سوال یک دانشجو
چرا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی علمای اسلام همچون آیات عظام مکارم و جوادی آملی سعی چندانی برای اجرای برخی ازاحکام ندارند؟
بخش دوم صحیح است. ما خبر نداریم و همیشه چوب ندانستنها و غفلت خود را میخوریم. در این مملکت، از رییس جمهور، رییس مجلس، نمایندگان، وزراء، مدیران، کارمندان، صاحبان سرمایه و بالاخره مردم، چه کسی نمیداند که اسلام دین خداست و موجب سعادت دنیا و فلاح در آخرت میگردد؟ و چه کسی نمیداند که تولید ملی نجاتبخش است؟ و چه کسی نمیداند که وابستگی به جهانخواران، کشور و ملت را به ذلت میکشاند؟ و چه کسی نمیداند که رانت، رشوه، ربا، کلاهبرداری و ... حرام، جرم و ظلم است؟! هم حکم عقل است و هر عاقلی میداند – هم احکام اسلام است و هر مسلمانی میداند و هم فقها و در رأس "ولی فقیه"، مکرر بیان داشتهاند.
●- به چند نکتهی بسیار مهم باید دقت شود:
الف – عادت انسان (از آن جهت که متکبر است؛ مگر آن که مؤمن باشد) این است که وقتی به عمد خطا کرد و سپس ضرر و زیان آن خطا متوجه خودش شد، سعی میکند تا گناهش را گردن دیگران بیاندازد. از این و آن شروع میکند و تا به خداوند سبحان نیز میرسد.
●- مانند همین شرایط اقتصادی! که ما رییس جمهور، دولت و نمایندگان مجلسی انتخاب میکنیم که در عمل نه تنها اهتمام لازم را نمیورزند، بلکه اگر معکوس عمل ننمایند، شاکریم! ما به جای آن که به انتخاب و منتخَب خود نقد وارد کنیم، فقها را متهم مینمایند که چرا آنها عمل نکردند؟!
ب – آن چه علمای اعلام از اصول و فروع اقتصادی بیان نمودهاند، حرف جدیدی نیست، هم در قرآن کریم و احادیث بیان شده است، هم سایر علما از گذشته (مانند شیخ مفید و ...) تا کنون (آیت الله شهید محمد باقر صدر رحمة الله علیه و ...) گفتهاند. پس عمل با دولت و ملت است.
●- علما و فقها که نمیتوانند از خودشان چیزی به اسلام اضافه یا از آن کم کنند و نمیتوانند در آن تغییر ایجاد نمایند؛ هر چند که با رشد عقلی و علمی، به یافتههای جدیدی در همان منابع برسند و یا انطباقش را با ساختارهای جدید بیان دارند.
به عنوان مثال: در اسلام گفته میشود که تقدم بخشیدن به کسی که در دست راست قرار دارد، مستحب (بهتر) است. اکنون میبینید که این معنا در سطح جهان به صورت یک قانون برای تردد انسان به صورت پیاده یا سواره درآمده است. خیلیها هم رعایت نمیکنند.
همینطور است احکام اقتصادی. به عنوان مثال: سرمایه، کار، مالکیت، اجرت، تولید، توزیع، تجارت، معاملات پولی و اقسام آن چون معاملات ربوی که حرام است و ... از همان ابتدا در اسلام بیان گردیده است. حالا برخی از علما آنها را به صورت موضوعی دستهبندی کردند، برخی دیگر احکام جزئیتری را بیان نمودند و در هر عصری تطبیقش میدهند با ساختارهای جدیدی چون بانک، بیمه، معاملات ارزی و ... در عصر ما.
ج – "علم و عمل"، اگر چه لازم و ملزوم یکدیگرند، اما هر کدام مستقل هستند. حتی در اشخاص نیز بُعد عملی، به "عقل علمی" بر میگردد و بُعد عملی، به "عقل عملی"؛ لذا بسیاری خوب و بد را میشاسند، اما عمل نمیکنند. پس انگیزهی عملی در دولت، مجلس و مردم لازم میآید.
بنابراین چنین نیست که "عالِم" به هر عِلمی، الزاما بتواند خودش نیز "عامل" به آن باشد، به ویژه در عرصهی مسائل عمومی.
به عنوان مثال: ممکن است که استاد دانشگاهی در علم پزشکی، یا فیزیک نظری، یا مکانیک و ...، شاگردان بسیاری را تعلیم دهد، اما هیچ دلیلی ندارد که حتماً خودش نیز جراحی، یا مکانیکی نماید. چه بسا او توان یا امکانش را نداشته باشد.
شما خودتان در عمل، سعی میکنید که در تعاملات اقتصادی به هیچ وجه مبتلا به معاملات ربوی نگردید، اما آیا تغییر سیستم بانکی نیز با شماست؟!
