با دعوای زرگری «بهائیت وحجتیه»
تلاش روزنامه جمهوری برای تبرئه خانواده هاشمی
کارگرآنلاین: در میانه ی جنجال رسانه ای پیرامون دیدار فائزه هاشمی با سرکردگان بهائیت، از آمریکا خبر می رسد که باراک اوباما، یکی از بهائیان را به عنوان مشاور خود در امور مذهبی تعیین کرده است. پیش از وی نیز، جان کربی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در هماهنگی با فائزه خانم، با صدور بیانیه ای گفته بود: «ما زندانی شدن بهائیان را محکوم کرده و از جمهوری اسلامی ایران می خواهیم آنان را فورا آزاد کند!» همزمان با صدور این بیانیه، پایگاه میدل ایست آی نوشت: «ناظران سیاسی می گویند، کلید زدن این پروژه می تواند تلاشی از سوی آمریکایی ها برای اعمال تحریم های جدید علیه ایران به بهانه حقوق بشر باشد.» طرفه آنکه؛ فائزه نیز در جریان مصاحبه با یورونیوز با دفاع از اقدام خود در زمینه دیدار با سرکردگان بهائیت، نگرانی های حقوق بشری را دلیل دیدار خود با این عمله های اسرائیل ذکر کرده بود.
وی به یورونیوز گفته بود: «موضوع من نسبت به بهاییها، موضوع حقوق بشری است. اینکه ما بهعنوان دین این گونه تبعیض قائل شویم و اینگونه ظلم بکنیم به بهاییها و سایر گروهها مثل اصلاحطلبان درست نیست.» ورای اینکه قرار دادن نام بهائیان و اصلاح طلبان در کنار یکدیگر، می تواند واجد معنای خاصی باشد، مجموعه ی تمام آنچه ذکر آن رفت، نشان می دهد که مسئله ی دیدار فائزه هاشمی با بهائیان را نمی توان یک موضوع ساده و برنامه ریزی نشده تصور کرد. این مسئله حالا ابعادی ملی پیدا کرده و احتمال دارد دستاویز اعمال تحریم های حقوق بشری بر ضد ایران هم بشود. با این همه، پس لرزه های این موضوع در سطح ایران، بعضاً ارائه ی نظریاتی کاملاً سیاسی و جهت دار را هم در پی داشته است. در فضای بلبشوی به وجود آمده پیرامون این خیانت فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و به دلیل علقه های سیاسی برخی رسانه ها نسبت به ایشان، البته انتشار این نظرات محیرالعقول، چندان نباید عجیب دانسته شود.
روزنامه جمهوری اسلامی را باید از جمله ی همین رسانه ها دانست. این روزنامه طی مقاله ای ابتدا به تبرئه تلویحی خانواده آقای هاشمی پرداخته، سپس می نویسد:«اما در این میان جریانهای مشکوکی مشاهده میشوند که درصدد بزرگ نمایی بهائیت در این کشور هستند تا دوباره دعوای زرگری شبیه «بهائیت وحجتیه» راه انداخته و باز مانند سریالهای مخالف و موافق درباره «شهید جاوید»، «شریعتی» و «دارالتبلیغ اسلامی» به نمایش گذارند و مردم و مسئولان را دوباره با فروع سرگرم و از اصول منحرف سازند. این نشان میدهد اگرچه تشکیلات انجمن حجتیه در ظاهر برچیده و تعطیل شده اما رسوبات فکری آنان هنوز درلایههای جامعه وجود دارد و هر وقت اراده کند می تواند دوباره همه را به بازی بگیرد.»
