دگردیسی روابط با نامحرم توسط فضای مجازی
به گزارش کارگرآنلاین، مسئله ارتباط با نامحرم همواره به عنوان یکی از خط قرمزها در جامعه مطرح بوده است؛ به طوری که در قوانین شرعی و عرفی هم به آن تاکید میشود.به همین خاطر از همان ابتدای سن بلوغ دختران و پسران در مدارس جدا از هم بودهاند و در مقطع بالاتر تحصیلی یعنی دانشگاه که به اقتضای محیط و فضای درسی این حصار شکسته میشود افراد باید با توجه به قوانین دانشگاهی به منظور فعالیتهای علمی و درسی کنار هم باشند، هرچند یک سری مسایل و مشکلاتی هم دراین فضای باز جدید ایجاد میشود اما باز هم دانشجویان دختر و پسر باید تابع مقررات دانشگاهی عمل کنند.
در فضای کاری هم کارمندان در محدوده کاری و قوانین سازمانی مرتبط با یکدیگر مشغول به کار هستند. اما طی چند سال گذشته با ورود و رشد سریع فناوری ارتباطاتی و دنیای جدید مجازی دگردیسی تازهای در روابط بین افراد ایجاد شده است؛ چراکه قبل از این ارتباطات هرچه بود به صورت فیزیکی و حضوری بود اما به مدد فضای مجازی، در روابط بین افراد هم تغییرات و تحولاتی صورت گرفته است.
فضای مجازی سکه ای دورو
به طور کلی فضای مجازی را مانند هر مقوله دیگری که در دنیای حقیقی وجود دارد، باید از منظر تهدید و فرصت با هم بررسی کرد. فضای مجازی، به مثابه سکهای است که باید دو روی آن را با هم دید. رویی که مربوط به فرصتها و نقاط قوت آن هست و روی دیگر تهدیدها و آفات این فضا است. لذا باید در نظر داشت که شناخت درست فضای مجازی و به دنبال آن، استفاده صحیح و درعین حال حداکثری از این پدیده دنیای مدرن، نیاز به شناخت و توجه به هر دو روی سکه است.
به دنبال این اتفاق جدید ارتباطی که باعث دگردیسی در روابط بین افراد شده است طبیعتا باید و نبایدهای ارتباطی قبل هم تغییر کرده؛ مثلا افراد درفضای مجازی عکسهای مختلف خودشان را میگذارند یا از عکسهای دیگران استفاده می کنند و یا با آی دی های مخفی حاضر میشوند که برای طرف مقابل ناشناخته هستند. در واقع دنیای مجازی شخصیتها و هویتهای مجازی را میسازد به طوری که نمیدانیم طرف مقابل ارتباطی زن هست یا مرد!
تربیت رسانه ای، نیاز جدید عرصه تربیت
به نظرمیرسد همان طور که سواد رسانهای تقریبا در جامعه نهادینه شده و اغلب از کوچک و بزرگ کم و بیش از آن اطلاع دارند،به تربیت و پرورش رسانهای نیاز است. رجبی مدیر فرهنگسرای رسانه در استان اصفهان میگوید:« پس از سالها کار درباره سواد مجازی به این نتیجه رسیدهایم که ما به جای سواد رسانهای بیشتر از هر چیز به تربیت نسلی که با این موضوعات سر و کار دارد نیاز داریم زیرا سواد مجازی را تقریبا همه دارند اما آنچه مهم است چگونگی و نحوه استفاده از این فضای جدید ارتباطی نوین است که اغلب افراد آن را نمی دانند و شناختی ندارند. به همین خاطر گرفتار آفات و مشکلات آن میشوند.»
بنابراین میبایست در زمینه فضای مجازی و نسل آینده؛ یعنی نسلی که مشخصا با این فضای جدید بزرگ شده و زندگی میکند و عمده روابط خود را به این دنیای جدید اختصاص داده است تمهیدات ویژهای اندیشید؛ چرا که روابط افراد در فضای مجازی نیز مانند فضای حقیقی باید با رعایت قوانین و مقرراتی باشد تا افراد گرفتار آفات آن نشوند. این نسل دیگر مانند گذشته نیست که دنیای مجازی تازه وارد زندگی او شده باشد اینها با فضای مجازی بزرگ میشوند آن هم دنیایی که سرعت و شتابش همچنین تنوع و پیچیدگیاش بزرگترها را خیلی راحت پشت سر میگذراند.
بنابراین دراین خصوص نیاز به آیندهپژوهی است؛ علمی که این روزها در موضوعات مختلف به یک موضوع مهم و قابل توجه تبدیل شده است. به نظر میرسد دراین مبحث خاص نیز باید به صورت ویژه ورود داشت تا تهدیدهای آن را قبل از ظهور و بروزشان در جامعه و تاثیراتی که به جا میگذارند شناسایی و مهار کنیم. متاسفانه هنوز بخشی از مسئولان به دلیل استفاده نکردن از فضای مجازی با مشکلاتی که این فضای نوین ارتباطی برای جامعه حتی خانوادههای خودشان ایجاد می کند آشنایی ندارند، همین مسئله میتواند به خودی مشکلساز باشد چون راهکاری نوین برای آن ندارند و همچنان با شیوههای قدیم و سخت افزارانه میخواهند با این پدیده نوین مجازی مقابله کنند.
به عنوان مثال در بحث حیا و حفظ حریم افراد در فضای مجازی نیاز به نهادینه کردن امربه معروف و نهی از منکر است، اما نمیتوان به همان طریق که دردنیای حقیقی است در فضای مجازی هم امر به معروف و نهی از منکر را پیاده کرد قطعا ملزومات و شرایط خودش را میطلبد تا تاثیرگذاری داشته باشد.
