بپردازند. «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛ شایسته نیست مؤمنان همگی کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان طایفه‌ای کوچ نمی‌کنند که در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آن‌ها را بیم دهند؟» علامه طبرسی در تفسیر این آیه می فرمایند:
 
«درکلمه"لِیَنْفِرُوا"؛ «لام» براى تأکید نفى است،کوچ کردن همه مؤمنان از وطنهایشان براى تحصیل علم و یادگیرى احکام، امرى است نادرست و غیر ممکن. از این مطلب چنین معلوم مى‏شود که اگر شایسته و ممکن مى‏بود و موجب فساد و تباهى نمى‏شد، بر همه واجب و لازم بود، چرا که طلب علم بر هر مسلمانى واجب است. همچنین درباره "فَلَوْ لا نَفَرَ"؛ می فرمایند: پس حال که براى همه مردم امکان کوچ کردن نیست، چرا از هر فرقه‏اى، تعدادى کوچ نکنند؟همچنین "لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ"‏؛ بدین معناست که تحمل رنج کنند، تا در مسائل دینى تخصّص یابند، و براى بدست آوردن آن بکوشند."وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ"‏؛ یعنی هدفشان از بدست آوردن تخصّص دینى، انذار و ارشاد مردمشان باشد." لعلّهم یحذرون" به امید این که از کیفر الهى بترسند، و او را اطاعت کنند.»[7] باتوجه به تفسیرآیه فوق، و این نکته که اجتهاد در فقه و استنباط و استخراج احکام شرعی از منابع دینی(قرآن و سنت)، مستلزم تحمل سال ها سختی، تلاش مستمر و یادگیری چندین رشته تخصصی از قبیل ادبیات عرب،منطق، فقه،اصول،رجال،درایه،حدیث و تفسیر در حد مطلوبی می باشد، مسلما عده ای اندک می توانند مجتهد شده و محل رجوع جهت تعیین بایدها و نبایدها (احکام شرعی ) برای مردم باشند. لذا رجوع افراد عادی به قرآن و سنت بدون طی کردن مراتب علمی فوق، نتیجه ای جز برداشت های سطحی وغالبا نادرست از قرآن و روایات را در پی نخواهد داشت.
 
 
 
تقلید جاهل از عالم و جایگاه آن در روایات:
امام صادق علیه السلام درباره اجتهاد و فتوی دادن در بین مردم  به ابان بن تغلب می فرمایند: «ای ابان، در مسجد مدینه بنشین و در مسائل شرعی فتوا بده. من دوست دارم که امثال تو (فقیهان و عالمان و مجتهدان) در میان شیعیان باشند»[8] در این روایت، به ضرورت وجود عالمان و مجتهدانی که بر مسائل دینی احاطه داشته و به پرسش های مردم پاسخ دهند، تصریح شده است.
 
از علی بن مسیب همدانی روایت شده است که گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم:« راه من دور است و نمی توانم در هر وقت که بخواهم به حضور شما شرفیاب شوم؛ پس از چه کسی معارف دینم را بگیرم؟ امام فرمودند: از زکریا بن آدم قمی بگیر؛ زیرا او امین در دین و دنیاست. علی بن مسیب گفت: وقتی از مسافرت برگشتم، نزد زکریا بن آدم رفتم و معارف و مسایل دینی خود را پرسیدم.»[9] در این روایت امام علیه السلام برای دریافت مسائل شرعی ،مردم را به مراجعه به مجتهد جامع الشرایط رهنمون می سازد.
 
 امیرالمؤمنین علیه السلام به قشم بن عباس که از طرف ایشان حاکم مکه مکرمه بود، نامه نوشتند که:                     « در وقت نماز ظهر و عصر، در بین مردم بنشین و فتوا بده برای کسانی که فتوا می خواهند و کسانی را که نمی دانند، آموزش بده و دانایان را یادآوری کن.»[10]  این روایت نیز دلیل دیگری بر تاکید اهل بیت علیهم السلام بر تقلید از مجتهدین است.
 
 خاتمه:
از مجموع آیات ، روایات ، نظرات علماء و مفسرین بزرگ اینگونه برداشت می شود. تقلید از مراجع که یکی از انواع رجوع جاهل به عالم است. امری طبیعی و منطبق بر فطرت انسان و مورد رضایت خداوند است. همچنین مورد پذیرش همه عقلاء بوده و راهی است برای اطمینان از صحت انجام تکالیف بر مبنای اراده الهی و این نوع از تقلید از مراجعه به متخصصین دیگر که نیازهای دنیوی ما را برطرف می نمایند. به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که حیات دنیوی فانی و زود گذر و حیات اخروی جاودان و ابدی است.
 
 
 
[1] . اسراء، 36
 
[2] . ابن فارس،احمد، مقاییس اللغه ، دفتر انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ،قم،1362 ش ،ج 5 ،ص 19.
 
[3] . طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقى فیما تعم به البلوى‌، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‌،لبنان-بیروت،1409 ه‍ ق‌، ج ۱، ص۴.
 
[4] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 3، ص 386.
 
[5] . خراسانى، محمد کاظم، کفایة الاصول، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، 1415 ق، ج 2، ص 422.
 
[6] . طباطبایى، محمدحسین‏، المیزان، ترجمه: موسوى، محمد باقر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى،چاپ 15، قم، 1374 ه. ش‏، ج‏13، ص: 127
 
[7] . طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، (مترجم: امیرى شادمهرى، احمد)بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى ، چاپ1، مشهد مقدس، 1375 ه.ش. ج3، ص33.
 
[8] . «یا أبان اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَى فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ»(مستدرک وسائل الشیعة، ج17، ص315 )
 
[9] . «عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُسَیَّبِ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع شُقَّتِی بَعِیدَةٌ وَ لَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ- فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی- قَالَ مِنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ الْقُمِّیِّ- الْمَأْمُونِ عَلَى الدِّینِ وَ الدُّنْیَا- قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْمُسَیَّبِ- فَلَمَّا انْصَرَفْتُ قَدِمْنَا عَلَى زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ- فَسَأَلْتُهُ عَمَّا احْتَجْتُ إِلَیْهِ»( عاملى، حرّ، محمد بن حسن‌، وسائل الشیعه ، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‌،قم، 1104 ه‍ ق‌ ،ج 27 ،ص 146،ح33442).
 
[10] . «و اجلس لهم العصرین فافت المستفتی و علّم الجاهل و ذاکر العالم»( سید رضی، نهج البلاغه، نامه شماره 67، ترجمه: فیض الاسلام، مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام‏،چاپ پنجم، تهران.1379 ش)