تاثیر فرهنگی دوران دفاع مقدس بر تئاتر معاصر
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از هنرمندان جوان پایههای جریانی را ریختند که به هنر انقلابی یا متعهد معروف شد. این هنرمندان تلاش داشتند تا مطالبات مردمی را در قالب هنر و متاثر از تعالیم اسلامی و تفکر انقلابی منعکس نمایند. با آغاز جنگ تحمیلی این تفکر با هنر دفاع مقدس در هم آمیخت و به مرور با نام هنر مقاومت خود را بروز داد.
ژانری که طی ۴۰ سال تلاش کرد تا گفتمان مقاومت را در میان مردم فرهنگسازی نماید. فرصت را مغتنم شمردیم تا گذری کوتاه داشته باشیم بر چهل سال فعالیت هنرمندان این ژانر اختصاصی که در سایه گفتمان مقاومت در کشور شکل گرفت:
جنگ تحمیلی
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که به درستی باعنوان دفاع مقدس شناخته میشود، طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ برابر ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد. در این روز درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. جنگی که طی آن رژیم بعث عراق از هیچ جنایتی فروگذار نکرد.
ایران در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را با تاکید بر شرایطی پذیرفت. اما یک ماه بعد و پس از هجوم نیروهای منافقین با پشتیبانی ارتش عراق و پیروزی عملیات مرصاد از سوی ایران و شکست آنان سرانجام آتش بس شکل واقعی بخود گرفت.
تئاتر حرفهای
در زمان جنگ مجال چندانی برای توسعه تئاتر حرفهای باقی نمانده بود.
مهرداد رایانی مخصوص درباره اوضاع تئاتر حرفهای در زمان جنگ تحمیلی معتقد است: «به دلیل شرایط جنگی اصلاً اوضاع تئاتر مناسب نبود. نسبت به الان از امکانات کمتر و بودجه حداقلی برخوردار بود، چون اصلاً تئاتر جز الویتها نبود. در تئاتر شهر یک یا دو نمایش روی صحنه میرفت و حمایت چندانی هم از نمایشها نمیشد.
جعفری درباره دلایل مناسب نبودن شرایط تئاتر در دهه ۶۰، اظهار کرد: بعد از انقلاب هم مانند قبل از انقلاب، جریاناتی ما را یکسونگر نگه داشت، سینمای قبل از انقلاب تعطیل شده بود و باید جریانی نو به راه میافتاد از این رو آن جریان به گونهای برنامهریزی کرد که تئاتر تعطیل شود و به سینما بها بدهیم. این در حالی است که سینما و تلویزیون فرزند تئاتر هستند. این روند باعث شد که از تئاتر چیزی باقی نماند و تئاتر مقطوعالنسل شد. دیگر استادی در تئاتر وجود نداشت که شاگردی تربیت کند در حالیکه سینما و تلویزیون فرصتی برای آموزش ندارند و نمیدهند.»
هوشنگ توکلی، بازیگر، کارگردان و از مدیران فعال در آغاز انقلاب، در این خصوص یادآور شد: «از اواخر سال ۵۶ تا انقلاب هیچ ارگان، سازمان و تشکیلات باقی مانده از رژیم طاغوت، صاحب نداشت، زیرا بروکراسی آنها به گونهای تعریف شده بود که اگر یک مهره برداشته میشد کل مجموعه خراب میشد. در آن مقطع تفکر شورایی اداره کردن شکل گرفت و ما هم در تئاتر شهر با تشکیل یک شورا فعالیت میکردیم. به ناگهان در تلویزیون آدمی به نام قطبزاده ظاهر شد و تمام شوراها را از بین برد.»
این هنرمند با سابقه تئاتر تصریح کرد: «در دهه ۶۰ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معتقد بود که همه دستاوردهای گذشته را باید دور بریزیم و همین امر باعث شد تا دورهای تیره و تار برای تئاتر شکل بگیرد.»
