پربحث ها
اخبار اقتصادی
چاپ00016:03 - 1396/08/30

سفرنامه اربعین؛

سوال عجیب یک عربستانی از زوار ایرانی+عکس

در سال 1395 مردم دامغان در حی بلدیه کربلا یک ساختمان سه طبقۀ نیمه کاره را اجاره کرده و آن را به صورت موکب درآوردیم. این موکب چهل نفر خدمه داشت و برای حدود دو هزار نفر محل و امکانات اسکان.

به گزارش کارگرآنلاین، محمد مهدی عبدالله‌زاده نویسنده آثار دفاع مقدس از جمله زائرینی است که امسال توفیق حضور در مراسم  راهپیمایی اربعین نصیبشان شد و از نزدیک شاهد میزبانی و سنگ تمام مردم عراق برای زائران حسینی بودند. وی مشاهدات و تجربیات خود از این سفر را در قالب داستان های کوتاه و خواندنی به رشته تحریر درآورده و آن را در اختیار مشرق قرار داده است.

امروز شنبه 13/8/1396 است، زمان می‌گذرد و باید زودتر برای تشرف به حرم آماده شوم ولی آنقدر سئوال در ذهنم است که باید برای پاسخ به آنها از دیگران کمک بگیرم هر چند که مشاهده خیلی گره گشاست. هنگام ورود به عراق در مرز مهران وقتی سیل توفندۀ زوار را دیده بودم، به نظرم رسیده بود، چقدر امکانات و نیرو لازم است تا بتوانند در ایام اربعین برای این افراد امکانات اسکان، تغذیه، بهداشت، استراحت و ... را فراهم کنند. در طول مسیر تاکنون متوجه شده‌ام که با افزایش جمعیت زوار از ایران، عراق، لبنان، نیجریه، پاکستان، افغانستان، اروپا، آذربایجان و خیلی از کشورهای دیگر تعداد موکب‌ها از نظر کمی و کیفی افزایش چشم‌گیر یافته. در مورد تنوع ملیت زوار، یک مسئول عراقی بیان کرد امسال از شصت کشور زائر وارد عراق شده‌اند. در این مدت با دیدن زوار از کشورهای مختلف، هر بار برای سلامتی‌شان صلوات فرستاده‌ام و وقتی هم که با آنها چهره به چهره شده‌ام با یک تبسم و تکان دادن دست به آنها ابراز علاقه کرده‌ام.

قبل از سال 1390 که زائر کربلا بودم و در مسیر برای اولین بار در یک موکب برای نماز پیاده شده بودیم، از فردی که در آنجا خدمت می‌کرد، پرسیده بودم: «ما معنی موکب؟» بندۀ خدا با ترکیب لغات فارسی و عربی برایم توضیح داده بود که موکب محلی برای استراحت، نماز، خواب، وضو، دستشویی و پذیرایی از زوار است و من فهمیده بودم موکب همان تکیه یا حسینیه در زبان خودمان می‌باشد ولی حالا متوجه شده‌ام که موکب‌ها تنوع بسیار زیادی دارند.

یک عرب بیابان نشین که شیر گاوش را در صبح زود دوشیده و آن را جوشانده و در سطلی کنار مسیر ایستاده و با التماس از زوار خواسته تا از آن شیر بنوشند، او یک موکب زده و خودش نیز موکب‌دار ارجمندی است تا موکب‎هایی در کربلا با سازه ای بتونی در چندین هزار متر مربع زیر بنا و امکانات قابل توجه که متعلق به قبایل و عشایر بزرگ عراقی است همچنین فرزند کوچک یک شهید عراقی که در جنگ با داعش و امریکا به شهادت رسیده و اکنون در مسیر زوار عطر، دستمال کاغذی، آب، خرما و... تعارف می‌کند موکب‌دار ارجمندی است که پشتوانۀ استراتژیک انقلاب جهانی اسلام خواهد بود.