البته اصول هرگز ازبین نمیرود و برای مقابله با هرپدیدهای از هر شکلی باید به اصول پایبند باشیم، اصول اسلامی که منطبق بر فطرت بشری است که در طول قرنها و با وجود همه اتفاقات در بین تمامی ملیتها و قومیتها این نکته را نشان دادهاند که اگر به اصول پایبند باشیم شخص و اجتماع از آسیبها و آفات احتمالی مصون میمانند.
وصرف نظر از انگیزه اصلی اینکه چرا زنان متاهل خیانت میکنند، نفس این امر در میان متولدین دهه شصت و پنجاه به شدت روبه گسترش است. موضوع نگران کننده برای من این است که این مهلکه افرادی را به درون خود میکشاند که نه میخواستند و نه حتی تصورش را میکردند که وارد رابطهای دیگر شوند. اما به خودشان که آمدند دیدند خیانت دارد اتفاق میافتد. زن چهل و سه سالهای که با پسر خواهر شوهرش وارد رابطه شده. پسر جوانی که پانزده سال با او تفاوت سنی دارد، زن هیچ وقت فکرش را نمیکرد که شوخیها و تنها شدنها و جای پسرم است و من با فلانی میروم خانه، برایش دردسرساز شود.
شخصا اعتقاد دارم انسان همچون سایر حیوانات موجودی غریزی و چندآمیزشیست. اما آنچه او را از سایر حیوانات در این مورد مجزا کرد قوه یادگیری و تعقلِ در جهت سازگاری و بقاست. انسان روزی شروع به یادگیری کرد. شروع به فاصله گرفتن از غرایز. چیزهایی را آموخت که اگرچه خلاف ذاتش بود اما موجب سازگاری او شد. ما در ایران در آموختنیها بسیار ضعیف عمل کرده ایم. از ابتدا به ما یادندادند. ما را درست در زمانی که داشتیم از بازیهای کودکی لذت میبردیم از جنس مخالف جدا کردند و با یک علامت سوال بزرگ، بزرگ شدیم.
اینکه:« مگر دیگری قرار بود با من چه بکند که از من جدایش کردند؟» از سوی دیگر رسوم و سبکی از زندگی وارد جامعه ما شد که متناسب با آنچه ما هستیم و بر ما میرود نبود. ما مهارت ارتباط با دیگران را یاد نگرفتیم. حدومرزها را نمیشناسیم. محدوده اینکه دختر خاله ما به همسرمان باید چقدر نزدیک بشود را نمیدانیم. محدوده اینکه زنمان با دوست دانشگاهیاش که مرد است و قرار است بیرون برود و روی پروژهشان کار کنند را نمیدانیم.
مرزهایش قابل تعریف نیست. او نباید از زندگی خصوصی تو و همسرت تحت عنوان دردو دل کردن مطلع شود. مفهومی به نام «جاست فرند» که ما چندین سال است آن را لق لقه میکنیم و یک مفهوم وارداتیست، هیچ کدام از این تعاریفی را شامل نمیشود که ما در مناسبتهامان آن را به جا میآوریم. جاست فرند شما مشاور شما نیست.حد و مرز مشخصی دارد. ما این مرزها را نمیدانیم. اصلا برایِ ما نیست. با آن بیگانه هستیم. چون خودآگاهی نداریم گم میشویم.
با دوستتان (مرد) و همسرتان میروید جنگل. شب سه نفرتان توی چادر میخوابید و دم صبح «حالتی بر شما میرود» که پس از چندی رابطه جنسی بینتان اتفاق میافتد. توی گروه تلگرامی «انجمن شاعران فلان» آقای فلانی ساعت دو بامداد به شما مسیج میدهد که:« بانو، سروده زیبایتان را خواندم،حضور شما در این جمع غنیمت است» شما متوجه میشوید دارد اتفاقی در درونتان میافتد، ادامهاش میدهید و کار به جای باریک می رسد. اینجا جای ترمز است، جایی که دیگری میآید و دل و دین و عقل و هوش را به باد میدهد. اینجا باید فاصله بگیرید و به خودتان بگویید:« رابطه من با همسرم/ پارتنرم یک مرگیش است که باید ترمیم شود.»
ما زنگ خطرها را جدی نمیگیریم. یک آن است. ما بارها در این موقعیت و لحظه قرار گرفتهایم. لحظهای که میدانیم دارد یک جریانی از انرژی فعال میشود. هر آدمی، «آن» را و «لحظه» را درک میکند. همه چیز از همان لحظه آغاز میشود. بها دادن یا متوقف کردن آن حس مرموز، دلچسب، هیجانانگیز. ما قدرت عجیبی در انکار این حس و خودفریبی داریم: جدی نیست. بگذار ببینیم حالا بعدها چه میشود. یک سلام و علیک ساده است. یک چت کردن عادیست. ولش کن، حالا بعدا یه کاریش میکنم …اینجا آن نقطهایست که سنجش آن نیاز به مهارت دارد. اینکه زن با خودش بگوید: اگر شریک عاطفی من هم شاهد ما بود، من باهمین لحن با دوستش، با همکارم، فروشنده مغازه، مدیر فلان گروه تلگرام، فلان دوستم در فیس بوک و… صحبت میکردم؟!
آیا اینکه دارم چتها را پاک میکنم یک هشدار نیست که رابطهام با شریک عاطفی دارد لنگ میزند؟ مرزها را برای سلامت روحی خودتان شناسایی کنید. در محدوده مشخصی با دیگران رفتار کنید. برای خانهتان، لباس پوشیدنتان، مهمانی رفتنتان و … حد ومرز بگذارید. اما لطفا حدومرزها را جدی بگیرید. مرز ما، قلمرو ماست. باید مراقب قلعهمان باشیم.”