زن و شوهر جوان برای قتل پیرمرد پولدار در شرق تهران همدست شدند
روز ۳۱ شهریورسال۹۹، دختر جوانی به اداره پلیس رفت و مأموران را از ناپدید شدن ناگهانی پدرش باخبر کرد و گفت: «پدرم قناد و آشپز است و احد نام دارد. خواهر و برادرهایم خارج از کشور هستند و من هم در کرج زندگی میکنم به همین خاطر پدرم به تنهایی در خانهاش در شرق تهران زندگی میکند. هرازگاهی به او سر میزدم، اما این مدت به خاطر شیوع بیماری کرونا به خانه او رفت و آمد کمتری داشتم و بیشتر تماس تلفنی داشتیم. چند روز قبل با پدرم تماس گرفتم، اما پاسخی نشنیدم. با چند نفر از همسایهها نیز تماس گرفتم که میگفتند چند روز پیش پدرم را در پارک دیده بودند ولی از آن روز بیاطلاع هستند. نگرانم بلایی سرش آمده باشد و از پلیس کمک میخواهم.»
- بعد از تماس دختر پیرمرد، مأموران در اولین گام از تحقیقات به خانه ویلای پیرمرد رفتند و بعد از بازکردن در متوجه شدند وسایل خانه به هم ریخته و ۱۴ تخت فرش ابریشم و ۲۰۰سکه طلا و مقدار زیادی پول نقد سرقت شدهاست. بنابراین فرضیه قتل با انگیزه سرقت قوت گرفت تا اینکه مأموران در روند تحقیقات خود دریافتند زن و مردی با کارت عابر پیرمرد مقدار زیادی داروی بدنسازی و تعدادی گوشی تلفن همراه خریداری کردهاند.
- با بهدست آمدن این اطلاعات مأموران با تحقیق از صاحبان مغازه و چهرهنگاری توانستند تصویر زن و مرد جوان را شناسایی کنند. با بهدست آمدن این سرنخ یکی از متهمان به نام کامبیز ردیابی و بازداشت شد. آن مرد که دارای سابقه کیفری بود مورد تحقیق قرار گرفت، اما مدعی شد کارت را از یکی از دوستانش به نام بهروز گرفته است.
با ثبت این اظهارات سرانجام بهروز چهار ماه بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد. مرد جوان در بازجوییها با اقرار به قتل پیرمرد با همدستی کامبیز و همسرش گفت جسد مرد سالخورده را در جاده تلو رها کرده است.
با اقرارهای متهم، دختر پیرمرد به پزشکی قانونی رفت و مشخص شد جسد متعلق به پدر ۸۵سالهاش است.
- با شناسایی جسد، بهزاد بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «من و کامبیز با هم دوست بودیم. مدتی قبل از حادثه تصمیم گرفتیم از خانه پیرمرد سرقت کنیم، چون میدانستیم اموال باارزشی در خانهاش است. در اجرای این نقشه قرار شد همسر کامبیز همراهمان باشد و ما را کمک کند. روز حادثه طبق نقشه به بهانه اینکه برای مجلسی مجلل به دنبال آشپزی حرفهای میگردیم به خانه او رفتیم. از او خواستیم برای صحبت کردن سوار ماشین شود. وقتی پیرمرد را سوار ماشین کردیم به جاده تلو رفتیم. در محل خلوتی از او کارت عابربانک همراه رمزش را خواستیم. وقتی کارتش را گرفتیم او را با بند کیف خفه کردیم و به خانه برگشتیم.» متهم ادامه داد: «بعد از قتل پیرمرد، کامبیز و همسرش سرم را کلاه گذاشتند و به دروغ گفتند کارت عابر بانک مقتول را حین انداختن جسد در جاده تلو گم کردهاند. حرفشان را باور کردم، اما بعدها متوجه شدم آنها با کارت عابر بانک مقتول خرید کرده و از آن مبالغ زیادی پول برداشت کردهاند.»
- کامبیز ۳۳ساله نیز تحت بازجویی قرارگرفت. او با اقرار به جرمش با همدستی همسر ۳۸سالهاش گفت: «من و بهروز در فضای مجازی با هم آشنا شدیم. آن زمان یخچال خانهمان خراب شده بود. برای تعمیر یخچال در اینترنت جستوجو کردم تا اینکه شماره بهروز را پیدا کردم و با او تماس گرفتم. او بعد از تعمیر یخچال شروع به درد دل کرد و از شرایط مالیاش صحبت کرد.»
متهم ادامه داد: «همسرم قبلاً ازدواج کردهبود و صاحب دو فرزند بود. با این شرایط من عاشقش شدم و با هم ازدواج کردیم. وضع مالی خوبی نداشتم به همین خاطر زندگی سختی را میگذراندیم. این شد وقتی بهروز شرایط مرا فهمید پیشنهاد سرقت را مطرح کرد و گفت پیرمردی را میشناسد که سالها قبل با او همسایه بوده و فرزندان پیرمرد خارج از کشور هستند.» او در خصوص سرقت گفت: «آن شب طبق نقشه پیرمرد را در جاده تلو کشتیم، سپس با کلید در خانه مقتول را باز کردیم و همه پول، طلا، سکه و فرشهای ابریشمی که در خانه بود را سرقت کردیم.»
سه متهم راهی زندان شدند و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. سه متهم بعد از تعیین وقت به زودی در شعبهدهم دادگاه کیفری یک استان تهران با درخواست قصاص از سوی اولیایدم محاکمه خواهند شد.