وی یادآور شد: «بعد از سال ۱۳۶۲ دوره تیره و تاری در تئاتر ایران وجود داشت که باعث شد برخی هنرمندان مهاجرت کنند، برخی منزوی شدند و برخی نیز از دنیا رفتند تا دورهای که آقای علی منتظری به تئاتر وارد شد و با خود امید آورد. البته نیروی زیادی را باید برای ترمیم ویرانهای که قبل از حضورش ایجاد شده بود، صرف میکرد.»
فرهاد اسماعیلی کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از فعالان تئاتر همدان نیز در رابطه با تئاتر دهه ۶۰ بر این باور هست: «در دهه شصت و دوران جنگ شرایط تئاتر دستخوش تغیراتی شد و برخی سالنهای نمایش بنا به عللی بسته شدند و آنگونه که باید اقتصاد تئاتر نمیچرخید، اما تئاتر نقش اجتماعی خود را زمان جنگ در پناهگاهها ایفا کرد چرا که درآن زمان در پناه گاهها تئاتر اجرا میشد و بعد از زمان جنگ تئاتر رویکرد دیگری پیدا کرد و به سمت و سویی رفت که در تلاش بود ایران جدیدی را نشان دهد و، چون قطب نمای فرهنگی نداشت به این سو و آن سو میزد.»
علی منتظری، مدیر اسبق مرکز هنرهای نمایشی و یکی از موقثترین مدیران دهه ۶۰ نیز معتقد است: «من بهعنوان عضوی ساده در واحد تبلیغات جهاد دانشگاهی کار خود را شروع کردم و مجلهای داشتیم که مسئولیت بخش هنری آن برعهده من بود و در همان مجله مراحل ترقی در جهاد دانشگاهی را طرح کردم. سال ۱۳۶۳ دانشگاهها باز شدند و در سال ۱۳۶۴ اولین جشنواره دانشجویان با عنوان «جشنواره دانشجویان سراسر کشور» را طراحی کردم. در طراحی این جشنواره دوستانی، چون سیدمهدی شجاعی، بهرام ابراهیمی، مجید جعفری، حسین مختاری، حسین نصرآبادی و سمیع آذر حضور داشتند. این جشنواره فوق العاده سر و صدا کرد و برای اولین بار پس از انقلاب ۱۱ کتاب تئاتر را منتشر کردیم که کار بزرگی بود، زیرا کتابفروشیها تعطیل بودند و به دلیل جنگ وضعیت کاغذ و نشر مناسب نبود.»
این مدیر باسابقه هنرهای نمایشی درباره نحوه حضور خود در مرکز هنرهای نمایشی، یادآور شد: «حدود ۶ ماه معاون هنری وزیر وقت فرهنگ و ارشاد پیش من میآمد تا ریاست مرکز هنرهای نمایشی را بپذیرم و در نهایت هم این سمت را پذیرفتم. در آن زمان، انگیزه، پول و چشماندازی در تئاتر وجود نداشت. من هنگام ورودم به مرکز میز ریاست را از اتاق خارج کردم، چون این میز نگران کننده بود و من خودم را به عنوان فردی میدانستم که تربیت شده انقلاب است و باید ترازی را نشان دهد که شامل برابری، عدالت و آزادی است.»
بنابراین پس از پایان جنگ در آن سه سال پایانی دوباره زمینه حضور حرفه ایها و افراد شناخته شده فراهم شد که یکایک آنان در این مقطع ضمن حضور دوباره یشان جان تازهای به تئاتر حرفهای کشور بخشیدند. حمید سمندریان، پری صابری، علی رفیعی، داوود رشیدی، منیژه محامدی و... از جملۀ این کارگردانان بودند که در این مقطع کوتاه با کارهای شگت انگیز خود دوباره مردم را به تالارهای پایتخت کشانیدند.