طبیعتاً اینکه ایجاد فضای ضدبهایی در افکار عمومی کشور بخواهد مورد سوء استفاده عناصر انجمن حجتیه قرار گیرد، مسئله ای دور از ذهن نیست. با این حال، این حد از بزرگنمایی یک جریان مرده مانند انجمن حجتیه، بیش از آنکه بخواهد رنگی از واقعیت داشته باشد، طبیعتاً اهداف سیاسی و جناحی را دنبال خواهد نمود. سیاقِ مقاله ی مورد بحث نشان می دهد دوستان آقای مهاجری بیش از آنکه نگران مسئله ی انجمن حجتیه باشند، دلواپس رفع اتهام از خانواده اکبر هاشمی بوده اند. زیربنای این تحلیل غیرمستندِ روزنامه ی جمهوری اسلامی را «روبروی هم قرار دادن جریان انجمن حجتیه و بهائیت» تشکیل داده است. این در حالی است که مستنداتی غیر قابل انکار در گذشته ای نزدیک، واقعیتی بر خلاف این پیشفرضِ دوستان آقای دعایی را اثبات کرده است. به عنوان مثال، دی ماه سال 91 و همزمان با انتشار خبر دستگیری برخی از عناصر بهایی توسط دستگاه های امنیتی، خبر دیگری نیز با این مضمون در رسانه ها منتشر شد: «دستگیرشدگان اخیر فعال در شبکه بهائیت اعضای انجمن حجتیه بوده اند.»
این یعنی آنکه در حال حاضر شاید دیگر نتوان مرز مشخصی بین این دو فرقه ی انحرافی تعیین نمود. از طرفی می دانیم که افکار منحط انجمن حجتیه همانقدر می تواند برای خط اصیل اسلام ناب مضر باشد که عقاید خرافی فرقه ضاله بهائیت، خطرناک هستند. از این رو شاید بهتر باشد جناب آقای مهاجری و دوستانش حداقل در این موردِ خاص، با دست برداشتن از اهداف و مطامع جناحی، ضمن محکومیت شدید اقدام فائزه هاشمی، در مجالی جداگانه به نقد افکار منحط انجمن حجتیه نیز بپردازند. نه اینکه با گره زدن تمامی فعل و انفعالات عالم وجود به اغراض سیاسی خود، مرقوم نمایند: «این که فلان دختر مسلمان و فرزند فلان شخصیت، نباید با یک فرد بهایی ارتباط و دوستی داشته باشد حرف کاملاً درستی است و کسی در آن شکی ندارد و باز اهداف کسانی هم که در آستانه انتخابات هیات رئیسه مجلس خبرگان این گونه مسائل را مطرح میکنند، آن هم برای مردم روشن است و نیازی به توضیح ندارد و ما هم وارد این بحثها نمیشویم!» البته حالا و با مشخص شدن تکلیف هیئت رئیسه خبرگان، به خوبی باطل بودن این ادعای منفعت طلبانه ی روزنامه جمهوری اسلامی نیز اثبات شده است.
در هر صورت به نظر می رسد، آنچه در میانه ی این بازی های سیاسی قربانی خواهد شد، اصلِ محکوم کردن فعالیت ها و عقاید ضاله ی بهائیت و انجمن حجتیه است. همانگونه که پیش از این گفتم، طبیعتاً اینکه ایجاد فضای ضدبهایی در افکار عمومی کشور بخواهد مورد سوء استفاده عناصر انجمن حجتیه قرار گیرد، مسئله ای دور از ذهن نیست. با این وجود، آلوده کردن مسئله ای مانند محکومیت بی محابای اقدام شنیع فائزه هاشمی به مطامع سیاسی، نه تنها گامی برای مبارزه با افکار ضاله انجمن حجتیه نیست، که خود به خود زمینه ی فعالیت چراغ خاموش معتقدین به این مرام های انحرافی را در سطح جامعه فراهم می کند. به نظر می رسد تنها راه بستن مجراهای چنین سوء استفاده هایی، موضع گیری صادقانه و غیرسیاسی در قبال این مرام های انحرافی توسط تمامی طیف های سیاسی موجود در سطح جامعه است. طبیعتاً روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان اولین رسانه ای که خبر محکومیت اقدام فائزه توسط پدرش را مخابره کرده است، باید در این مسیر پیشقدم باشد.