بعد از تجدید وضو و برگشت به ساختمان موکب علی‌بن موسی‌الرضا چشمم به آقای هادی مجد مسئول اسکان این موکب افتاد. با عرض سلام و خسته نباشید از وی درخواست کردم به چند سئوالم پاسخ دهد. از سخنان وی چنین یادداشت برداشتم: «در سال 1395 مردم دامغان در حی بلدیه کربلا یک ساختمان سه طبقۀ نیمه کاره را اجاره کرده و آن را به صورت موکب درآوردیم. این موکب چهل نفر خدمه داشت و برای حدود دو هزار نفر محل و امکانات اسکان. در شبانه روز نیز شش هزار و پانصد وعدۀ غذایی توزیع می‌کردیم. هزینۀ این موکب بالغ بر سیصد و پنجاه هزار تومان بود که از سوی مردم خیر پرداخت شده بود ولی امسال هزینه‌های این موکب بالغ بر ششصد میلیون تومان است که امکات پذیرایی و سایر لوازم را با ده دستگاه تریلی و کامیون‌های بزرگ به کربلا آورده‌ایم.»

آقای ابوالفضل کفتری جانباز گرامی چهل درصد با سابقه چهل ماه حضور در جبهه مسئول تغذیۀ این موکب می‌گوید در این موکب روزانه حدود ده‌هزار وعدۀ غذایی آماده و توزیع می‌شود و نانوایی سیار مستقر در این موکب نیز در سه وعده نان گرم در اختیار زوار قرار می‌دهد.

از موکب بیرون می‌آیم و به طرف حرم آقا حرکت می‌کنم. قدم به قدم موکب ‌است و صدای نوحه از بلندگوهایشان بلند. خیابان(حی) حر وسیع، سرسبز و پردرخت است ولی فاصلۀ دو سه کیلومتری آن را تا حرم باید پیاده رفت. فقط افرادی که مشکل حرکتی دارند می‌توانند با اجیر کردن گاری‌های چوبی تا نزدیکی حرم بروند. چای، خرما، آب، قهوه و چیزهای دیگری به فور در دسترس همگان است. جوّ، جوّ دوستی، مهربانی، محبت و یکدلی است. به مقدار زیاد در کنار خیابان و پیاده‌رو صندلی گذاشته‌اند تا افرادی که می‌خواهند درنگی داشته باشند، لختی بیاسایند. دست‌فروش‌ها و مغازه‌داران نیز به‌کار کم رونق خودشان سرگرم‌اند. گاهی هم گروه‌های نوحه‌خوان از مسیر می‌گذرند که دلها را با خودشان می‌برند. اینجا همه چیز تماشای و دیدنی است از حجب و حیا و حجاب خانم‌ها تا رفتار احترام برانگیز جوانان و نوجوانان. هیچ کس غریب نیست همانگونه که در چند عکس‌نوشته دیده بودم که: «حب الحسین یجمعنا» عرب و فارس، بزرگ و کوچک، مرد و زن نجوا کنان و ساکت و محو شده در افکارشان به طرف بارگاه آقا در حرکت‌اند. در این محیط و جو احساسم این بود که در منزل خودم هستم، راحت و آسوده.

قدری که جلو رفتم و بر صندلی‌ای آرام گرفتم، هم‌روستایی قدیمی آقای محمداسماعیل فوادیان از راه رسید و احوال‌پرسی کردیم.  سیزده ‌نوبت به زیارت عتبات عالیات آمده بود که پنج نوبت آن راهپیمایی اربعین بود. یعنی از سال 1391 هر ساله در راهپیمایی اربعین شرکت داشته است. شش سال هم هست که سالی یک ماه به عنوان بنا برای ساخت و ساز به نجف و کربلا می‌آید. وقتی پرسیدم که دستمزد هم به شما می‌دهند. جواب داد فقط کرایه ماشین آمدن و رفتن را می‌دهند و افتخارم این است که خادم این بارگاهم. اینگونه مواقع است که هر فرد خودش را آگاهانه و یا ناخودآگاه با راوی مقایسه کرده و احساس خوبی نخواهد داشت.

