این جوان دو مغز دارد!
روزنامه جوان به مناسبت چهلمین سالروز شهادت شیخ محمد منتظری در حادثه انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی روایتی از زندگی مبارزاتی این شهید منتشر کرده است که بخشی از آن را در ادامه از نظر میگذرانید.
زندهیاد دکتر ابراهیم اسرافیلیان، به لحاظ زاده شدن در شهر نجفآباد و نیز معلمیِ شهید محمد منتظری در دورهای از حیات او، خاطراتی شنیدنی درباره وی و تبارش داشت.
وی در یک گفت و شنود، درباره ویژگیهای شخصیتهایی مبارزاتی آن مجاهد دیرین، چنین آورده است: «نیروی حیرتانگیز او در کادرسازی، همیشه مرا شگفتزده میکرد! او حتی وقتی زندگی مخفی هم داشت، نیروهای بااستعداد را در شهرها و کشورهای مختلف جمع و مبارزه را، به مدد آنها در هر مکانی شکل میداد.
محمد تا پایان عمر هم، همین خصلت را داشت. کمی قبل از شهادتش، داشت طرحی را پیاده میکرد که حدود صد نفر را، برای کار در وزارت خارجه آموزش بدهد! قرار بود در زمینه آموزش زبان انگلیسی، به او کمک کنم. یا در این باره میتوان به پایهگذاری سپاه پاسداران اشاره کرد. هنوز سه روز بیشتر از پیروزی انقلاب نگذشته بود که من به مدرسه رفاه رفتم و دیدم دارد برای تشکیل سپاه مردمی، برنامهریزی میکند. مقر خودش را هم پادگان باغشاه قرار داده بود. میخواست از همه شهرستانها، از میان افسران و درجهدارانی که با آموزش نظامی آشنا هستند، عدهای را انتخاب کند که هر کدام در شهر خود، تشکلی را ایجاد کنند. متأسفانه با کارشکنیهای متعدد روبهرو شد و در ادامه هم برخی کسانی که انجام این کار را به عهده گرفتند، شایستگی انجام آن را نداشتند.
او واقعاً برای به ثمر رساندن مبارزات و اعتلای اسلام، سر از پا نمیشناخت. ویژگی دیگر او، زیرکی و هوش سرشار و شمّ سیاسی بسیار قوی بود. او اولین کسی بود که خطر دولت بازرگان و افرادی، چون امیرانتظام را، هشدار داد. خاطرم هست آیتالله منتظری درباره او میگفت محمد از همان روزهای اولی که سازمان مجاهدین خلق تشکیل شد و جزواتش به دست او رسید، گفت این سازمان تحت تأثیر مارکسیسم است و نهایتاً هم مارکسیست خواهد شد!
مقاومت او در برابر شکنجهها و دشواریها هم، که بین مبارزان ضربالمثل بود! سرهنگ مولوی، از سران ساواک، درباره او میگفت این جوان دو تا مغز دارد وگرنه هر کس دیگری این شکنجهها را میدید، تسلیم میشد! بعدها شنیدم که در یک بازجویی، صد سیلی به او زده بودند، اما او همچنان مقاومت کرده بود. پایداری عجیبی داشت».