فیلسوف گفتگو و مباحثه

من این توفیق را داشتم که هر دو هفته یکبار در مجلسی حضور داشته باشم که حضور غلامحسین ابراهیمی دینانی، اگر نه در صدر، که در کانون آن درخشان بود. فیلسوفی سایٔل که ارسطوییترین شمایل یک متفکر را درون خود دارد. حکیمی پرذوق که جانب هیچ عرفانی را به ضرر برهان نمیگیرد و هیچگناهی را نابخشودنیتر از بیخردی نمیشناسد.
در هیچ ولولهای سمت عقل را فرونمیگذارد و همواره از اینکه عوامالناس از خرد خود کمتر استفاده میکنند ملول است. روزی نبود که در مجالس مذکور بدون سوال حاضر شود. هر روز با سری پر از پرسش و زبانی مشحون از شبهه به میدان میآمد و با مدعیان دارای جواب درمیافتاد و با حرارت فلسفی که منحصر در شخصیت خودش است، چنان هنگامهای میساخت که حاضران را یا مبهوت از دقت سوالات اساسی خود میکرد و یا مغموم از جوابهای سستی که داده بودند.
یاد آن لحظات پر جوش و خروش به خیر. این ویژگی استاد تنها محدود به جلسات مذکور نبود و نیست. در هر مجلسی که او حضور داشته باشد، سوال، حکم ذکر را دارد . اگر خاصیت ذکر به تکرار آن است، اثرگذاری سوال نیز به طرح چندباره آن است. در هر محضری که او حضور داشته باشد، پرسیدن در حکم پرستیدن است. اگر پرستش بیش از آنکه یک فعلیت باشد، یک وضعیت است، پرسیدن نیز یک مداومت است و از این حیث ابراهیمی دینانی راستینترین متفکر کلاسیک ما در تبیین مداومت پرسشگری و سایٔلترین فیلسوف ایرانی است.
دلم برای لحظاتی که فیلسوف پرسان روی به سمت کوچکترین عضو مجلس میکرد و سوالی ظاهرا آسان میپرسید و معمولا جوابی دم دست میگرفت و برمیآشفت و با صدایی رساتر سوال خود را تکرار میکرد تنگ شده است. اما فارغ از این خاطره نگاری نوستالوژیک، حضور اندیشه این استاد بزرگ فلسفه اسلامی در یادها و خاطرهها فراتر از این حرفها است! غلامحسین ابراهیمی دینانی به گواه آثار و آرای که تا به امروز نشر داده است، از سه دوره فکری متمایز برخوردار بوده است. در دوره نخست او آموزگارِ فلسفه اسلامی است و آثاری کلاسیک نظیر «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» و «دفتر عقل وآیت عشق» را مینویسد.
در دوره دوم او خود تبدیل به فیلسوفی اسلامی میشود و کتابهایی نظیر «پرسش از هستی یا هستیِ پرسش» و «اندیشیدن باور یا باور به یک اندیشه» را به رشته تحریر درمیآورد. اما در دوره سوم همچنان که ردای فیلسوفی را بر تن دارد، شولای قلندری را نیز بر دوش خویش میاندازد و تمرین آزادی و دانایی را توامان به پیش میراند. البته ابراهیمی دینانی یک اختلاف سترگ با صوفیان دارد و آن هم اینکه از بیوطنی بیزار است! او اندیشههای فلسفی و حتی عرفانی را بدون زمان و بدون مکان مورد شناسایی قرار نمیدهد و ایرانزمین را به مثابه مهد، رستنگاه و بنیان هر دو اندیشه معرفی میکند.
اینچنین است که ابراهیمی دینانی به دو اعتبار ایرانی است: یکی اینکه شهروند این کشور و پرورشیافته فرهنگ این مملکت است و دیگری اینکه صدایی رسا و شخصیتی معارضهجو و حتی پرخاشگر در دفاع کردن از ایدههای ایرانی در برابر مواریث عربی و مضامین یونانی دارد. اگر دینانی اول و دوم ماندگارترین دینانی در حافظه فرهنگی ایرانیان است، دینانی سوم جزیٔی از خاطره تاریخی وجدان عمومی ایرانی خواهد بود. وجدانی که مستمرا در حال بازیابی آگاهی و فراتر از آن تکوین خودآگاهی خویش است.
* نویسنده و روزنامه نگار حوزه اندیشه