قتل شوهر دخترخاله، برای ازدواج با زن قدیمی
رسیدگی به این پرونده از تیر سال 95 با گزارش آتشسوزی یک خودرو در کمربندی پل فیروزآباد شهرری آغاز شد و پس از آنکه مأموران در صحنه حاضر شدند با جنازه سوخته مرد جوانی مواجه شدند که بررسیهای اولیه نشان میداد او پیش از سوختن در خودرو با چاقو به قتل رسیده است.
در ادامه جسد برای تعیین هویت به پزشکی قانونی منتقل شد. یک روز بعد زن 40 سالهای به نام فریبا به اداره پلیس رفت و گزارش ناپدید شدن همسرش مهدی را اعلام کرد. او در این باره گفت: شوهرم پس از صرف افطاری به قصد رفتن به خانه مادرش از منزل خارج شد و از آن به بعد دیگر خبری از او ندارم. مشخصات اعلام شده توسط فریبا شباهت زیادی به مشخصات جنازه کشف شده داشت از این رو زن جوان به پزشکی قانونی رفت و هویت همسرش را تأیید کرد.در ادامه تحقیقات برادر مقتول توضیحاتی به مأموران داد که کمک زیادی به کشف این راز کرد. او گفت: برادرم و همسرش مدتی است که با هم اختلاف دارند احتمال میدهم فریبا در این جنایت دست داشته باشد.
با این اظهارات مأموران به سراغ مستأجر خانه قربانی رفتند و او در توضیحاتش گفت: همان شبی که مهدی گم شد، یک مرد جوان با خودرو ۲۰۶ به خانه آنها آمد و ماشینش را داخل حیاط پارک کرد. سپس از مهدی خواست تا او را به حوالی تهرانپارس برساند. بعد هر دو از خانه خارج شدند و دیگر خبری از مهدی نشد.
پلیس در حالی که به دنبال نشانی از مرد ناشناس بود با بررسی پیامکهای همسر مقتول دریافت که پسرخاله وی به نام امیر در قتل مهدی دست دارد. به این ترتیب امیر ۲۴ ساله که در نمایشگاه خودرو کار میکرد، بازداشت شد.
او پس از دستگیری به مأموران گفت: مهدی مرد بداخلاقی بود و دخترخالهام را اذیت میکرد. از آنجا که من به فریبا علاقهمند بودم، نمیتوانستم بهراحتی از کنار آزار و اذیتهای او بگذرم. آخرین بار وقتی دختر بزرگ آنها به من گفت که پدرش فریبا را کتک زده خیلی عصبانی شدم و به دنبال تلافی کارش بودم. شب حادثه به خانه آنها رفتم و بعد از مهدی خواستم مرا به خانهام برساند. حوالی اتوبان امام علی با چاقو چند ضربه به او زدم که جان باخت. سپس او را به سمت جاده ورامین بردم. نگران بودم که اثر انگشتم روی ماشین مانده باشد و باعث شود تا پلیس مرا شناسایی کند از اینرو شیلنگ بنزین ماشین را بریدم و مقداری بنزین روی جنازه و داخل ماشین ریختم و بعد هم آن را آتش زدم. چاقو را هم در یک زمین کشاورزی حاشیه ورامین انداختم و به خانه برگشتم.به دنبال اعتراف پسر جوان، فریبا نیز گفت: پسرخالهام مرا دوست داشت او از اینکه میدید شوهرم با من و بچههایم بدرفتاری میکند ناراحت بود حتی یکبار به من گفت در غذایش سم بریزم اما من این کار را نکردم.
با اعترافات متهمان، صحنه جرم بازسازی شد و برای امیر به اتهام قتل، شرب خمر و آتشسوزی عمدی خودرو و برای دخترخالهاش به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر شد و پرونده آنها به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه اولیای دم برای متهمان درخواست قصاص کردند و قضات نیز بعد از شنیدن دفاعیات متهمان وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود امیر را به قصاص و بهخاطر رابطه پنهانی به شلاق محکوم کردند. فریبا نیز به خاطر معاونت در قتل به زندان و به خاطر رابطه با پسرخالهاش به شلاق محکوم شد.
حکم صادره در دیوان عالی کشور تحت بررسی قرار گرفت و احکام تأیید شد. اما قضات دیوان عالی کشور پرونده را برای رسیدگی به اتهام جنایت بر میت دو متهم به شعبه 11دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال کردند تا به اتهام تازه آنها رسیدگی شود.