یک خاطره ار اسارت
![یک خاطره ار اسارت یک خاطره ار اسارت](https://kargaronline.ir/images/news/714102/thumbs/thumb2_714102.jpg)
در کتاب «او سلیمان بود» خاطراتی از سید آزادگان حاج علیاکبر ابوترابی روایت شده است. این مجموعه به اهتمام معلم آزاده محمد شقاقی تهیه شده و حاوی نکات شیرین و درسآموزی از این بنده مخلص خداست که آزادگان نقل میکنند.
محمد شقاقی جانباز و آزاده کاشانی سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ به اسارت درآمد. سالهای اسارت این آزاده در اردوگاه موصل ۱ (موصل بزرگه) و رمادی ۲ کمپ ۷ (معروف به بینالقفصین) سپری شد.
در بخشی از این اثر می خوانیم:«در گوشه اردوگاه محمد صادقی از اصفهان یک بشکه آب داغ کرده بود. او میخواست مشهدی یدالله را که توانایی شستن خود را نداشت، با آن آب داغ بشوید و لباس نو به او بپوشاند. پیرمرد جلو اتاق نشسته بود. حاجآقا آمد. پیرمرد را بلند کرد. دستش را بوسید و نوازش کرد. پیرمرد گفت: «ابوترابی هستی؟» بله. پیرمرد گریست و مرید حاجآقا شد.
پیرمرد کُرد و سنی مذهب بود که حاجآقا به او بسیار احترام میگذاشت. ایشان با وجود کمبود آب، دستور داد پلاستیکی را مانند حوضچه نصب کنند تا او راحت و به سبک خود وضو بگیرد.»
کتاب «او سلیمان بود» توسط انتشارات پیام آزادگان به چاپ رسیده است.
انتهای پیام