یادداشتهای محمدعلی فروغی، چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۲۹۹؛ روزنامههای فرانسه این دفعه دروغ بزرگی [راجع به ایران] گفتهاند
روزنامههای فرانسه مخصوصا «تان» و «اکو دو پاری» باز مخالفت کرده و از همان حرفهای سابق زده و این دفعه دروغ بزرگی گفتهاند که «در مجلس پریروز که اختلافات در بین بوده نماینده فرانسه گفته است در مجمع ملل نمیتوان راجع به ایران رسیدگی کرد، به واسطه اینکه قرارداد انگلیس و ایران را به مجمع نفرستادهاند.» خیلی از این اصرار و لجال روزنامههای فرانسه مخصوصا هربت تعجب کردم که برای عداوت با انگلیس یا غرض شخصی با نصرتالدوله [وزیر خارجه] چطور تا همه جا میروند، حتی اینکه دروغ جعل کنند.
باری با نصرتالدوله گفتوگو کردیم که باید این فقره تکذیب شود و مخصوصا مسیو فلوریو تکذیب کند. اگرچه رسیدگی مجمع و رأیی که اظهار خواهد شد بهترین تکذیبهاست ولی این هم باید بشود.
ساعت یازده باز ما میرفتیم به عمارت و نصرتالدوله رفت با حضرات مذاکرات کرد. امروز مجلس علنی است و اطاق غیر از آن است که پریروز در مجلس خصوصی رفتیم. یعنی اطاق بالنسبه مجللی بود که به دیوارهای آن پرده صورت سلاطین و ملکههای انگلیس بود و به باغ نگاه میکرد. اطاقهای متعدد تو در تو.
باری صدر مجلس میز و صندلی هیأت را گذاشته بودند. ما که کارت رسمی داشتیم صندلیهای پشت سر هیأت نشستیم. جلوی هیأت صندلی مثل اطاق مدرسه یا تئاتر گذاشته مردم از زن و مرد نشستند.
لرد کرزن برخاست و بیان کرد که «روز دوشنبه هیأت چند فقره کار کرده: اول راجع به ایران بود» و آن وقت شرح مطلب را گفت و باز در بیان خود وقتی که ذکر مذاکرات و مخابرات دولت ایران را با سویت کرد گفت که «دولت ایران خیلی کار صحیحی کرده است و ما تصویب داریم» و بالاخره گفت: «تصمیم مجلس این است که میخوانیم». به زبان انگلیسی خواندند در قسمت آخر جزئی تصرف عبارتی شده بود، اما در اساس مسائل ضرری وارد نیامده بود. خیلی خوشحال شدیم و وقتی که راجع به ایران گفتوگو بود نصرتالدوله را جزو اعضای هیأت نشاندند. در واقع از این بابتها هیچ گونه مضایقه نکردند.
بعد از ختم این عمل نصرتالدوله رفت، ما نشستیم تا آخر مجلس چند فقره کار دیگر هم بود کردند و قدری بعدازظهر مجلس منقضی شد. برگشته ناهار خوردیم و منزل لباس عوض کردیم و قدری من چیز نوشتم و به هوتل کارلتن رفتم.
بنا شده است کاغذی به منشی مجمع نوشته شود که نتایج حاصله به وجهی در آنجا تصریح شود. مسیو ژیدل کاغذ را مسوده [پیشنویس] کرد.
میرزا حسینخان آمده گفت: «فردا اسبدوانی است در Ascot و شاه و رجال همه جمع میشوند و ما بلیط گرفته و برای تو هم گرفتهایم.» چون در این مجالس باید کلاه بلند سر گذاشت و من نداشتم خواستیم بخرم وقت گذشته و دکانها بسته بود و چون مطلب برای من مطلوبیتی ندارد گفتم: «نمیخواهم.» و بلیط را بنا شد به علیقلیخان بدهند که خیلی مایل است.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، صص ۴۰۶ و ۴۰۷.