ننه خضیره
ننه خضیره یکی از اولین، حرفه ایترین و مهمترین نمایشهای مرتبط با جنگ تحمیلی است که یک گروه مستقر در اداره تئاتر آن را تولید کرد و در سال ۶۰ در تالار وحدت که به شکل گروهی نیز کارگردانی شده بود، اجرا شد. سهراب سلیمی یکی از اعضای این گروه درباره این رخداد هنری میگوید: «در آن زمان برادر من که فرمانده ستونهای زرهی لشکر ۱۶ قزوین در منطقه خوزستان بود، در یکی از مرخصیهایش که به تهران آمده بود مرا با قصهای روبرو کرد. او از زنی بنام ننه خضیره نام برد که در زمان محاصره سوسنگرد با تعداد کمی از اهالی و بستگانش از جمله دختر و دامادش نه تنها شهر را ترک نکرده بلکه با عراقیها مبارزه کرده و به شهادت رسیده است، و در آن منطقه نامش بر سرزبانهاست. این نقل قول آنچنان ذهن مرا مشغول کرد که احساس کردم ارتباط دیرینهای با آن دارم. طولی نکشید که این خبر و داستان مقاومت ننه خضیره در ستون خبری روزنامه کیهان هم چاپ شد. با توجه به داشتههای آن زمان خودم شروع کردم به نوشتن طرح نمایشی از این ماجرا.»
او دربارۀ چگونگی آماده کردن کار برای رسین به اجرا میافزاید: «در آن زمان هنرمندان وابسته به اداره تئاتر به گروههای مختلفی تقسیم شده بودند و من به همراه دوستان دیگری از جمله حمید مظفری، جمشید اسماعیلخانی، گوهر خیراندیش، رضا کرم رضایی، تانیا جوهری، فرشید ابراهیمیان و... گروه ۵ اداره تئاتر را تشکیل داده بودیم. من طرح نمایش ننه خضیره را برای اجرای صحنهای به گروه پیشنهاد دادم و قرار شد به صورت گروهی، نمایش برای اجرا آماده شود.
البته بر اساس تمرینات و بداههپردازیها آقای کرم رضایی نمایشنامهای را نوشت که، چون کمی با نظرات گروه تفاوت داشت ایشان از ما جدا شد و آن نمایشنامه را با عنوان تجاوزگران به صورت مستقل اجرا کرد. بعد از شکلگیری نمایش، آقای کلهر که معاونت هنری آن زمان را برعهده داشت از کار دیدن کرد و به قدری از دیدن کار به شوق آمد که از آن پس خودش به عنوان یک عامل تولید همواره همراه گروه بود و بعد از اجرا در تالار وحدت شرایط ضبط تلویزیونی کار را آماده کرد و کار بعد از ضبط چندین بار از شبکههای اول و دوم سیما پخش شد و حتی در جشنوارههای تلویزیونی برونمرزی نیز شرکت کرد.»
مسجد
مسجد پس از انقلاب به عنوان یک عنصر پویای فرهنگی نمایان شد و حضور بسیار پر رنگی در تولید و عرضۀ آثار هنری به ویژه تئاتر داشت. یک پژوهشگر هنر انقلاب در خصوص هنر تئاتر گفت: «با وجود اینکه تئاتر یک هنر خاصپسند است، اما دهه ۶۰ در تصرف تئاتر بود، در واقع دهه ۶۰ در تصرف دو هنر موسیقی و تئاتر بود به طوری که عموم مدارس و مساجد گروههای تئاتر داشتند. حتی در دوران دفاع مقدس و در اسارتگاههای رژیم صدام نیز تئاتر کار میشد، زیرا تئاتر سادهترین اثر هنری بود که اسرا میتوانستند در ایام اسارت خود اجرا کنند. مرتضی فرهنگی میگفت سوژه طنز در اسارت سوژههای پرماجرایی دارد ملتی میتواند به دشمن بخندد که از او بالاتر باشد. چطور اسرایی که در دست صدام بودند میتوانستند این تئاترهای طنز را در مورد او تولید کنند ما باید با بازماندگان این اتفاقات مصاحبه کنیم تا ببینیم آن آثار چگونه خلق شده است.»
وی در خصوص شأن مسجد به عنوان رسانه هنری انقلاب خاطرنشانکرد: «در دهه ۶۰ تئاتر در مساجد عرضه میشد، اما اکنون در مساجد تنها اعمال عبادی برگزار میشود و نیم ساعت بعد از نماز نیز درهای مسجد بسته میشود. در مسجد کاشان بهاندازهای فعالیتهای هنری زیاد بود که جوانان آن امام جماعت را قانع کردند و برای اجرای تئاتر یک سن طراحی نمودند. ببینید چقدر فضای مذهبی ما آوانگار شده بود که توانستند در مسجد سن طراحی کنند. امروزه بسیاری از هنرمندان خود را معطل بودجهها کردهاند در حالی که نمونه هنر انقلاب ما چیز دیگری میگوید.»