هرچه رفتم جمعیت متراکم‌تر شد. از یکی دوتا ایست و بازرسی گذشته و به فضای اطراف حرم رسیدم. این فضا همچون میدانی بزرگ، بین‌الحرمین و بارگاه ملکوتی امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) را در برگرفته است. خوانده بودم فاصلۀ این دو حرم ملکوتی مسیری به طول ۳۷۸ متر است. جمعیت متراکم رفتن را مشکل کرده بود ولی دوست داشتم به گِرد این مکان بهشتی بگردم تا شاید حالی پیدا کنم. به هر جهت رفتم و رفتم تا در سمت جنوب غرب حرم امام حسین(ع) به تَلّ زَینبیّه رسیدم. تل زینبیه مکانی مُشرف به قتل‌گاه امام حسین(ع) است. در روز عاشورا، زینب (س) ازفراز آن مکان ، حال برادرش و صحنۀ نبرد نابرابر را مشاهده کرده است. حالا باید تصور کرد در فاصلۀ چند ده متری حضرت زینب(ع) شاهد چه صحنه‌ای بوده! اینجا محلی است که باید درنگ کرد و ساکت بود تا بتوانی تا محرم سال 61 هجری قمری بروی و ششصد متر عقب‌تر از تل زینبیه خمیه‌گاه و حال روز اهل و عیال خاندان پیامبر(ص) را ببینی و در سوی دیگر در فاصلۀ سی چهل متری در گودال قتلگاه اوضاع و احوال صحنه را نظاره کنی. اینجا که رسیده‌ای دیگر چیزی برای نوشتن نداری و باید ساکت شد.

هنگام برگشت به موکب از کوچه‌پس‌کوچه‌ها میروی. در هر کوچه مسجد و حسینیه می‌بینی و در هر محل خالی از ساختمان موکبی که برپا شده و پر است از زائرینی که از راه‌های نزدیک، دور و دورتر آمده‌اند. وقتی چشمت به تابلوی حسینیۀ پاکستانی‌ها می‌افتد که ساختمانی بزرگ و قدیمی است، یادت می‌آید امسال بیش از سی‌هزار نفر از پاکستان برای زیارت اربعین خودشان را به این وادی رسانده‌اند.


کمی بعد به چندین دستگاه دستشویی و حمام سیار رسیدم که برای زوار کار گذاشته بودند و روبرویش نیز چندین ماشین لباسشویی و کمی آن طرف‌تر سه چهار نفر مشغول اطو کشیدن لباس‌هایی بودند که برخی به آنها تحویل می‌دادند. سریع‌تر فاصلۀ باقی‌مانده تا موکب را طی کردم تا مجهز به این حمام‌ها برگشته و خستگی نبوده را از تن بشوییم که عجب آب گرمی داشت که اگر غافل می‌شدی، سوختن حتمی بود. ناگفته نماند که همۀ این نوع خدمات در سفر اربعین صلواتی است.

وقتی به موکب برگشتم چشمم به دکتر سیدحسن ترابی، متخصص داخلی افتاد. سر صحبت را با وی باز کردم. با خانواده به اربعین آمده بود و برادری عراقی آنها را به منزلش مهمان برده بود و اجازه نمی‌داد که اثاث همراهشان را از آنجا بیاورند چون اول پرسیده بود که چند روز در کربلا خواهند ماند. از اینکه مرد خانواده کم و بیش فارسی صحبت می‌کرده دچار تعجب شده بود که بعداً به طریقی فهمیده بود که آن فرد چند سال در ایران به عنوان اسیر در اردوگاه اسرای عراقی بوده است. یک شب که صاحبخانه دو سه نفر از عربستان را به خانه‌اش مهمان می‌آورد. آنها وقتی می‌فهمند دکتر ایرانی است از وی درخواست می‌کنند تا واقعیت را بگوید که چقدر دولت به آنها پول داده تا به سفر اربعین بیایند و وقتی دکتر به زبان فارسی، عربی، انگلیسی هزینه‌های سفر یک ایرانی را برای مسافرت اربعین شرح می‌دهد آنها متعجب می‌شوند که چقدر رسانه‌های عربستانی دروغگواند.

منبع: مشرق

لینک کوتاه :
برای ذخیره در کلیپ برد، در باکس بالا کلیک کنید
اشتراک گذاری در :
نظر خود را ثبت کنید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
سامانه بتا بانک رفاه کارگران