یادداشت
ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، بحرانی که تبعات بسیار دارد
ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، در شرایطی که هنوز سونامی سالمندی پیشبینیشده آغاز نشده است، تصویری هولناک از آینده ترسیم میکند.
به گزارش کارگر آنلاین ، شرق نوشت: هادی کحالزاده، پژوهشگر مرکز مطالعات دانشگاه برندیس، در گفت و گویی که درباره بحران صندوقهای بازنشستگی کشور، داشت، عنوان کرد؛ نظام بازنشستگی کشور ما، قدیمیترین و یکی از متنوعترین و بهاصطلاح سخاوتمندانهترین برنامههای بازنشستگی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و یکی از نمادهای ساخت و شکلگیری دولت مدرن در ایران است. ولی این نماد دولتسازی، امروز به دلایل مختلف، به یکی از اصلیترین عوامل فرسایش نهاد دولت و به نماد حکومتناپذیری تبدیل شده است. نظام بازنشستگی ایران تصویر فریبندهای دارد؛ پوشش گسترده، تنوع خدمات، نرخ بالای جایگزینی و شرایط بهرهمندی نسبتا مناسب. نظام بازنشستگی ما بالاترین نرخ جایگزینی در دنیا را دارد، یعنی اولین حقوق دریافتی بازنشستگی نسبت به آخرین حقوق کار 95 تا صد درصد در تأمین اجتماعی و 105 درصد در صندوق کشوری است و از نظر پوشش هم مدعی هستیم که حدود 73 درصد جامعه ایران به یکی از خدمات این نظام دسترسی دارد.
این دسترسی در طول زمان فراگیرتر هم شده است؛ از 25 درصد در اواسط دهه 50 در شهرهای بزرگ به 73 درصد در شهرها و حتی کمبرخوردارترین روستاها هم رسیده و حتی بخشی از بازار غیررسمی اشتغال را نیز پوشش داده است. علیرغم این تصویر فریبنده، نظام بازنشستگی ما در تأمین اهدافش، یعنی فقرزدایی و تأمین پایدار یک زندگی شرافتمندانه برای جامعه سالمندان کشور، ناتوان است و با ناپایداری شدید مالی، تأمین پایدار همین خدمات ناکافی نیز با پرسش جدی روبهرو است.
وقتی به میزان کفایت مستمری نگاه میکنیم، میبینیم بهجز ابتدای همسانسازی در سال 1400 آنچه به عنوان حقوق بازنشستگی توسط سازمان بازنشستگی کشوری پرداخت میشد تا حدی بالای خط فقر بود. تقریبا نیمی از مستمری بازنشستگی کشوری که الان پرداخت میشود، زیر خط فقر (برای یک خانواده) سهنفره است و سرانه بعد خانوار سالمندان ما را که حدود دو و هفتدهم است، تأمین نمیکند. در سازمان تأمین اجتماعی هم همواره در سالهای اخیر متوسط دریافتی افراد سالمند زیر خط فقر بوده و امسال هم نزدیک به 70 درصد از پرداختها برای خانواده سهنفری، زیر خط فقر است. من در مورد کارکرد ایجاد برابری، اگر به هدف ایجاد برابری بیننسلی یا اشکال دیگر عدالت و اینکه چگونه نظام کنونی بازنشستگی ما آن را نقض میکند و به نابرابری دامن زده است، نگاه نکنیم و صرفا به وجه تأمین زندگی شرافتمندانه و کفایت مزایا نگاه کنیم، شاهد شکست آن علیرغم ادعای سخاوتمندی مزایا هستیم.
با وجود ادعایی که درباره گسترش پوشش هست، صرفا 31 درصد جمعیت در سنِ کار به این صندوقها بیمه میپردازند و تقریبا 35 تا 40 درصد از جمعیت اندک سالمند کشور تحت پوشش هستند. دولتها از یک سو به ناپایداری مالی صندوقها دامن میزنند و از سوی دیگر هزینه بالا، بار مالی و ناترازی که در نظام بازنشستگی کشور وجود دارد، گریبانگیر خود دولتها میشود. دولت تقریبا به اندازه کسری بودجهای کشور به صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشکری و فولاد در بودجه پرداخت داشته است، بدون اینکه تعهدات خود را به تأمین اجتماعی پرداخت کند و این ناپایداریهای مالی روز به روز بیشتر میشود. از سال 1390 کمک دولت حدود دوهزارو 200 برابر به سازمان صندوق بازنشستگی کشوری رشد کرده و این روند ادامه پیدا خواهد کرد. اگر دولت بخواهد در دو دهه آینده بخشی از بدهی تأمین اجتماعی را بدهد باید حدود 50 درصد بودجه را به صندوقهای بازنشستگی تخصیص دهد. اگر هم اراده و توانی برای بازپرداخت وجود نداشته باشد، کسری سازمان تأمین اجتماعی به تنهایی تا ۱۵ سال آینده سهونیم برابر بودجه دولت خواهد بود.
بنابراین اگر بخواهم تصویر بزرگتری بدهم و بحران را سادهسازی کنم، میگویم نظام بازنشستگی کشور بدون کمک دولت در کوتاهمدت امکان ادامه حیات ندارد. در بلندمدت اگر نسبت دارایی کنونی به تعهدات کنونی را برای دوره 70-75ساله برای صندوق کشوری یا تأمین اجتماعی در نظر بگیریم، در خوشبینانهترین حالت تأمین اجتماعی فقط 15 درصد منابع لازم را امروز دارد. اما تصویر دقیقتر از عمق بحران را شاید باید در عوارض بسیار نگرانکننده ادامه وضعیت موجود بدانیم.
یعنی اگر سازمان تأمین اجتماعی کل داراییها و طلبش را از دولت بگیرد، شستا و ساختمانهایش را بفروشد، تازه میتواند 15 درصد تعهدات آتیهاش را به اعضای کنونیاش بپردازد. این درصد برای سازمان کشوری بسیار کمتر است و بین هشت تا 14 درصد پیشبینی میشود؛ ولی اگر این هم 15 درصد باشد، یعنی صندوقهای بازنشستگی به صورت کلی برای تأمین تعهداتشان حدود 85 درصد کسری دارند. اگر بخواهم مقایسه کنم این عدد ۱۵ درصد منابع موجود ما برای صندوقهای بازنشستگی در کانادا ۱۱۰ درصد است و برای صندوقهای بازنشستگی عمومی در ایالتهای مختلف آمریکا به طور متوسط به ۸۰ درصد رسیده و به عبارتی زنگها را به صدا درآورده است. اما این اعداد برای کشور ما در بهترین وضعیت ۱۵ درصد است.