با این حال به نظر می رسد همان اقدام نیز متاسفانه با اهداف سیاسی و جناحی انجام شده است. تنها راه جلوگیری از سوء استفاده عناصر منحرف انجمن حجتیه از فضای ضدبهایی ایجاد شده در افکار عمومی جامعه، مخلوط نکردن اینگونه مسائل اعتقادی با اغراض سیاسی-جناحی است. از این رو همانطور که اقدام فائزه هاشمی باید به شدت محکوم و مطرود شناخته شود، افکار ضاله انجمن حجتیه نیز باید همزمان مورد هجمه قرار گیرد. به بیانی دیگر، نمی توان همزمان با غش کردن به سمت تبرئه ی چراغ خاموش خانواده ی اکبر هاشمی، مدعی مبارزه ی صادقانه با افکار انجمن حجتیه هم بود. چه اینکه این هر دو-بهائیت و حجتیه- در زدن پایه های اعتقادی اسلام ناب، هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و ماهیت و نتایج کار هر دو نهایتاً انحراف از خط اصیل اسلام ناب محمدی است. افکار منحط انجمن حجتیه همانقدر خطرناک است که عقاید خرافی بهائیان! لذا دور نیست که در پایه گذاری انجمن حجتیه نیز مانند فرقه ی ضاله بهائیت، دست روباه پیر و سرویس های جاسوسی آن در میان بوده باشد.
کاش رسانه های نزدیک به جناب هاشمی، حداقل از صداقت غیرمنتظره ی او در محکوم کردن اقدام دخترش پیروی کرده، با دوری کردن از اغراض سیاسی، به محکوم کردن همزمان حجتیه و بهائیت می پرداختند. مبارزه ی هدفمند با افکار بهائیت و انجمن حجتیه، باید به سمت مبارزه با مصادیق مشخص، معین و مبتنی بر واقع هدایت شود. در غیر اینصورت، ساختن لولوی انجمن حجتیه در فضای افکار عمومی جامعه و متهم کردن عمومی جریانات ضدبهایی به انجمنی بودن، مصداق پرت کردن تیر در تاریکی و فرصت مجدد دادن به انجمن حجتیه برای فعالیت بیشتر خواهد بود. از طرفی؛ پر واضح است که محکومیت اخیر بهائیان در منظر افکار عمومی جامعه، به هیچ روی به معنای وجاهت دادن به افکار ضاله انجمن حجتیه نیست. انجمن حجتیه همان قدر مطرود است که بهائیان. ما در این مجال، قصد مقایسه ی این دو جریان با یکدیگر را نداریم. حرف این نیست که بهایی ها نجس العین هستند و انجمنی ها احتمالاً اینگونه نباشند، بلکه سخن اصلی پیرامون این واقعیت است که نتیجه ی نهایی هر دوی این انحرافات، چیزی جز قلع و قمع اسلام ناب نیست.
لذا وظیفه ی شرعی هر فردی با هر دیگاه سیاسی ایجاب می کند که دامن موضع گیری خود پیرامون فعالیت هر کدام از آنها را از پیگیری اغراض سیاسی-جناحی خود پاک کند. در غیر اینصورت، ادعای مبارزه در مسیر اسلام ناب محمدی و اسلام انقلابی، حرف مفتی بیش نخواهد بود. مصداق مبارزه ی کامل در مسیر اسلام انقلابی را بدون شک باید در وجود امام عزیز امت جستجو کرد. موضعگیری های صریح و بی شائبه ی امام(ره) در مورد فعالیت هر دو گروه انحرافی حجتیه و بهائیت، بدون شک بایستی راهنمای عمل همه ی ما در مسیر مبارزه با انحرافات باشد. امام(ره) همانگونه که به درستی بهائیت را ساخته دست استکبار معرفی می کند، با قاطعیت در برابر افکار منحط انجمن حجتیه موضع می گیرد. والسلام./598