جبهه
جبهههای جنگ در آن هشت سال جنگ تحمیلی همواره در آمد و شد نیروهای فرهنگی و هنری برای دادن روحیه به رزمندگان معنا میشد. محمود فرهنگ، بازیگر و کارگردان از فعالیتهای خود در این زمینه میگوید: «اخوی من در عملیات شکست حصر آبادان شهید شد و من با وجود اینکه قبلا آبادان را دیده بودم، میخواستم محل شهادت برادرم را از نزدیک ببینم. پس به آبادان رفتم و وقتی در آنجا مستقر شدم فهمیدم که آنجا یک نمایش در حال اجرا شدن است. تعجب کردم که چگونه با وجود شلیک خمپارهها این کار انجام میشود. به همین علت رفتم تا از نزدیک ببینم. وقتی رسیدم دیدم که بچههای سپاه خرمشهر نمایشی به اسم "محاصره خرمشهر" را اجرا میکنند. داستانی واقعی از آخرین خانهای که توسط عراقیها محاصره شده بود را داشت. این نمایش را آقای سعید بهروزی، آقای کرمی، کاهدی و چند تن از بچههای دیگر کار کرده بودند.»
فرهنگ میافزاید: «کار بعدی ما "اما امام ما گفت" نام داشت؛ بر اساس واقعیتی بود که از رادیو پخش شده بود و داستان نوجوانی به اسم فیروز بود که کل خانوادهاش را ازدست داده و توانسته بود از دست عراقیها فرار کند. من به خاطر دارم که از حوزه هنری به کانون شهید مفتح رفتم و در آنجا طرحی نوشتیم و داستان زندگی این جوان، خانواده و شهادتش را به نمایشنامهای تبدیل کردیم و تصمیم گرفتیم که به جبهه برویم. گروه آماده شد. از طریق روابط عمومی سپاه به اهواز و سپس به آبادان راهی شدیم. این نمایش را ابتدا در کانون شهید مفتح و سپس ده روز در آبادان اجرا کردیم و همانجا هم ضبط شد. زمان اجرای این نمایش، اواخر دوره ریاست جمهوری بنیصدر بود. رزمندگانی که این اجرا را میدیدند، برایشان بسیار جالب بود. در مدت اجرای این نمایش نوشتههای جالبی از بچهها به دستمان رسید که همگی آنها موجود است؛ نوشته بودند که آقا دعا کنید شهید شویم، در این وضعیتی که اسلحه نمیدهند و بنیصدر در حال خیانت است.»
مهرداد رایانی مخصوص نیز خود از فعالان هنر تئاتر در زمان جنگ بوده است و در این باره میگوید: «من از طریق آموزش و پرورش منطقه یازده چند ماهی برای فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی به جبهه رفتم. من در آنجا در دو نمایش بهلول عاقل نوشته قاسم نورآهان و کار سید جواد هاشمی و رادیو عراق نوشته محمدعلی سعیدی و کار سید جواد هاشمی بازی کردم. چند میان پرده هم اجرا میکردیم. همچنین من مسئول پخش فیلم بودم و در آنجا فیلمهایی مثل توبه نصوح و بلمی به سوی ساحل و از این قبیل را پخش میکردیم. علاوه بر گروه نمایش گاهی هم همراهمان گروه سرود و چند طلبه جوان هم میآمدند حتی خطاط و گرافیست هم میآمدند. کارمان انجام فعالیتهای فرهنگی و هنری بود. اینها هم به فراخور حال و امکانات نفرات را همراهمان میکردند.»