آیا میتوان به شهید محمد باقر صدر یا مرحوم آیت الله خویی [اساتید اقتصاد اسلامی] معترض شد که شما چرا ساختار اقتصادی عراق در دورهی رژیم بعثی صدام را تغییر ندادید؟! یا اکنون به آیتالله العظمی سیستانی و ... معترض شد که چرا تمامی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در عراق را تغییر نمیدهند؟! خب امکان و ملزوماتش را ندارند.
د- هر کسی علمی، استعدادی و ذوقی دارد و به همین دلیل در رشتهای فعالیت مینماید. کار یکی تحقیق و تدریس است – کار دیگری مدیریت است – کار دیگری کار است و ...؛
یکی تیغ داند زدن روز کار (یکی به هنگام جنگیدن، جنگیدن را بلد است)
یکی را قـلـمزن کـند روزگار (یکی دیگر اهل قلم است) (حافظ)
پس ضرورت و توجهی ندارد که از هر کسی که در رشتهای علم داشت، توقع نمود که خودش نیز آن را در سطح کلان (حکومت، دولت، جامعه، کشور و ...) به اجرا درآورده و محقق نماید. چنان که در ساختار نظام یک کشور، قوای سه گانه (مقننه، مجریه و قضاییه)، مستقل میباشند.
مردم (مجریان):
برگردیم به پاراگراف اول (الف)؛ علم کدامیک از علما و فقهای ما، به پای علم پیامبر اکرم و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین میرسد؟! آنها همه به تعلیم خداوند علیم، برخوردار از علم لدنی و علم وحی بودند؛ پس چرا تمامی جوامع و امور دنیا را اصلاح ننمودند؟!
●- مهم این است که مردم، باید ضمن تعلیم گرفتن، از آنها تبعیت و اطاعت کنند، چرا که مردم (بدنه جامعه) تمامی نمیتواند علوم را فرا بگیرد، اما در تمامی عرصهها میتواند تبعیت نمایند.
مگر همه پزشکی یا معماری یا خلبانی و ... میدانند؟! اما تبعیت میکنند.
●- بنابراین، اگر مردم تبعیت نکنند و یا خوب تبعیت نکنند، اگر بصیر نباشند، اگر غفلت کنند، اگر به بازی و گذران روز مشغول باشند، اگر به رهنمود عالم، مدرس و مربی توجه نکنند، اگر خود را به دست امواج تبلیغی و ضد تبلیغی بسپارند و ...، چه اتفاقی میافتد؟!
*- چه بسا حتی همان اتفاقاتی که در سقیفه، مسجد کوفه یا کربلا رخ داد، باز هم رخ دهد؛ و البته پس از مواجهه با خسران، هر کسی سعی میکند که گناه را گردن دیگران بیاندازد!
●- وقتی گفته میشود مردم، منظور فقط تودهی ملت نمیباشد، بلکه مقامات، مسئولان، مدیران، صاحبان ثروت، تولید کنندگان، اهل قلم، اصحاب رسانه، هنرمندان و ...، همه همین مردم هستند.
*- بنابراین اگر مردم ضمن علم و آگاهی، انتخاب غلطی نمودند، حتماً و یقیناً چوبش را میخورند.
نمیشود مدعی و متوقع بود که مراجع، فقها و علما وسط بیایند و در یک نظام اسلامی، آرای مردم را کنار بگذارند، رییس جمهور، وزراء، نمایندگان مجلس، مدیران بانک، صنایع، کشاورزی و ... همه را کنار بگذارند و خودشان به جای همه آنها عمل کنند!
***- مردم ایران در سال 1357، همان مردم ایران در سالهای 1342 به بعد بودند و امام خمینی رحمة الله علیه نیز همان آیت العظمی خمینی بود که مردم را دعوت به قیام علیه ظلم، استعمار، وابستگی و ذلت مینمود. پس آن موقع که مردم خواستند، محقق گردید.
***- آیا از امام زمان، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه، عالمتر، فقیهتر، آگاهتر، بصیرتر، دلسوزتر، مدیرتر ... و در یک کلمه "کاملتر" داریم؟! پس چرا نمیآیند جهان را نجات دهند و تمامی امور را شخصاً اصلاح نمایند؟!
چرا که زمینه نیست، شرایط نیست. کدام زمینه و شرایط؟! خواست و رویکرد مردمان به یک منجی الهی جهت نجات.
***- امروز یک مقام اقتصادی که سر سفرهی اسلام، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نشسته و به این مرتبه رسیده، با وقاحت مدعی میشود که اقتصاد امری تخصصی است و علما و فقها نباید در آن دخالت کنند! گویی که تخصص نیز فقط خارجیاش خوب است!
خب، از این ملت مسلمان، از این دولت مسلمان، از این مجلس مسلمان، از این روحانیون مسلمان، از این فرهیختگان، صاحبان قلم و تریبون مسلمان، استاتید دانشگاهی مسلمان و ... که مجموعاً بدنه ملت را تشکیل میدهند، صدایی در نمیآید تا او را همانجا به علت "جهل و تکبر" عزل کنند!
«پس، از ماست که بر ماست».