وداع تلخ با امیرهوشنگ سرآبادی یکی از قربانیان بهمن کلکچال
به گزارش کارگر آنلاین، عصر دیروز، ساعتی پس از کشف پیکر او، دوستانش که خاطرههای زیادی از او دارند، در مقر پلیس در پارک جمشیدیه برای آخرینمرتبه با وی وداع کردند؛ وداعی تلخ، توأم با اشک و آه. یکی از آنها درحالیکه اشک میریخت، گفت: ما خاطرات زیادی با یکدیگر داشتیم و با هم به کوههای زیادی در کشور صعود کردیم؛ ازجمله علمکوه. وی با دیدن پیکر همنوردش که در کاور قرار داشت، آهی از ته دل میکشد و میگوید: آقای سرآبادی علاوه بر اینکه کوهنورد حرفهای و قدیمی بود، مرد خوشقلب، بااخلاق، توانمند و آرامی هم بود. او آخرین روزهای خدمتش را سپری میکرد و قرار بود بهزودی بازنشسته شود.آخرین صعودمان هفته قبل به ارتفاعات کلکچال بود. این هفته هم قرار بود روز پنجشنبه با هم صعود کنیم اما او برایش کاری پیش آمد و تصمیم گرفت بهجای پنجشنبه، جمعه صعود کند. او درباره شرایط جوی که این کوهنورد باتجربه را به کام مرگ کشانده، میگوید: گاهی اوقات اوضاع هوا یکباره تغییر میکند. روز جمعه هم همین اتفاق افتاد و در شرایطی که در شهر آسمان صاف بود، در ارتفاعات ناگهان بوران شد. آنطور که دوستانم میگویند، سرعت وزش باد هنگام وقوع این حادثه به 100کیلومتر بر ساعت میرسید و همین موضوع کوهنوردان، ازجمله دوست ما را غافلگیر کرد. ما پیکر او را دیدیم. همیشه لباس دیگری به تن داشت، اما وقتی پیکرش کشف شده، لباسش فرق میکرد و این نشان میدهد بهاحتمال زیاد با وزش باد و بوران تصمیم گرفته که کاپشن دیگری به تن کند و در همان حالت باد به کاپشن زده و او را پرت کرده است. اما هرچه که هست، ما دوست خوبی را از دست دادیم.