او در پاسخ به این پرسش که در دل جنگ چه نوع نمایشهایی مد نظر قرار میگرفت؟ گفت: «ما دو نوع هدف عمده را در آنجا پیگیری میکردیم. یکی ایجاد فضای شاد و مسرت بخش بود و برای همین نمایشهای شاد و کمدی را به جبهه میبردیم. حتی رادیو عراق هم مثل بهلول عاقل اثری کمدی بود. دومین هدف ایجاد فضایی مهیج و تبلیغاتی بود تا بتوانیم شور و هیجان ایجاد کنیم و به رزمندگان روحیه بدهیم.»
رایانی مخصوص دربارۀ مختصات تئاتر جنگ در دهه ۶۰ میگوید: «خیلی محتوا گرا بود و بیشتر، هم و غم تئاتر نشان دادن اثری بود که بشود با آدمهایش احساس هم ذات پنداری کرد. آن موقع فقط میخواستند رشادتها و اقدامات مؤثر رزمندگان را نشان بدهند و یا اینکه مقامت خانوادههایشان نشان داده میشد و هدف برجسته شدن همینها بود که یک نگاه معناگرا حاکم بر آثار نمایشی بود. اصلاً هم معیار ساختار و زیبایی شناسی اثر نبود. در زمان دو جنگ جهانی اول و دوم هم چنین نگاهی بر آثار زمان جنگ حاکم بود و هدف هم ارائه اثری تهییجی و تبلیغی بود. تا اینکه بخواهند نگاهی تحلیلی و عمیقی داشته باشند و در آن روزهای جنگ مردم نیاز به تسلی خاطر داشتند. در مبحث جامعه شناسی تئاتر هم همیشه پرسیده میشود که محصول نمایشی برای کی و کجاست و کمتر پیش میآید که در آن شرایط بخواهیم به خواستههای روشنگرانه خودمان جامه عمل بپوشانیم؛ بنابراین ۴۰ تا ۵۰ درصد نیاز مبرم توجه به نیاز مخاطب است.»
حوزه هنری
حوزه هنری در دهه ۶۰ یکی از پایگاههای مهم رهنگی و هنری در تولید و اجرای تئاتر انقلابی تاکنون به شمار میآید. در آن دوران نیز همواره بنابر فضای غالب و ضرورتهای فرهنگی انقلاب تولیدات خود را عرضه میکرد. محمود فرهنگ درباره فعالیتهای این نهاد معتقد است: «اولین روزی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد، من به همراه مرحوم سلحشور و چندین گروه دیگر در حوزه هنری مشغول تمرین تئاتر بودیم. اولین حمله که اتفاق افتاد، تمرین تعطیل شد. ما بعد از آن روز کاری، تمرین آن نمایش را که «اقیانوس» نام داشت، زمین گذاشتیم و شروع کردیم به فعالیت در زمینه دفاع مقدس. به این معنی که از آن پس سعی کردیم که اولویت تمام کارهایمان دفاع مقدس باشد. اولین نمایشی که در آن سالها کار کردم، «اسم شب» نام داشت که درگیریها و جنگ در کردستان را مطرح میکرد و در کانون فعالیتهای انقلاب اسلامی شروع شد. ما اکثراً در مساجد جامع شهر تهران نمایش اجرا میکردیم.»
حوزه هنری علاوه بر جنگ همواره بر تولید آثار معنوی و دینی نیز تاکید میکرد که جشنواره بچههای مسجد یکی از این موارد هست که بسیاری از هنرمندان معروف روزگار ما در سراسر ایران فعالیتهای خود را با چنین جشنوارههایی آغاز کرده اند.
پیامد
این دهه به جنگ تحمیلی گره میخورد و میدانیم جنگ سراسر از آوارگی، ویرانی، معلولیت، کشتار، قحطی و بسیاری از بلایاست و فرصتهای طبیعی را برای بودن در شرایط مطلوب را از انسانها در تمام دنیا میگیرد. در این دوران نیز کشور ما به قاعده درگیری با یک جنگ طاقت فرسا توانست از آن بنابر همت مردم سربلند بیرون بیاید. اما در این شرایط هنر تئاتر نقش اجتماعی خود را ایفا کرد و زمینه ساز سوژههایی شده که تا هنوز هم میشود از آن به عنوان منابع حقیقی انسانی بهرههای لازم را برد.
انتهای پیام/