داستان ربوده شدن دختری که لحظه تحویل سال در خانه نبود
ساعت2 بامداد یکم فروردینماه دختری هراسان قدم در کلانتری تهراننو گذاشت و گفت دوستش را ربوده و در ویلایی زندانیاش کردهاند.
وی توضیح داد: در خانه سرگرم تماشای فیلم بودم که پیامی از طرف دوستم ساناز به من رسید. او لوکیشنی را در واتساپ برایم فرستاد و از من خواست فورا به آدرس مورد نظر بروم. نمیدانستم ماجرا از چه قرار است و هرچه پیام میدادم جواب نمیداد تا اینکه دقایقی بعد برایم نوشت که افرادی، او را در خانهای ویلایی حوالی ده ترکمن گروگان گرفتهاند. حتی برایم وویس فرستاد و در حالی که آرام صحبت میکرد گفت گروگانگیران خوابیدهاند و فراموش کردند موبایلش را بگیرند. او هم از این فرصت استفاده کرده و از من درخواست کمک کرده بود. من اما ترسیدم که بهتنهایی دنبال ساناز بروم و وقتی دیدم ماجرا آدمربایی است تصمیم گرفتم از پلیس کمک بخواهم.
شروع عملیات
وقتی دختر جوان چنین ماجرایی را بازگو کرد، پروندهای با عنوان آدمربایی تشکیل شد و اکیپی از مأموران با دستور قاضی مصطفی واحدی بازپرس جنایی تهران راهی لوکیشنی که گروگان برای دوستش فرستاده بود، شدند. وقتی تیم عملیاتی به محل حادثه رسید با یک خانه ویلایی مواجه شد که چراغهای خانه روشن بود اما مأموران هرچه زنگ زدند کسی در را باز نکرد. در این شرایط مأموران با دستور قاضی جنایی قدم در ویلا گذاشتند. 3خودرو در حیاط ویلا دیده میشد و مأموران با این تصور که گروگانگیران داخل خانه خواب هستند عملیات خود را برای بازداشت آنها و آزادی گروگان آغاز کردند. اما در همان لحظه ساناز دختر جوانی که مدعی شده بود گروگان گرفته شده است وارد حیاط ویلا شد. او با دیدن مأموران شوکه شد و اصلا تصورش را نمیکرد که دوستش پای پلیس را به ماجرا باز کرده باشد. دختر جوان گرچه در ابتدا مدعی شد که افرادی او را گروگان گرفته بودند و او برای فرار از دست آنها وارد حیاط شده اما مشخص بود که حقایقی را پنهان میکند و ماجرا آنطور که بازگو میکند نیست.
آدمربایی ساختگی
ساناز، دختر جوانی که مدعی بود او را گروگان گرفتهاند سرانجام حقایق را بازگو کرد و گفت اصلا ماجرا آدمربایی نبوده است. وی گفت: 29اسفندماه به یک مهمانی حوالی فرمانیه دعوت شدم. فردای آن شب لحظه تحویل سال بود و من تا دیروقت در مهمانی بودم و به خانوادهام پیام دادم که تا صبح برمیگردم. مادرم مدام پیام میفرستاد و میگفت که زود برگرد، چراکه لحظه تحویل سال قرار بود خانواده خواهر و برادرم نیز به خانه ما بیایند و دور هم باشیم.
وی ادامه داد: آن شب در مهمانی با پسری به نام شایان آشنا شدم. دوستان شایان که به همراه همسرانشان در مهمانی بودند قرار گذاشتند که به خانه ویلایی یکی از آنها در منطقه ده ترکمن بروند. شایان هم به من اصرار کرد که همراهشان بروم تا دور هم باشیم. برای اینکه مقابل شایان کم نیاورم شبانه همراهشان به ویلا رفتم. اشتباهم این بود که ماشینم را با خودم نبردم. چون شایان از من خواست تا با ماشین او به ویلا برویم. با این حال تصورم این بود که روز بعد یعنی سیام اسفند به خانه برمیگردد و مرا هم میرساند تا لحظه تحویل سال را کنار خانوادهام باشم اما تصورم اشتباه بود. فردای آن روز دوستان شایان به او اصرار کردند که شب را بماند و شایان هم قبول کرد. اصلا روی این را نداشتم که به شایان بگویم باید به خانه برگردم. از سوی دیگر خانوادهام مدام پیام میفرستادند و من مستاصل شده بودم. ناچار شدم لحظه تحویل سال را کنار شایان و دوستانش بمانم و تصمیم گرفتم شب که آنها میخوابند از ویلا خارج شوم. اما ویلا در جای خلوتی بود و اگر شب از آنجا خارج میشدم نمیتوانستم به خانه برگردم. از سوی دیگر جواب خانوادهام را چه میدادم؟ برای همین تصمیم گرفتم سناریویی طراحی کنم تا خانوادهام سرزنشم نکنند. به دوستم پیام فرستادم و گفتم مرا گروگان گرفتهاند. یک درصد هم تصور نمیکردم که پای پلیس به ماجرا کشیده شود. با خودم گفتم دوستم دنبالم میآید و به خانوادهام میگویم مرا دزدیده بودند، به همین دلیل نتوانستم سال تحویل کنارشان باشم. اما نقشههایم با حضور پلیس ناکام ماند و آنطور که میخواستم پیش نرفت.
با اظهارات دختر جوان، عملیات 3ساعته پلیس برای پایان دادن به ماجرای گروگانگیری ساختگی پایان یافت و از آنجا که دروغ این دختر باعث به دردسر افتادن پلیس شده بود، پرونده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.