تاریخ : 23:40 - 1398/10/30
کد خبر : 76607
سرویس خبری : فرهنگی
 

وتعز من تشاء/ماجرای بقال مردم داری که با آیت الله طالقانی ره همزمان تشییع شد

اینروزها چقدر جاى حاج خلیل ها خالیست/

وتعز من تشاء/ماجرای بقال مردم داری که با آیت الله طالقانی ره همزمان تشییع شد

در اوج درگیریهاى انقلاب و چندماهى که شهر تعطیل بود و مردم در تنگناى معیشتی از جیب میخوردند، حاج خلیل اینبار تابلو زد که جنس نسیه میدهد. روزی که حاج خلیل فوت کرد دقیقا مقارن با فوت مرحوم آیت الله طالقانى بود و جمعیت بسیار زیادی براى تشییع آمده بودند جلوى پزشک قانونى که در محله ما بود. چندنفرى انگشت شمار هم از اهل محل رفته بودند براى تحویل جنازه حاج خلیل. تابوت اول که بیرون آمد همه آنرا روى دست بردند و به هواى جنازه آیت الله طالقانى شروع به عزادارى کردند اما نرسیده به بازار خبر دادند جنازه طالقانى تازه از پزشک قانونى بیرون آمده و این جنازه‌ی بقال محل است. جمعیت آنقدر زیاد بود که نمیتوانست برگردد و همانجا منتظر رسیدن جنازه آیت الله طالقانى ماندند و بدون آنکه بقال را بشناسند، هر دو جنازه را با شکوه تمام تشییع کردند و بقال ساده‌ و شهرستانى که همیشه غمخوار مردم بود، برعکس حرفهاى ساواک بى کس و تنها نمرد. اینروزها چقدر جاى حاج خلیل ها خالیست.

کارگر آنلاین: حسین رزاق در یادداشتی نوشت: من بچه گلوبندک هستم. اصلِ تهران. در همان محله یک بقالى کوچکى داشتیم که صاحبش حاج خلیل نامی بود، شهرستانى و آذرى زبان که خیلى سخت فارسی میتوانست حرف بزند. کس و کارى هم در تهران نداشت. کاسب سالم و سلامت و واقعا حبیب خدا… بزرگترها تعریف میکردند وقتی اواخر پهلوى خوار و بار و حبوبات ناگهان گران شد او روى شیشه مغازه اش کاغذى نوشت که بعلت گرانى جنس نمیفروشد. ساواک بعداز خبر شدن با حاج خلیل برخورد سختی کرد که یکوقت بسرش قصد اخلال در بازار نزند، از همان بقالى کوچکش! به او گفته بودند مردک بی کس و کار شهرستانى (دهاتى) تو با این کارها فکر کردى میتوانى کارى از پیش ببرى و مردم اصلا تو را آدم حساب میکنند؟ بخاطر نمک نشناسی از حکومت آخرش مثل سگ و در بى کسی و تباهى میمیرى! وقتی خبر به گوش میراسماعیل پدر مهندس موسوى که کاسب معروف سنگلج بود رسید، او هم تابلو زد که بعلت گرانی جنس نمیفروشد و دهان به دهان گشت و اکثر کاسبان تهران همین تابلو را زدند و مردم هم خرید اجناس گران را تحریم کردند تا ارزان شود. کار بجائی رسید که شاه هم پیام تلویزیونی داد و اعلام کرد با مردم همراه است و جنس گران نمیخرد!
 
 
در اوج درگیریهاى انقلاب و چندماهى که شهر تعطیل بود و مردم در تنگناى معیشتی از جیب میخوردند، حاج خلیل اینبار تابلو زد که جنس نسیه میدهد. روزی که حاج خلیل فوت کرد دقیقا مقارن با فوت مرحوم آیت الله طالقانى بود و جمعیت بسیار زیادی براى تشییع آمده بودند جلوى پزشک قانونى که در محله ما بود. چندنفرى انگشت شمار هم از اهل محل رفته بودند براى تحویل جنازه حاج خلیل. تابوت اول که بیرون آمد همه آنرا روى دست بردند و به هواى جنازه آیت الله طالقانى شروع به عزادارى کردند اما نرسیده به بازار خبر دادند جنازه طالقانى تازه از پزشک قانونى بیرون آمده و این جنازه‌ی بقال محل است. جمعیت آنقدر زیاد بود که نمیتوانست برگردد و همانجا منتظر رسیدن جنازه آیت الله طالقانى ماندند و بدون آنکه بقال را بشناسند، هر دو جنازه را با شکوه تمام تشییع کردند و بقال ساده‌ و شهرستانى که همیشه غمخوار مردم بود، برعکس حرفهاى ساواک بى کس و تنها نمرد. اینروزها چقدر جاى حاج خلیل ها خالیست.
حسین رزاق
وتعز من تشاء...
خدا هر کس را بخواهد، عزت می دهد...