مذاکره حسن روحانی با نماینده آمریکا با اسم مستعار؛ چرا؟

به گزارش کارگرآنللاین، جریان سازشکاری که پس از آزادی خرمشهر، به دنبال ختم جنگ از طریق اعلام آتش بس و سپس برقراری رابطه با آمریکا بود، از اوایل سال ۱۳۶۴ به مذاکرات پشت پرده با آمریکایی ها روی آورد. این ماجرا پس از گذشت یک سال، منجر به سفر مخفیانه مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا و برخی دیگر از مقامات بلند پایه آمریکایی به ایران در خرداد ۱۳۶۵ گردید که به ماجرای مک فارلین معروف شد.
خبرگزاری آلمان در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۶۵ گزارش داد که رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا، با اشاره به نتایج گزارش کمیسیون تاور و ماجرای مک فارلین، اظهار داشته: «من ابتکار اولیه مربوط به ایران را با هدف ایجاد رابطه با افرادی که ممکن بود پس از آیت الله خمینی رهبری را به دست گیرند، انجام دادم.»
هنگامی که گروه مک فارلین در خرداد ۶۵ به تهران میآید، امام خمینی(ره) اجازه نمیدهد تا هیچیک از مقامات درجه یک نظام با او ملاقات کنند اما هاشمی رفسنجانی علیرغم نهی امام، به جای خود، معاونش حسن روحانی را به ملاقات آنان میفرستد. البته روحانی در این جلسه خود را با نام مستعار معرفی میکند تا موضوع ملاقاتش با آمریکاییها پنهان بماند، اما آمریکاییها که او را میشناختند، از این که بالاخره توانستهاند با یکی از افراد صاحب نفود در ایران ملاقات کنند، بسیار خوشحال بودند.
مجله آمریکایی فارین پالیسی، نوشته بود: «در شرایطی که رابرت مک فارلین متعاقب ورود به تهران و مواجهه با ممانعت امام از ملاقات هیئت آمریکایی با سران نظام، از تحقق اهداف جاه طلبانه و پنهانی آمریکا مبنی بر توسعه روابط سیاسی جدید با میانهروهای ایران ناامید شده بود، پیوستن حسن روحانی به میز مذاکرات، موجبات دلگرمی و امیدواری مجدد فرستاده ریگان را در رسیدن به اهداف وی فراهم آورد. سخنان ردوبدل شده در این مذاکرات، توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیات آمریکایی بودند، نوشته شده است. این متون در گزارش کمیسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت. این متون نشان میدهد که برخی از مسئولین ایران نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از "جلسه با آمریکاییها” بودند. هوارد تیچر، کارمند شورای امنیت ملی آمریکا که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالیسی گفت که روحانی از نام مستعار استفاده میکرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفتگوها، حفاظت کند.»
مک فارلین نیز در گزارش خود در سال ۱۹۸۶ نوشت: «براساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه که ممکن است در راه یک رابطه تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که به یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کردهایم و این خوب است.»
دیوید کریست سرهنگ نیروی دریایی آمریکا و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون، در ماه جولای ۲۰۱۳ کتابی را با عنوان «تاریخ ایرانی: جنگ گرگ و میش؛ تاریخ سرّی مناقشه ۳۰ ساله آمریکا با ایران» منتشر کرد. وی در بخشی از کتاب جنگ گرگ و میش، با اشاره به همین موضوع، مینویسد: «پیغامی که مک فارلین به پویندکستر مخابره کرد، کمی خوشبینانه بود. وی نوشته بود: بالاخره دست ما به یک مقام حسابی ایران رسید... در مسیر رسیدن به چیزی هستیم که میتواند دستاوردی حقیقتاً استراتژیک در برابر شوروی باشد.»
بعدها هاشمی رفسنجانی طی مصاحبه ای با روزنامه کیهان در سال ۱۳۸۲ نقش حسن روحانی را به عنوان یکی از مذاکره کنندگان حاضر در جلسات گفتوگو با هیات آمریکایی به صراحت مورد تأیید قرار میدهد و میگوید: «اصل قضیه این بود که ما 5 نفر و امام، در جریان سفر هیات آمریکایی و نه شخص مک فارلین بودیم. اما افرادی مثل دکتر هادی نجف آبادی، دکتر روحانی و وردی نژاد که مذاکره میکردند، مطلع بودند.»
پس از لورفتن ماجرای مک فارلین در آبان ۱۳۶۵ هاشمی رفسنجانی ادعا کرد که کل این ارتباطات با اطلاع امام خمینی(ره) بوده است! اما برخلاف ادعای او، متاسفانه سیر تاریخی وقایع نشان میدهد که امام(ره) همزمان با ورود هیات بلند پایه کاخ سفید به تهران از ماجرا اطلاع یافتهاند.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، میگوید که در ماجرای مک فارلین، آن جزئیاتی را که آقای هاشمی در جریان بودند، حضرت امام مطلع نبودند.
حجت الاسلام سید حمید روحانی در مصاحبهای در این مورد اظهار میدارد: «در قضیه مک فارلین، آنها چون اعتقاد داشتند که ما باید با آمریکا ارتباط داشته باشیم، سعی کردند که امام را دور بزنند و زمینهای فراهم کردند که مک فارلین به تهران بیاید. آنها فکر میکردند که امام در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد گرفت و تسلیم میشود و کوتاه میآید.»
عباس سلیمی نمین نیز در این مورد میگوید: «به اعتقاد من آقای هاشمی تمایل داشت رهبری را در یک موضع انجام شده قرار دهد و ناخواسته، ایران مک فارلین را پذیرا شود.»
نشریه نیویورک پست، طی مطلبی در سال ۱۳۹۴ در مورد اهداف پشت پرده این ارتباطات، مینویسد: «ترکیب هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، هسته اصلی حزبی را تشکیل میدهند که باراک اوباما امیدوار به پیروزی آن در انتخابات آتی ایران است. این 2 نفر سابقه پوشیدن لباس میانهروها را دارند. در سال ۸۶ – ۱۹۸۵ [۶۵ – ۱۳۶۴] آنها حتی دولت ریگان را متقاعد ساختند که میتوانند به بسته شدن فصل انقلاب در ایران(!) کمک کرده و ایران را به سمت شرایط عادی هدایت کنند. هر 2 نفر در مذاکرات محرمانهای که به رسواییهای موسوم به ایرانگیت [ماجرای مک فارلین] منتهی شد، نقش داشتند.»
منبع: خیبرآنلاین