حدیث گهرباراز امام موسی کاظم(ع)
۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری مصادف با شهادت امام موسی کاظم(ع) ملقب به موسیبن جعفر(ع) امام هفتم شیعیان است که پس از تحمل سالها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسیدند.
تبعید و اسارت و شهادت
ایام امامت امام کاظم (ع) معاصر بود با خلافت چهار تن از خلفای عباسی (منصور، مهدی، هادی و هارون). امام کاظم(ع) از سوی تمام خلفای مزبور در رنج و عذاب بود و چندین بار از سوی آنان دستگیر و زندانی شد. تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال (از شوال سال ۱۷۹ تا زمان شهادتش در سال ۱۸۳ قمری) در حبس و شکنجه بود.
هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی در آزار و شکنجه سادات علوی و منتسبین به خاندان امامت و ولایت، کوتاهی نمیکرد.
وی که از مستبدترین حاکمان عباسی و جنایتکارترین آنها است، وجود شریف امام موسیکاظم علیهالسلام و مقام و معنویت وی و احترام مردم نسبت به حضرت را تحمل نمیکرد و از این بابت بسیار نارحت و عصبانی بود. سرانجام در رمضان سال ۱۷۹ قمری که برای مراسم عمره وارد مکه شد و سپس به مدینه رفت، در آنجا دستور داد امام موسیکاظم(ع) را دستگیر کنند.
مأموران هارون، امام موسیکاظم (ع) را در حالی که در کنار قبر جدش حضرت محمد(ص) به نماز و نیایش مشغول بودند، دستگیر کردند و به نزد هارون بردند. هارون دستور حرکت امام به سوی عراق را داد.
وی برای سردرگمی مردم و پیشگیری ازعکسالعملهای احتمالی مردمی، دو محمل ترتیب داد و یکی را به سوی بغداد و دیگری را به سوی بصره روان داشت و امام موسیکاظم(ع) را در محمل بصره قرار داد.
مأموران حکومتی، در هفتم ذیالحجه همان سال امام موسیکاظم(ع) را تسلیم عیسی بن جعفر بن منصور دوانقی، پسرعموی هارون الرشید و حاکم وی در بصره کردند. عیسی بن جعفر، آن حضرت را در یکی از حجرههای خانه خویش محبوس کرد و در آغاز به وی سختگیری نمود، ولی بعدها که عبادت و نیایشهای درازمدت آن حضرت را از نزدیک مشاهده کرد، از سختگیری نسبت به آن حضرت کاست و به هارون نامه نوشت که آن حضرت را از حبس خانه وی خارج کند. در غیر این صورت، وی خودش آن حضرت را آزاد میکند.
هارون، به ناچار امام موسیکاظم علیه السلام را از حبس بصره خارج و حضرت را به بغداد منتقل کرد و در خانه فضل بن ربیع، زندانی کرد. در مدتی که امام(ع) در نزد فضل بن ربیع زندانی بود، چند بار هارون از فضل بن ربیع درخواست کرد که آن حضرت را به شهادت برساند، ولی وی امتناع کرد.
هارون بار دیگر آن امام همام را از زندان فضل ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی منتقل کرد و از وی درخواست کرد که آن حضرت را به شهادت برساند. ولی فضل بن یحیی نیز امتناع کرد و در مقابل بر اعزاز و اکرام آن حضرت افزود. هارون که از رفتارفضل بن یحیی به خشم آمده بود، دستور داد وی را دستگیر و یک صد تازیانه بر بدنش بزنند و از تمام مناصب و مقامات برکنارش کنند.
سرانجام هارون ملعون، امام موسیکاظم(ع) رابه زندان "سندی بن شاهک" منتقل کرد و دستور داد در آنجا وی را شکنجه و آزار نمایند. سندی بن شاهک با قساوت قلب وسنگدلی تمام با آن حضرت رفتار میکرد و پس از چندی شکنجه و آزار طاقتفرسا به دستور هارون الرشید به آن حضرت، خرمای مسموم خورانید و وی را غریبانه و مظلومانه در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری به شهادت رسانید.
چند حدیث گهرباراز امام موسی کاظم(ع)
«وشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ؛ دعایی که بیشتر امید اجابت آن میرود و زودتر به اجابت میرسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.»(اصول کافی، ج. ۱، ص. ۵۲)
«أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ، بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.» (تحف العقول، ص. ۴۰۳)
«قِلَّهُ المَنطِق حُکمٌ عَظِیم، فَعَلَیکُم بِالصُّمتِ، بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.» (بحاالانوار، ج. ۷۸، ص. ۳۲۱)
«مَن اَحزَنَ والدَیهِ فَقَد عَقهُما، هر که پدر و مادر را اندوهگین کند آنان را ناسپاسی کرده است.» (تحف العقول، ص. ۴۲۵)
«مَنِ استَوی یوماهُ فَهُوَ مَغبُونٌ، هر کسی که دو روزش مساوی باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.» (بحار الأنوار، ج. ۷۸، ص. ۳۲۶، ح. ۵)
«لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ، از مانیست کسی که هر روز حساب خود رانکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، واگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.»(اصول کافی ج. ۴ ص. ۱۹۱)
«لِکُلِّ شَیءٍ دَلِیلٌ وَ دَلیلُ العَاقِل التَّفَکُّر، وَ دَلیلُ التَّفکُّرِ الصُمت، برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است و دلیل تفکر خاموشی.» (تحف العقول، ص. ۴۰۶)
انتهای پیام