اخبار اقتصادی
چاپ00009:38 - 1399/09/08

سهم ما از ریخته شدن خون شهید «محسن فخری‌زاده» چقدر است؟!

هر اتفاقی که در کشور می‌افتد، همه مردم و مسئولان در آن سهیم‌اند، چه خوب و چه بد؛ لذا در وقایعی چون ترور بزرگان و دانشمندان کشور، باید به خویشتن رجوع کنیم که چه شد دشمن به خود جرات داد تا با ترور یکی از بزرگانمان، ریشخندمان کند و ما آرام و سربه‌زیر! فقط نظاره کنیم.

 دفاع مقدس به عنوان یکی از اصول وحدت عامه ملت ایران، مورد وفاق اغلب تفکرات، نحله‌ها و فرق است. برهه‌ای که از اغلب اقشار کشور برای تبلور و درخشش آن بسیج شدند تا پرعیارترین برگ زرین تاریخ کشور را رقم بزنند.

حفظ عزتمندی، استقلال کشور و استقامت در برابر دشمنی که با اصل ایرانیت این سامان مشکل داشت و به بهانه انقلاب اسلامی کمر به نابودی آن بسته بود، از جمله موضوعاتی است که با یادآوری دوران دفاع مقدس، به ذهن مردم متبادر می‌شود؛ اما بررسی وضعیت امروز کشور پس از چهل سال از دوران دفاع مقدس که باید دوره بلوغ و تکامل آن تفکر باشد، با شرایطی روبروست که ذهن را مشوش می‌سازد.

واقعه تلخ ترور ناجوانمردانه «محسن فخری‌زاده» از بزرگان و اساتید مطرح علم هسته‌ای کشورمان،‌ آن هم در شب سالگرد ترور شاگردش ـ شهید مجید شهریاری ـ این سئوال را مطرح می‌سازد که چه شد تا آن دکترین استقامت در برابر دشمن تا رهایی از یوغ اسارت، به اینجا رسیده که ما مردم با انتخاب ماشینی به اسم مذاکره که در واقع با موتور وادادگی و تسلیم‌پذیری طر مسیر می‌کند، کار را به اینجا رسانده‌ایم که پس از نابود کردن عرصه اقتصاد به دست این تفکر که سال‌ها چشم انتظار ترحم و تفقد غرب بوده، حالا سراغ نابود کردن امنیت و زیرساخت‌های علمی‌مان آمده است؟ 

چگونه و چطور توانستند با نفوذ در افکار و عقاید ما، این را به ما بقبولانند که استقامت ما برای آزادگی‌مان خشونت و جنگ‌طلبی با دنیاست در حالی‌که ما بیشترین شهدای ترور و شهید در دفاع مقدس را داده‌ایم چون می‌خواستیم روی پای خود بایستیم؟! چگونه توانستند به ما بقبولانند که برای داشتن یک زندگی راحت و چرخیدن چرخ اقتصادمان باید چرخ افتخارات علمی خود را در صنعت هسته‌ای پنچر کنیم در حالیکه امروز نه چرخ هسته‌ایمان می‌چرخد و نه چرخ اقتصادی‌مان و کار به جایی رسیده که چرخ حیاتمان نیز دارد از کار می‌افتد!

آیا تا به حال با خود اندیشیده‌ایم که سهم ما از ریختن خون شهدایمان چقدر است؟ خوب که بنگریم، می‌بینیم  که به قول ژاپنی‌ها، شبیه آن آهنگری شده‌ایم که از سر غفلت یا تنبلی میخ نعلی را درست نکوبید و از پی آن اسبی در جبهه نبرد افتاد و از پی اسب، جنگجویی نقش بر زمین شد، و از پی واژگونی جنگجو، نبردی به شکست انجامید و از پی آن مملکتی بر باد رفت و همه از این جا شروع شد  که میخی از سر غفلت یا تنبلی درست کوفته نشد؛ شاید رای ما به تفکری که وادادگی را تعامل، تسلیم را مذاکره و بزدلی را صلح معنا کرده بود، سرآغاز شکست‌های امروزمان باشد که هم اقتصاد ما را وجه‌المصالحه غرب‌دوستی خود کرده و هم امنیت را.

در حوزه فرهنگ هم از این تفکر در امان نبوده‌ایم، تفکری که روزی با افراطش در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی سعی داشت با بولدوزر قبر فردوسی حکیم را از ریشه برکند و پونز در سر زنان شل‌حجاب می‌کرد و امروز با تفکر تفریطی‌اش از اسلام رحمانی! دم زده و و وادادگی‌هایش در حوزه فرهنگ که به تبلیغ و ترویج همجنس‌گرایی، بی‌حجابی، دگرباشی، ازدواج سفید و جشن طلاق و داشتن سگ به جای فرزند انجامیده، حتی اصالت فرهنگ ایرانی‌مان را هم تحت تاثیر قرار دهد چه رسد به آموزه‌هایمان از اسلام را، روزی با خشم و غضب شلوارمان را به اسم حجاب تا زیر یقه بالا می کشیدند که باید حجاب داشته باشید وگرنه دستتان را در سطل رنگ می کنیم! و امروز با خنده‌های کریهخود دارند به اسم حجاب اختیاری شلوار از پای نوامیسمان می‌کنند!

اما این ترورها به نظر هشداری است برای ما تا به خط اصیل انقلاب اسلامی که پیراسته از افراط و تفریط‌های نفوذی‌هاست برگردیم. خطی که روزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در اوایل انقلاب با پرده کشیدن آن تفکر در دانشگاه، میان زن و مرد مخالفت کرد و امروز با مذاکره ذلیلانه‌شان با دشمن غربی تقابل می‌کند تا شاید راه نفوذ دشمن به کشور را مسدود سازد؛ و این تلاش ثمر نخواهد داد تا وقتی‌که ملت ایران به عنوان بازوی ولایت، قدرت تشخیص و تمیز خود را تقویت ساخته و توسط قرآن‌های طلاکوب به نیزه شده، منحرف نشود.

 

منبع: دفاع پرس
لینک کوتاه :
برای ذخیره در کلیپ برد، در باکس بالا کلیک کنید
اشتراک گذاری در :
نظر خود را ثبت کنید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
سامانه بتا بانک رفاه کارگران