ترکیب «فلسفه دین اسلام» امکان وقوع ندارد
نشست علمی «امکان فلسفه دین اسلامی»، به همت قطب علمی فلسفه دین اسلامی و جمعی از موسسات علمی، امروز 26 آذرماه با سخنرانی حجتالاسلام رضا برنجکار، حسن قنبری، محمد محمدرضایی و حجتالاسلام علیرضا قائمینیا به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حسن قنبری، عضو هیئت علمی پردیس فارابی دانشگاه تهران را میخوانید؛
عنوان بحث «امکان فلسفه دین اسلامی» است و از ابتدا بیان میکنم با تصویری که من از این ترکیب فلسفه دین اسلامی دارم، در نهایت به این نتیجه میرسم که قائل به عدم امکان آن شوم و بحث را بر این مدار پیش میبرم و در نهایت به تصوری که خودم از فلسفه دین دارم، میرسم. در اینجا باید به سبک تحلیل مفهومی، واژگانی که در این عنوان ترکیب شدهاند را بشکافم و بگویم من چه تصوری از اینها دارم و وقتی جمع میشوند، چرا به عدم امکان رأی میدهم.
مروری بر معنای فلسفه
قدمای فلاسفه از ارسطو تا حالا گفتهاند فلسفه عبارت از تعقل در باب هستی یا امور هستی به معنای عام است. هر تعریفی داشته باشیم، رکن اساسی فلسفه، عقل است. ممکن است برخی از اختلافها به همین تصویر از عقل و تعقل است برگردد. وقتی از تفکر بحث میکنم و فلسفه را مترادف با تعقل میگیرم، مرادم از عقل، عقل عُرفی است؛ یعنی همان که دکارت گفت که بین همه انسانها به طور مساوی تقسیم شده و به کار بردن روش است که انسانها را متمایز میکند و همان است که محصول این تعقل، به تعبیر دکارت علم و دانش و فهم واضح میشود. آنچه من میفهمم و درک میکنم یا اسمش را ادراک واضح میگذارم، در سه حوزه مشخص علوم تجربی، ریاضیات و منطق صوری خودش را نشان میدهد و حاصلش چیزی میشود که به تعبیر دکارت واضح است.
برای این تعبیر از عقل، نظر سه فیلسوف در سه دوره تاریخی را مطرح میکنم که به صورت بارز به عنوان الگو در نظر میآورم. اولین فیلسوف، ارسطوی بزرگ در دوره باستان است. در دوره جدید، دکارت و در قرن هجدهم نیز کانت است که تمام دایره و حوزه فهم و عقل را مشخص کرد و به جایی رسید که عقل را محدود کرد. تعبیر و تصور من از تفلسف و عقل همین چیزی است که تعبیر به عقل عُرفی میشود.
قرار است این عقل عُرفی در دوره جدید تبدیل به فلسفههای مضاف شود که فلسفه دین یکی از آنها است. پس تفلسف درباره مسائل و موضوعات دین میشود فلسفه دین. مانند همه فلسفههای مضاف دیگر اعم از فلسفه اخلاق و ... که به مبانی و اصول و مسائلی که در آن حوزه وجود دارد، پرداخته میشود. پس بحث عقلی و فلسفی در باب دین را فلسفه دین میگوییم، اما به دین میرسیم. مراد ما از دین، سه دین ابراهیمی به ویژه مسیحیت است که خاستگاه دانشی به نام فلسفه دین در غرب است و وقتی میگوییم فلسفه دین، در مورد مسائلی که در این ادیان مطرح شده، بحث میکنیم. مثلاً مسئله شر را داریم که در ادیان این مسئله را میتوان دنبال کرد.
فلسفه دین چیست؟
تا اینجا فکر نمیکنم مشکلی داشته باشیم که فلسفه دین عبارت از بحث عقلی در مورد مسائل دین است. به نظر بنده، همه مشکل و مسئله روی قید، وصف یا نسبت اسلامی است. اینجا میخواهد فلسفه دین مقید به اسلامی شود و به نظرم عمده بحث روی همین قید میرود که آیا وقتی میگوییم فلسفه دین اسلامی، ممکن است یا خیر و باید ببینیم تصور ما از اسلام چیست. وقتی اسلام را مطرح میکنیم، سطوح مختلفی وجود دارد؛ یک وقت میگوییم منظورمان از اسلام چیزی است که در عالم واقع و در نزد خداوند و در لوح محفوظ قرار دارد که اسلام یک است. اسلام دو آن اسلامی است که ملفوظ و مکتوب شده و تبدیل به قرآن شده است و جملات و عبارات و کلماتی که از زبان پیامبر(ص) در ارتباط با مباحث دین مطرح شده است را شامل میشود و اسلام سه که عبارت از تاریخ هزار و چهارصد سالهای است که از بعد از وفات پیامبر(ص) تا امروز است. ما باید مشخص کنیم وقتی میخواهیم این قید، وصف یا نسبت را به هر چیزی بدهیم، مرادمان کدام اسلام است.
به اسلامِ یک دسترسی نداریم و در لوح محفوظ بوده است. اسلام دو نیز مجموعه سنت و قرآن مکتوب است که مجموعهای از نوشتههایی است که اگر بخواهیم در موردش سخن بگوییم، باید تفسیر خودمان را از آنها داشته باشیم و به نظر میرسد تفسیر است که میشود نظرات ما. ما با اسلام سه مواجه هستیم و در این دوره مواجه با یک تاریخی از تفاسیر و آرا و نظرات متفکران مختلف از فلاسفه، متکلمین و فقها هستیم که هرکدام نظر خاصی را در مورد موضوعات فلسفه و اسلام مطرح کردهاند. مثلاً در مورد مسئله شر از ابتدا تا امروز همه اندیشمندان بحث کرده و نظر دادهاند.
ترکیب «فلسفه دین اسلام» امکان وقوع ندارد
بنابراین به نظر میرسد وقتی میخواهیم این قید را مطرح کنیم، باید دقیقاً مشخص کنیم مراد از اسلام چیست. دوستانی که این ترکیب و نظرگاه را میخواهند دنبال کنند، روشنن نمیکنند که مرادشان از فلسفه دین اسلامی به کدام یک از این سه نظرگاه و سه اسلام نظر دارد. براساس مراد قائلین میگویم امکان این ترکیب وجود ندارد؛ چون آن چیزی که قائلین میخواهند و تصور میکنند که باید باشد، این نمیتواند آن پیامد را داشته باشد. بنابراین تصویری که از فلسفه دین اسلامی دارند، اگر مشخص شود که دقیقاً کدام یک از این اسلامهایی که تصویر کردم مراد است، آنجا امکان یا عدم امکان را میتوان مشخص کرد که آیا فلسفه دین اسلامی ممکن است یا ممکن نیست. اما بنابر نظرات قائلین باید بگویم فلسفه دین اسلامی ممکن نیست.
انتهای پیام